جنبش جهانی نیم‌فاصله بدون نویسنده!

سایه اقتصادی نیا

از ورود من به دنیای مجازی درست یک سال می‌گذرد. پارسال که تازه عضو فیس‌بوک شدم، تا سازوکار حاکم بر آن و اداره کردن صفحه‌ام را یاد بگیرم، طبعاً مدتی طول کشید. از جمله چیزهایی که بلد نبودم، دستور نیم‌فاصله بود. چند نوشتۀ اولم را بدون رعایت نیم‌فاصله منتشر کردم. در فهرست دوستانم روزنامه‌نگار جوان جویای نامی است، که “بذار” را می‌نویسد “بزار” و فرق “است” و “هست” را نمی‌داند، اما خیال می‌کند پس از مصاحبه کردن با چهار تا نویسنده و زدن عینک پنسی و تاسف خوردن به حال جامعۀ ایرانی روشنفکر شده است. این آقا روزی، البته از سر دوستی، برای من نوشت: «نیم‌فاصله‌هاتو درست کن خانم ویراستار! نیم‌فاصله هویت متنه»!

خب. چه عرض کنم؟ گفتم چشم، و به‌جد کوشیدم این دستور را یاد بگیرم تا هویت متن را خدشه‌دار نکرده باشم. مدتی که گذشت، دیدم نه… موضوع جدی است! نه فقط این آقا، که از خانه و زندگی و کاسه و بشقاب هنرمندان فیلم می‌گیرد و اسمش را می‌گذارد گزارش، شیفتۀ نیم‌فاصله است، بلکه به طور کلی و بالاخص در فضای مجازی، عده‌ای مشتمل بر نویسنده و شاعر و منتقد و ویراستار هستند که نیم‌فاصله را به چشم ناموس نگاه می‌کنند و چپ به ناموسشان نگاه کنی، یقۀ خود و جگر تو را می‌درند. با خودم گفتم ای دل غافل! نشسته‌ای در فرهنگستان، کنار دستِ پیر و پدرِ ویرایش در ایران، استاد احمد سمیعی گیلانی، از صبح تا شب قلم به تخم چشم خودتان می‌زنید که مقاله‌های‌ (به قول آن آقا متن!) ملت را ویرایش و چاپ کنید، اما از «جنبش جهانی نیم‌فاصله» غافل‌اید! تا نوک دماغتان را بیشتر نمی‌بینید!

بله. صحبت از همین دماغ و نوک آن آغاز می‌شود- دماغی که قرار است بو بکشد و نوشته‌های خوب را اینجا و آنجا بجوید. شامّه‌ای که در جست‌وجوی ریحان و نسترن شعر و داستان و نقد است. نوکش را فرو می‌کند لای کتاب‌ها و صفحات مجازی، لای کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی، تا صاحب‌دماغ را از عطر نوشته‌های پاکیزه سرمست و گیج کند. اما از بس که بو کشیده، کش آمده و دراز شده است! تا بخواهی توصیه‌های ویرایشی و درست‌نویسی، اما نوشتن چه؟ تولید ادبی معطر به‌ندرت به مشام می‌رسد، و صاحب‌دماغ را چاره نیست جز آنکه برگردد پیش سعدی و داستایوفسکی، که نه فاصله می‌دانستند، نه نیم‌فاصله، نه فاصلۀ جامد، و دماغ‌به‌دماغ بچسبد به دفتر و دیوانشان.

من به‌هیچ‌وجه نمی‌گویم باید به نیم‌فاصلۀ عزیز بی‌اهمیت بود یا آن را دست کم گرفت. معتقدم این امکان، که به مدد پیشرفت فناوری، در اختیار خط فارسی قرار گرفته است کاملاً می‌تواند، با اجماع کارشناسان، قانونمند شود و به درست‌خوانی و درست‌نویسی و زیبایی خط فارسی به‌راستی کمک کند. حتی آموزش آن به کسانی که فارسی می‌نویسند، از ساده‌ترین مباحث آموزشی در ویرایش است و یک جلسه بیشتر زمان نمی‌برد. اما این شدّت و حدّت توجه به آن را، تا حدی که “هویت متن” بخوانندش (!) بی‌وجه می‌دانم و معتقدم مصداق این مَثَل است که آفتابه لگن هفت‌دست، شام و ناهار هیچی! نه فقط نیم‌فاصله، بلکه اساساً این توجه افراطی به مسائل ویرایشی که تازه باب شده است، این قلم قرمزی که دست همه است، این همه کانال و گروه تلگرامی و برنامۀ رادیویی مربوط به ویرایش، این‌همه کلاس و کارگاه و آموزشگاه، این هول و ولای ویرایش کردن و ویراستار شدن را یک انحراف می‌دانم: انحراف از مسیر نوشتن.

هم و غم‌مان را به جای پرورش نویسنده، به جای شکوفایی ذهن‌های خلاق، به جای تربیت مغز جوشان و زبان خروشان، به جای فهم مکالمۀ انتقادی گذاشته‌ایم روی نیم‌فاصله- و به طریق اولی ویرایش. ویرایش قرار است کمک کند تا متونی به زبان فارسی زاییده شوند که پاک و بری از عیب باشند. اما به جای تمرکز و تجمیع قدرتمان بر زایش، بر تولید، بر نگارش، بر خلق، چسبیده‌ایم به ویرایش. همین پیر می‌فروش ما که ذکرش به خیر باد، آقای احمد سمیعی (گیلانی)، کتابش را «نگارش و ویرایش» نامیده است_ یعنی اول نگارش، بعد ویرایش. یادمان نرود که زیباترین متون منثور و منظوم زبان فارسی، حتی در همین قرن و حتی نیم‌قرن اخیر، به قلم کسانی نوشته شده‌اند که نه می‌دانستند ویراستار کیست و نه نیم‌فاصله چیست. فرض کنید تمام مسائل خط و زبان فارسی یک‌شبه اصلاح شود. تمام شود برود پی کارش. حالا کو نویسنده‌ای که خالق قصه باشد؟ کو روزنامه‌نگاری که بتواند محض رضای خدا یک سرمقاله بنویسد که از الف شروع کند، صغری و کبری را درست بچیند، به ی برسد و فکر «این خفتۀ چند» را تکانی دهد؟

باز تکرار و تاکید می‌کنم که به پاکیزه‌نویسی اعتقاد دارم، اما الاهم ‌فالاهم. این همه ویراستار کاربلد، اما خانم‌ها، آقایان، تولید کجاست؟

همرسانی کنید:

مطالب وابسته