برشی از کتاب: تاریخ نشر در ایران از آغاز تا انقلاب

خبرگزاری کتاب

تاریخ و تحول نشر؛
درآمدی به بررسی نشر کتاب از آغاز تا آستانه انقلاب
نوشته عبدالحسین آذرنگ
تهران: موسسه خانه کتاب، ۱۳۹۵

از دیباچه کتاب
از میان ناشران بزرگ کشور، که این روزها شمارشان از دست همه در رفته است، تنها یک اثر تفصیلی از ناشری با تجربه انتشار یافته است (در جستجوی صبح، به قلم عبدالرحیم جعفری، تهران: روزبهان، ۱۳۸۳، فعلاً در دو جلد [جلد سوم در انتظار اجازه چاپ]). در جستجوی صبح تاریخچه مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر است و خاطراتش را از نشر و گاه دیدگاه‌ها و داوری‌هایش را در این باره، در باب شماری از ناشران و نیز عده بسیاری از همکاران نشر و پدیدآوران، بیان کرده است؛ اثری پرمطلب، پرنکته، و نیز روشن‌گر گوشه‌هایی از تاریخ نشر کشور.

اگر روزی دیگر ناشران، از ناشران بزرگ و فعال گرفته تا ناشران متوسط و کوچکی که  هر کدام به سهم خود نقشی در نشر کشور داشته‌اند، به تدوین و انتشار تاریخچه فعالیت‌های ناشرانه یا یادداشت‌های روزانه‌‌شان دست بزنند، انبوهی از اطلاعات در اختیار قرار خواهد گرفت که نگارش تاریخی تفصیلی در زمینه نشر  در گام نخست، و تاریخ تحلیلی را در گام بعد اقتضا می‌کند. تاریخی که با تاریخ اندیشه، تاریخ آفرینش‌های فکری، ادبی، هنری، تاریخ انواع پدید‌آوردن‌ها، تاریخ فرهنگی، تاریخی از محفل‌ها و جرگه‌های فکری و روشنفکری پیوسته به نشر، تاریخی از مناسبات ناشران با صاحب قلمانی که توان تولید اثر داشتند، یا رابطانی که مناسبات میان ارکان نشر را برقرار می‌ساختند، تاریخی از ضرورت‌ها، نیازها و مضمون‌های دل‌خواه جامعه، تاریخی از انتقال اندیشه‌ها و دیدگاه‌ها و الهام گرفتن‌ها در زمینه‌های گوناگون، روایت‌هایی از مانع‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از انگیزه‌ها و ضدانگیزه‌ها، و بالاخره تاریخی از عرصه‌های بسیاری که نشر با دامنۀ بسیار گستردۀ تأثیرپذیری‌ها و تأثیرگذاری‌های عمیق‌اش با آن‌ها درآمیخته است.

اگر به قدرت محرّک نشر پی برده می‌شد که به‌سان کارخانۀ تولید برق، کارخانه‌ها و کارگاه‌های دیگر را به کار می‌اندازد، شاید از دیدگاه دیگری به این عرصه نگاه می‌شد و شاید “نشرپژوه”انی به میدان می‌آمدند و به زدودن بسیاری از ابهام‌ها کمک می‌کردند، به ویژه پژوهش‌گران میدانی و نیز سندپژوهان و سندکاوان که نشر به تکاپوهای آن‌ها سخت نیازمند است.

اکنون اگر بخواهیم تاریخ هرگونه تحوّل فکری را در کشور بنویسیم، با ورطه‌ای روبه‌رو هستیم که غفلت از توجه به تاریخ نشر در آن سهیم است. کمبود، و در بسیاری زمینه‌ها نبود منابع، پژوهشگر را بر لبۀ آن ورطه قرار می‌دهد. کمبود منبع در وهلۀ نخست با یادداشت‌هایی تأمین می‌شود که خودِ ناشران، کتابفروشان و چاپخانه‌های منتشرکنندۀ کتاب در سراسر کشور بنویسند و انتشار دهند؛ و نیز کسانی که در مقام کارگزار یا واسط، پل میان پدیدآوران و ناشران بوده‌اند، یا نظاره‌گر و رصدکننده نشر بوده‌اند.

