این کتاب پر زحمت و سخت (قسمت عمده یک کارگروهی) است که ناشر مولفش بودم. اتفاق خوب برهه بدی از زندگی دوسال پیش که انرژی مثبتش برتمام حالهای بد آن دوره من سایه خوبی می انداخت. با علاقه عجیبی این کار سخت را انجام می دادم و یکسال را با تمام عناصر این کتاب زندگی کردم و برایم هیچ چیز مهم نبود جز اینکه کار خوب پیش برود که خوشبختانه چنین بود.
کتاب زندگینامه این پیشکسوت چاپ است، فردی که تا دو نسل قبل وصل میشود به چاپخانه حبل المتین و موید الاسلام و تا دو نسل بعد نیز در این حرفه بسیار موفق فعالیت داشته اند.
از تهیه گزارش، ترتیب دادن و تنظیم ۵۰ گفتگو، سفر، ویرایش متن، انتخاب عکس، و..و…و..بگذریم که نیاز به دقت و علاقه داشت که این دومی باید خیلی زیاد می بود تا کار انجام بشود. که بود و شد. اما مهم تر از همه انرژی عجیبی بود که در این کار موج می زد که همه به تمامی از شخصیت کتاب یعنی “مهدی گلستانیان” می آمد. کسی که خودش سختکوش، بسیار خوش بین و نیکوکار بود. و البته شیطنت من برای یافتن کسی که کمی منفی بگوید، بی نتیجه ماند.
کاری که دوسال پیش پیشنهاد شد و قبول کردم. هربار اگر در بدترین شرایط زندگی مشغول ویرایش آن می شدم ساعتها را نمی فهمیدم چطور می روند و در آخر با حالی خوب از پای کار بلند می شدم، حالی خوب که ادامه پیدا کرد تا اتمام کار.
و تا امروز که از سویی خوشحالم که این کار را انجام دادم و از سویی ناراحت که چطور شد که ایشان در نهایت سلامت به ناگهان از میان ما رفت.
این کتاب بخشی از زندگی من بود و افراد آن خانواده ای که از طریق کتاب شناختم، جزو آشنایان و دوستان محترمی که معاشرت با آنها باعث خوشوقتی است.
خوشحالم که تالیف یک کتاب به من چیزهای زیادی آموخت از جهان چاپ تا جهانی که زندگی می کنیم تا امیدی که هربار می آیم فراموشش کنم، یاد مهدی گلستانیان این چهره ماندگار می افتم که می گفت نا امیدی معنا ندارد. خیلی چیزهای دیگر هم میگفت که یادم نگه داشته ام.