خسرو ناقد، نویسنده ایرانی مقیم آلمان، از دیرباز به مقوله خواب و رؤیا کشش داشته است. او مطالعات و یادداشتهای خود در طول سالیان دراز را در کتابی پرمایه تنظیم و عرضه کرده است. عرصه اصلی کار او کندوکاو در ادبیات و به ویژه فرهنگ عامیانه است، اما پدیده شگفتانگیز رؤیا را در حوزههای علمی و فلسفی نیز کاویده است.
نویسنده پس از پیشگفتار کتاب که در آن از الفت دیرین خود با عالم رؤیا سخن گفته، پدیده خواب دیدن و اندیشیدن به آن را هم در متن تاریخ و هم از منظر زیباشناسی و روانشناسی بررسی کرده است. او قدیمیترین منابع مربوط به رؤیا را در افسانهها و اسطورههای باستانی معرفی میکند: از اسطوره گیلگمش، که کهنترین حماسه بشر است، تا افسانههای ازوپ، حماسههای هومری و تراژدیهای سوفوکل و…
از آنجا که «رؤیا در تمدن و فرهنگیهای بسیاری، واسطهای میان تجربههای شخصی و حکمت مابعدالطبیعه» بوده نویسنده جا به جا به اهمیت رؤیا در ادیان ابراهیمی اشاره میکند و نمونههایی فراوان از کارکرد رؤیا میآورد: «به منزله رسانهای که از طریق آن الهامهای الاهی و پیامهای قدسی خدایان به انسانها میرسید، یا آن گونه که عارفان میگویند، القای تعالی در نفس، تا امری را برانگیزند، به فعل و یا ترک آن.»(ص۹)
نویسنده در فصلی به جایگاه برجسته رؤیا در داستانهای شاهنامه فردوسی پرداخته است، به ویژه با توجه به این واقعیت که به گفته شاعر بزرگ، یک رؤیا انگیزه اصلی او در سرودن حماسه ملی ایرانیان بوده است.
علاوه بر شاهنامه، نویسنده نمونههای بسیاری از خواب و تعبیر رؤیا را از آثار ادبی فارسی، از سفرنامه ناصر خسرو تا کلیات سعدی آورده و به ویژه از آثار عارفان نامداری مانند ابن عربی و شیخ اشراق و برادران غزالی، محمد و احمد، نمونههایی گویا نقل کرده است.
حکیمان و سخنسرایان عارفمسلک نیز با قلمرو رؤیا انس و الفت داشتهاند، هرچند تنها “رؤیای صادقه” را حاوی پیامهای متعالی میدانند و گمان دارند که رابطی هستند برای دستیابی به حقایقی از جهان قدسی.
اما خواب و رؤیا در مثنوی معنوی حضوری چنان بارز دارد که نویسنده فصلی را به “گستره پهناور خیال مولانا” اختصاص داده و گفته است: «مولانا عالم رؤیا و گستره خیال را از جهان تنگ هستی، پهناورتر میبیند؛ چرا که در جهان مادی چه بسیار چیزها ناممکن است و نامعقول و انجام آنها چه بسا ناروا، اما در عالم خیال مرزهای ممکن و ناممکن، معقول و نامعقول و روا و ناروا از میان برداشته میشوند…» (ص۲۱۷)
“رؤیاهای” فرمانروایان و پادشاهان
در دنیای قدیم بسیاری از پادشاهان و فرمانروایان نامدار به رؤیا باور داشتند و چه بسا با تکیه بر خوابهای خود به تصمیمهای مهمی دست میزدند، فرمان قتل میدادند یا با دشمنان خود از در آشتی در میآمدند.
شاه تهماسب صفوی از پادشاهانی است که به خوابهای خود توجه زیادی نشان میداد و طرفه آن که بسیاری از خوابهای خود را در تذکرهای ثبت کرده است.
زمامداری که به شکلی خرافاتی خوابهای خود را نقل کرده، آخرین پادشاه ایران است: محمدرضا پهلوی که هم در کتاب “مأموریت برای وطنم” و هم در مصاحبهای معروف با لاف و گزاف خوابهای خود را تعریف کرده است.
