جان گِرنی،
اَن لَمتون، در عرصه علم و سیاست
ترجمه کاوه بیات
تهران: جهان کتاب، ۱۳۸ص. ۲۲ هزارتومان.
اَن کاترین سوینفورد لَمتون (۲۰۰۸ – ۱۹۱۲) یکی از ایرانشناسان مهم عصر ماست. از آثار و تحقیقات بسیار بر جای مانده از او تنها تعداد اندکی به فارسی ترجمه شده است. نوشتهٔ حاضر از دکتر جان گِرنی، از دیگر ایرانشناسان صاحبنام عصر ما، تصویر گویا و جامعی از زندگی و آثار وی به دست میدهد.
ان لَمتون در کنار جایگاه علمی خود، جایگاهی سیاسی نیز داشت؛ جایگاهی که مقدمات اصلی و اولیهٔ آن در پی انتصابش به سمت وابستهٔ مطبوعاتی سفارت بریتانیا در تهران، در پی شروع جنگ جهانی دوم، فراهم آمد و در مراحل بعد از جنگ و پایان همکاری رسمی او با وزارت امور خارجهٔ بریتانیا نیز کماکان محفوظ و برقرار ماند. اگرچه تا دسترسی به اسناد و مدارک مربوط به این بخش از زندگی لَمتون از کم و کیف این جایگاه تصویر دقیقی نمیتوان به دست داد، با این حال از پارهای از یادداشتها و گزارشهای برجایمانده از او دستکم از نوع نگاه وی به ایران معاصر میتوان شمّهای ارائه کرد که در این بررسی نیز مورد توجه بوده است.
برگی از کتاب :
[…] چندی پیش شاه از قصد خود برای مبارزه با فساد سخن گفت؛ از آن به بعد نیز بهکرّات از این خواستهٔ خود یاد کرده است. اما تحرکات دربار، بسیاری از منصوبان شاه در سنا، بسیاری از نمایندگان مجلس (که وی موجب انتخاب آنها بوده است)، بسیاری از افسران ارتش که معروف است آلت دست اویند و بسیاری از کارمندان دولت، باعث شده است که مردم به صدق نیّت او باور چندانی نداشته باشند. صحبتهایی که در مورد سلب مصونیت از ظهیرالاسلام – که به غول فساد شهرت دارد اما یکی از منصوبین شاه در مجلس سنا است – جریان دارد نیز از سوی افکار عمومی مبیّن حسن نیّت شاه تعبیر نشده است. در این میان در رادیو تهران و جراید در مورد توفیق اصلاحات و اقدامات دولت در بهبود وضعیت کشور کارزار تبلیغاتی زنندهای آغاز شده که جز افزایش بیاعتقادی و بیزاری مردم نسبت به حکومت نتیجهای نداشته است.
نارضایی – هم در عرصهٔ عمومی هم در عرصهٔ خصوصی – از عملکرد شاه در میان اقشار مذهبی نیز که احتمالاً نفوذشان بهمراتب بیش از آن است که در ظاهر به نظر میآید، افزایش یافته است. بسیاری از چهرههای مذهبی پولکی هستند و از مشارکت در امور نهچندان روشن ابایی ندارند، اما چهرههای دیگری نیز هستند که واقعاً مورد احترام اند و اینها هستند که معمولاً به هنگام بحران در گذشته، تودهٔ مردم را به حرکت درآوردهاند. در صف اول این رهبران مذهبی، [آیتالله سیّد حسین طباطبایی] بروجردی قرار دارد که در سطحی وسیع به عنوان مرجع تقلید، یعنی نمایندهٔ امام غایب، پذیرفته شده است. گفته میشود دیگر میل به تماس با شاه ندارد […]. این عمل با نظریهٔ شیعه تطابق دارد: وظیفهٔ مجتهد است که حاکم را از مخاطرات معنویای که ممکن است به دلیل رفتارش دچار گردد، بر حذر دارد و اگر حاکم به او گوش ندهد (به گونهای که گفته میشود در مورد شاه صدق دارد) و به رفتار شریرانهاش ادامه دهد، وظیفهٔ مجتهد است که از تماس با او بپرهیزد تا مبادا شرّ آن اعمال دامن او را نیز بگیرد.
کناره گرفتن [آیتالله] بروجردی از شاه، اگر ادامه یابد، موجب انقلاب نخواهد شد اما درنهایت به تضعیف جایگاه شاه منجر خواهد شد. بخش گستردهای از مردم، هرچند معمولاً از فعالیت سیاسی برکنار هستند، اما هنوز تحت نفوذ سنّت شیعی قرار دارند که تمام حکومتهای دنیوی را جائر دانسته منتظر ظهور امام زمان و استقرار نظم الهی در زمین است. من پیش از سفر به ایران از نجف دیدار کردم و متوجه شدم که در میان مجتهدان (نجف) نیز حمایت درخور توجهی نسبت به [آیتالله] بروجردی وجود دارد و شاه به دلیل عملکردش هم در حوزههای خصوصی و هم حوزههای عمومی مورد انتقاد است…
-از گزارش اَن لَمتون از ایران (۱۳۴۵)، از اسناد پیوست کتاب