اطلاعات ما دربارۀ ناشران شهرستان‌ها به اندازه‌ای ناچیز است که از زندگی فرهنگی در این نقاط کشورمان بیش از تصویری مبهم تصویر دیگری نداریم. این بی‌اعتنایی به یادداشت کردن و انتشار و انعکاس دادن، پیامدهای ناگواری دارد که از یادبردن تاریخ فکری سرزمین ما از جملۀ آن‌هاست.

 از نکته‌های دیگری که اشاره به آن ضرورت دارد، این است که ارقام موجود از شمار کتاب‌هایی که از آغاز نشر تاکنون در کشور منتشر شده، تخمینی است، نه تحقیقی. اگر بررسی‌های دقیق کتابشناختی به رقم قابل اطمینانی دست یابد، و نیز معلوم کند که از میان اینها چه عنوان‌هایی و چند عنوان بازچاپ شده‌اند و چه عنوان‌هایی فقط یکبار به چاپ رسیده و بعد هم به فراموشی سپرده شده، یا فقط در قفسه‌های کتابخانه‌ها جای گرفته‌اند، دری به روی مطالعات تازه‌ای گشوده خواهد شد که می‌ تواند به تغییر یا تصحیح روند نشر کشور در آینده، تغییر و تصحیح سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و سازماندهی و سامان‌بخشی‌های نشر کمک کند. برآوردهای تخمینی و تقریبی ـ نه مبتنی بر تحقیق یا بررسی دقیق ـ نشان می‌دهد که کمتر از ۲۰ درصد کتاب‌هایی  که از آغاز تا کنون به زبان فارسی  در کشور انتشار یافته‌اند، بازچاپ شده، یا به انبارهای فراموشی سپرده نشده‌اند، یا هنوز هم گاه ممکن است کسانی به آنها مراجعه کنند. چنانچه بررسی‌های پژوهشی درستی این برآورد را تایید کند، با جنبۀ دیگری هم روبه‌رو خواهیم شد: اینکه چه میزان سرمایه، نیرو، زمان و کوشش در راه انتشار آثاری به کار گرفته شده که در خوشبینانه‌ترین برآوردها، فقط یک‌بار آنها را خوانده و سپس کنار گذاشته‌اند. آیا این همه خطای محاسبه و برآورد غیر دقیق در نشر نباید جامعه را به تامل و بازاندیشی در رویکردهایش وادارد؟

 جنبۀ دیگر غفلت‌شده از آن، ناشران هستند. پیدایش، شکل‌گرفتن، تحوّل، حیات، تغییر یافتن سیاست‌ها، برنامه‌ها، رویکردها و روش‌های آنها در نشر و به نشر، گذشته از اهمیت تاریخی، در پیوند بسیار نزدیکی با پدیدآورندگان پدیدآوردهها، مخاطبان، خوانندگان و خواندن‌هاست. تغییر و تحوّل‌های اینها به هم پیوسته‌اند. عصر شکوفایی کتاب و نشر، عصر خواندن‌ها، واکنش‌ها و بازخوردها، و عصر شتاب‌گرفتن پدیدآوردن‌ها هم هست. اهرم نشر پر رونق این قدرت را دارد که دو سوی نشر را به هم نزدیکتر، و دادوستد میان آنان را وسعت و سرعت ببخشد: یک سو پدید آورندگان و سوی دیگر خوانندگان.

دهۀ ۱۳۴۰ش در ایران، که به آن «عصر شکوفایی ادبیات» هم نام داده‌اند، سال‌های رونق نشر، افزایش شمار ناشران، به ویژه ناشران متوسط و کوچک آثار ادبی، دورۀ انتشار نشریه‌های وزین ادبی، و برهه‌ای از زمان بود که خوانندگان بیشتری به خواندن روی آوردند. اینگونه همگرایی‌ها همواره با معناست. یافتن آنها والگوهایشان در تاریخ نشر، و نیز شناختن واگرایی‌ها و الگوهای آنها می‌تواند در زمینه‌های بسیاری روشنگرانه باشد.