سیر رؤیا در دنیای مدرن
یکی از مهمترین مظاهر دنیای مدرن که با گسترش شناخت علمی و چیرگی خردگرایی پدید آمد، تقدسزدایی از رؤیا، قطع ارتباط آن با “عالم غیب” و کشف پیوند آن با زندگی گذرای انسان فانی بود. به گفته نویسنده: «گفتمان رؤیا تا قرن هجده میلادی بر بنیاد باورهای پیشگویانه، پیامهای غیبی و اعتقاد به الهامات الاهی استوار بود؛ یعنی آنچه از دوران باستان و از سنتها و روایتهای کتب مقدس ادیان ابراهیمی به جا مانده بود و در میان مردم رواج داشت. با گسترش اندیشههای خردگرایانه و آغاز جنبش روشنگری، به تدریج فهم دیگری از پدیده رؤیا جایگزین درک و دریافت کهن شد.» (ص۱۲۷)
این دگرگونی با نام زیگموند فروید (۱۸۵۶ – ۱۹۳۹) پیوند خورده است. این دانشمند اتریشی که پدر روانکاوی شناخته شد، با کشف اقلیم بیکران ضمیر ناخودآگاه بر مفهوم سنتی رؤیا ضربهای سنگین وارد آورد و نشان داد که رؤیاها محصول ذهن ناخودآگاه انسان هستند که در خواب و “حالت مرخصی ذهن آگاه” فعال میشود.
فروید با انتشار کتاب “تعبیر رؤیا” در سال ۱۸۹۹ راه بازشناسی علمی رؤیا و روشهای “تعبیر” آن را هموار کرد و نشان داد که رؤیا یا کابوسی که انسان میبیند، بازنمای نمادین و چه بسا دگرگونهی آرزوها، آمال، رانشها، کششها و نیازهای درونی اوست که هنگام خواب با لباس مبدل از خزانه یا انبار “ناخودآگاه” بیرون میخزند. او نتیجه گرفت که رؤیاها برای شناخت روح و روان افراد، به ویژه احساسات و آرزوهای واپسزدهی آنها در دوران کودکی، ابزاری گرانبها هستند.
از نگاه مادی فروید برخلاف تصور پیشینیان، رؤیا نه از عالم غیب خبر میدهد و نه کارکرد پیشگویانه دارد؛ بلکه تنها و تنها تصویری مهگرفته و رمزآلود از امیال و غرایز سرکوبشده هر فردی ارائه میدهد. خسرو ناقد با ذکر منابعی نشان میدهد که فروید در بسیاری از رهیافتهای خود تحت تأثیر نیچه بوده است.
کارل گوستاو یونگ، شاگرد فروید که بعد با طرح “ناخودآگاه جمعی” به رقابت با او برخاست، تلاش کرد میان آموزههای فروید و تعابیر سنتی و عامیانه از رؤیا پیوند برقرار کند و برای آن کارکردهای معنوی قائل شود.
هنرهای رؤیاپرداز
خسرو ناقد با ذکر مثالهایی به تأثیر رؤیا بر هنر و ادبیات امروز نیز پرداخته است. او به تأثیر روانکاوی فروید بر بسیاری از نویسندگان مدرن غرب مانند آرتور شنیتسلر و فرانتس کافکا اشاره کرده و فصلی را به “اثرپذیری صادق هدایت از تعبیر رؤیای فروید” اختصاص داده است.
در هنر مدرن غرب سوررئالیسم مکتبی بود که در سالهای دهه ۱۹۲۰ به تأثیر از اندیشههای فروید شکل گرفت. به گفته نویسنده: هنرمندان سوررئالیست «ضمیر ناخودآگاه را به مهمترین منبع آفرینش هنری خود تبدیل کردند». (ص۱۴۱)
کتاب با ذکر چند نمونه از رؤیاهای لوئیس بونوئل تأثیر آموزههای فروید را بر کار این سینماگر بزرگ نشان میدهد. باید به یاد داشت، همان گونه که بونوئل نیز یادآوری کرده، جهان فیلم از هر هنر دیگری با دنیای پررمز و راز رؤیا سازگارتر است. در فیلمهای ژان کوکتو، آلفرد هیچکاک و آندریی تارکوفسکی نمونههای درخشانی از عالم رؤیا وجود دارد. یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما به نام “توتفرنگیهای وحشی” به کارگردانی اینگمار برگمن با یک کابوس شروع میشود.
خسرو ناقد با غور در عوالم خواب و رؤیا کتابی خواندنی فراهم آورده است با این یادآوری که: «کتاب را به گونهای تدوین و تنظیم کردهام که هم عامه کتابخوان بتواند از آن بهره ببرد و هم تا حدی خواستههای خواص برآورده گردد.»
کتاب “رؤیاهای شرقی – غربی” را نشر فرهنگ معاصر، در ۲۴۲ صفحه در تهران منتشر کرده است.