عاشقان کتاب های نفیس در ایران و هند ۵۰۰ سال پیش

دویچه وله فارسی

رشته مصورسازی در نگارگری هند به تاثیر از نقاشی ایرانی شکل گرفت. با مهاجرت شماری از نگارگران برجسته ایرانی به دربار پادشاهان گورکانی، در هند ‌سبکی از مینیاتور رواج یافت که امروزه به نام مکتب مغولی شناخته می‌شود.

پادشاهی صفویان برای ایران رشد و آبادانی به بار آورد و باعث رونق و شکوفایی هنرهای گوناگون شد. در عین حال این سلطنت هرازگاهی به پریشانی و آشوب گرفتار می‌شد و نمی‌توانست چنانکه باید و شاید به هنرمندان، که در آن زمان جز دربار پشتیبان دیگری نداشتند، رسیدگی کند.

در همین دوران در برابر بسیاری از شاعران و هنرمندانی که در دربار صفویان به دلایل گوناگون با ناسپاسی یا بی‌مهری روبرو می‌شدند، چشم‌اندازی تازه باز شده بود و آن دربار خاندان مغول یا پادشاهان گورکانی هند بود که به هنر و ادب ایران علاقه‌ای بیکران داشتند.

این سلسله پادشاهی با حکومت ظهیرالدین محمد بابر شروع شد که ‌پادشاهی سنی‌مذهب و با اصل و تبار مغولی بود و از ۱۵۲۶ تا ۱۵۳۰ میلادی بر بخش بزرگی از هند حکومت کرد. بابر که نسب به مغول‌های آسیای میانه می‌برد، پایه‌گذار سلسله‌ایست که به پادشاهان گورکانی یا بابری مشهور هستند.

شخص بابر با این که مردی هنردوست بود، اما به علت گرفتاری در کشمکش‌های حکمرانی و تنش‌های سیاسی برای پرداختن به هنر و نواختن هنرمندان فرصت زیادی نداشت. اما پس از او فرزندان و نوادگان او به سلطنت رسیدند که برخی از آنها آنچه در توان داشتند را در گسترش خط و نقش ایرانی به کار بردند. این پادشاهان به ویژه به زبان فارسی و نگارگری ایرانی که برترین فرآورد آن مینیاتور بود، علاقه‌ای ویژه داشتند. آنها به گردآوری کتاب‌های فارسی همت گماشتند، از شاعران فارسی‌زبان حمایت کردند و دربار خود را به محفل انس و تربیت هنرمندان ایرانی بدل کردند.

نخستین آثار و دست‌نوشته‌ها

در هند از دیرباز سنت نقش‌آفرینی و تصویرگری وجود داشت که به ویژه در آرایش متن‌های مذهبی و مصورسازی حماسه‌های ملی اقوام هندی، برتافته از کیش‌های هندو و برهمنی و بودایی، به کار می‌رفت. سبک نقاشی هندوان ساده و ابتدائی بود و جلوه و جلال چندانی نداشت. هنرمندان باتجربه به خوبی از پیشرفت و رونق خط و نقاشی ایرانی باخبر بودند و در پیروی و آموزش از استادان ایرانی می‌کوشیدند.

در میان قدیمی‌ترین آثاری که در هند پدید آمدند و به اوایل قرن ۱۴ میلادی برمی‌گردند،‌نمونه‌هایی از آثار ادبیات فارسی، مانند شاهنامه و خمسه یافت می‌شود، که یا از ایران به هند رفته و یا توسط استادان و شاگردان سبک ایرانی در آن اقلیم تهیه شده‌اند.

به ویژه از اوایل قرن پانزدهم میلادی رد پای نگارگران، ‌تذهیب‌کاران، تصویرسازان و خوش‌نویسان ایرانی در دربار پادشاهان گورکانی آشکارا دیده می‌شود. در همین دوران بود که استادان ایرانی، به ویژه از شهرهای هنرپروری مانند اصفهان و شیراز یا تبریز و مراغه به هند مهاجرت کردند.

در آن زمان شیراز مهمترین مرکز صادرات نسخه‌های خطی به هند شناخته می‌شد. از این شهر نسخه‌های زیادی به کتابخانه‌های هند رفت که برخی از آنها تا امروز در گنجینه‌های معتبر محفوظ هستند.

نفوذ دستخط هنرمندان ایرانی به شکلی بس ظریف و ماهرانه گسترش یافت: در بسیاری از اثرها و نسخه‌ها دستمایه‌های هنری دو اقلیم فرهنگی چنان به هم آمیخته‌اند که امروزه برای کارشناسان آسان نیست که سهم هنرمندان هر خطه را در آنها روشن کنند. در بسیاری از آثار موتیف‌ها یا دستمایه‌های هندی با سبک و نگاه ایرانی کار شده‌اند، از سوی دیگر نقشمایه‌های برآمده از فرهنگ و ادب ایرانی شکل و حالت “مغولی” به خود گرفته‌اند.

در برخی موارد متن نوشتاری اثری مانند شاهنامه فردوسی یا خمسه نظامی به هند رفته و سپس در این دیار طلاکاری و تزیین شده و به دست نگارگران هندی یا هنرمندان مهاجر ایرانی مصور شده است. با گذشت زمان و گسترش بیشتر سبک‌های ایرانی در هند، کم نبودند هنرمندان هندی که در کار خود عناصر یا نقشمایه‌های ایرانی را وارد ساخته یا مینیاتوری ایرانی را با دقت و مهارت بازنگاری کرده‌اند.