نشرِ پس از انقلاب موضوع بحث این کتاب نیست. [اما] فقط برای اشاره به شاهدی، این نکته یادآوری می‌شود که در دوره‌ای بر شمار ناشران به طرز نامنتظری افزوده شد. بعضی سیاستها و برنامه‌های مطالعه‌نشده هم به افزایش آن‌ها دامن می‌زد، بدون آنکه به تناسب سه رکن بنیادی نشر (پدیدآورندگان، ناشران، خوانندگان) و رشد متوازن میان آن‌ها توجه شود. اگر الگوهای تناسب میان سه رکن در تاریخ نشر شناخته شده بود، شاید از وارد شدن زیان به ناشران کم‌تجربه، کم‌سرمایه، و قطعاً آرمانگرا، و از سرخوردگی‌ها و نومیدی‌های پیامد آن، اجتناب می‌شد.

 از شمار ناشران از آغاز نشر تا این زمان آمار دقیقی در اختیار نداریم. با ناشرانی که فعالیت‌شان برای مدتی طولانی تداوم داشته است، کم و بیش آشنا هستیم. شمار خاندان‌های ناشر، که از عصر قاجار تا کنون و نسل در نسل مانند بسیاری از ناشران با سابقۀ فرنگی، فعال بوده باشند و سنت نشر و ناشری را در خاندان خود حفظ کرده و پرورش داده باشند، از چند خاندان تجاوز نمی‌کند. الگوی غالب، جوانمرگی در نشر و پیدا و ناپیدا شدن شهاب‌وار است. بررسی در این‌باره و یافتن علت‌های آن می‌تواند از نابود شدن سرمایه، نیرو، تلاش‌های آرمان‌خواهانه، تکاپوهای بی‌اتکا به داده‌های واقعی، و بسیاری چیزهای دیگر جلوگیری کند، یا دستکم از شمار  آن‌ها بکاهد. هر توانی که از پیکر ناشران بیرون برود، بر  دو رکن دیگر نشر تأثیر منفی می‌گذارد. برای رشد، غنا و استمرار فرهنگی به حفظ کردن سرمایه‌ها، نیروها و نگاه‌داشتن آن‌ها در روند تولید ثمربخش نیاز هست.

چه تعداد از ناشران از آغاز تا کنون از عرصۀ تولید خارج شدند و چرا؟ تأثیر از میان رفتن قدرت موّلد و محرّک این ناشران را در روند آفرینش‌ها چگونه می‌توان یافت؟ اوضاع و احوال، جوّ حاکم، تغییر حکومت‌ها، سیاست‌ها، گفتمان‌ها، تحول در  عرصه‌های آموزشی و پژوهشی و فنّآوری، تحول در زمینۀ تغییر الگوی ارزش‌ها، عامل‌های جهانی، خارجی و داخلی، و بسیاری از علت‌های تأثیرگذار دیگر را نمی‌توان به نشر بی‌ارتباط دانست، آن هم در حالی که حیات معنوی و فکری جامعه به نشر وابسته است. توجه کردن و پرداختن به این جنبه‌ها به قصد یافتن پاسخ‌های مبتنی بر پژوهش و بررسی‌های مستند، می‌تواند راه را به سوی تدوین تاریخ رضایت‌بخشی  از نشر کشور باز کند.

مجهول‌ها، حلقه‌های مفقود، ابهام‌ها، نکاویده‌ها، ناگفته‌ها و نانوشته‌ها در عرصۀ تاریخ نشر به اندازهای فراوان است که نمی‌توان توقع داشت یک یا چند کتاب در این‌باره آنها را روشن کند و به پرسش‌ها پاسخ بگوید. در جست‌وجوها گاه به این نتیجه رسیده‌ام که زوایای بسیاری از تاریخ نشر گویی که بخشی از تاریخ مخفی است، یا از جملۀ رازهایی که آنها را هشیارانه مدفون می‌کردند یا به عمد از حافظه می‌زدودند. البته می‌توان  فهمید آن بخشی از نشر در رژیم گذشته که همواره زیر تیغ سانسور بوده و مدام خود را در معرض تهدیدهای دستگاه‌های امنیتی و پلیسی می‌دیده است، باید خودش و مناسباتش را با پدیدآوران پنهان می‌کرد، از انگیزه‌ها سخنی به میان نمی‌آورد، رابطه‌ها را با جرگه‌های فکری و با اهل قلم مخفی نگاه می‌داشت، و خلاصه آن‌که تاریخ فعالیت‌هایش را به نهان‌ترین لایه‌های تاریخ می‌سپرد.

——————–
*با اندک ویرایش

همرسانی کنید:

مطالب وابسته