سرچشمه‌های مینیاتور “مغولی”

در سده‌های میانه که تکثیر یا نسخه‌برداری مکانیکی از آثار هنری ممکن نبود، هر اثری با سال‌ها تلاش و زحمت یک یا چند استاد فراهم می‌آمد؛ مردم عادی در خرید آثار هنری و تشویق هنرمندان نقشی نداشتند و هنرهایی مانند خوش‌نویسی و نگارگری جز با حمایت دربارهای بزرگ و حامیان توانگر نمی‌توانستند شکل بگیرند.

شاه طهماسب اول، دومین پادشاه صفوی، زمامداری خوش‌ذوق و هنرپرور بود و در دوران طولانی حکمرانی‌اش هنرمندان بیشماری را در کنف حمایت خود گرفت. در نگارخانه شاهی هنرمندان برجسته مینیاتور، از شاگردان بهزاد بزرگ تا آقامیرک، سلطان محمد، مظفر علی و بسیاری دیگر فعال بودند. در کنار دربار پرشکوه شاه طهماسب نسخه‌هایی بی‌همتا خلق شد، که از میان آنها یک شاهنامه فردوسی و یک خمسه نظامی معروفیت جهانی دارند.

یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی که در انتقال میراث هنری ایران به هند تاثیری تعیین‌کننده و پردامنه داشت اقامت چندساله‌ی همایون، پسر بابر، در دربار شاه طهماسب بود. همایون که به دنبال کشمکش با برادران خود به دربار ایران پناه برده بود (۱۵۴۴ میلادی) یک سالی را نخست در هرات به سر برد و سپس به قزوین رفت که پایتخت دولت صفوی بود. او در کتابخانه شاه طهماسب با بهترین نمونه‌های هنر مینیاتور آشنا شد و به آن دل بست.

Iran Liebe in Miniaturen (privat)

بخت و اقبال همایون بلند بود که او موفق شد پس از خروج از ایران در کابل درباری تشکیل دهد و کتابخانه‌ای به راه اندازد. او از هنرمندانی که در ایران با آنها آشنا شده بود دعوت کرد به دربار او بروند. در همین اوان توجه طهماسب صفوی به هنر و هنرمندان کاستی گرفته و او تحت تأثیر تلقینات ارباب شریعت از نگارگری روی گردانده بود. با تغییر رویکرد پادشاه و شاهزادگان صفوی در دربارهای قزوین و بخارا و هرات بسیاری از هنرمندان به انزوا و پریشانی افتاده، در فکر مهاجرت از ایران و یافتن حامیانی تازه بودند.

عده‌ای از هنرمندان راهی عثمانی شدند و برخی دیگر به فراخوان همایون پاسخ دادند و به نزد او به کابل رفتند و سپس به همراه او راهی دهلی شدند. از میان آنها به ویژه نام دو نفر بر سر زبان‌ها افتاده است: میرسید علی و عبدالصمد.

میر مصور، پدر میرسید علی از نقاشان دیگری بود که به دعوت همایون و تشویق پسرخود، دربار شاه طهماسب را ترک کرد و به هند رفت. از چند هنرمند دیگر مانند مولانا دوست و ملایوسف هروی نیز نام برده می‌شود.

سبکی که این هنرمندان مهاجر در دربار همایون و اولین سال‌های حکومت پسرش اکبر دنبال کردند، ‌همان سبک نگارگری صفوی بود. در بزرگترین مجموعه نگارگری که میان سال‌های ۱۵۵۷ تا ۱۵۷۲ برای مصورسازی کتاب حماسی “حمزه‌نامه” منتشر شد، ویژگی‌ها و شناسه‌های سبک ایرانی آشکارا دیده می‌شود.

با گذشت زمان عناصر و نقشمایه‌های بومی به تدریج جای بیشتری در این هنر به دست آوردند، برای نمونه طبیعت‌گرایی، ‌به ویژه در بازنمایی چهره‌ها و اشیای طبیعی سهمی بیشتر از سرچشمه‌های ایرانی پیدا کردند.

مینیاتور “مغولی” به دربار شاهان گورکانی دهلی محدود نماند و شاخه‌ای از آن به بخارا و هرات رفت. سلطان عبدالعزیزخان، یکی از امیران هنرپرور بخارا کتابخانه‌ای بزرگ داشت که می‌کوشید آن را با گرد آوردن نسخه‌های نفیس رونق بخشد.

فرخ بیگ و آقارضا دو هنرمند ایرانی بودند که در حوالی ۱۵۸۰ میلادی وارد دربار مغولان شدند. فرخ بیگ در دورانی طولانی حدود سی سال تا زمان جهانگیر در دربار هند فعال بود و پرده‌های زیادی نقش زد. شماری از بهترین طرح‌ها و مینیاتورهای تیموری به او منتسب است.

آقارضا نقاش دیگری‌ست که در دوره‌ای طولانی به ویژه از آغاز عهد جهانگیر، زمانی که این پادشاه هنوز شاه سلیم نام داشت، فعال بود. او نیز تصویرساز شمار بزرگی از آثار ادبی است و به ویژه در نقاشی چهره یا پرتره چیره‌دست است. هم در کارهای او و هم در کارهای دو پسر هنرمندش ابوالحسن و عبید، شناسه‌های سبک ایرانی به روشنی قابل تشخیص است: از رنگ‌های درخشان و طرح‌های ساده و چشمگیر تا قالب‌بندی شکیل و هماهنگ.

مینیاتور هندی عمری دراز داشت و در پناه ثبات و آرامشی که در دربار مغولان فراهم آمده بود، تا آستانه عصر جدید عرصه‌ای فراخ برای خلاقیت و ذوق‌آزمایی نگارگران هندی بود و به متون بیشماری جلوه و جلال بخشید.

بیشتر بخوانید: شاهکارهاى نگارگرى ایران

همرسانی کنید:

مطالب وابسته