سام پورمهدی
همشهری آنلاین
اسفند ۱۳۸۳
در سیر تاریخی هنرها
دنیس اسپور (Dennis J. Sporre)
ترجمه امیرجلالالدین اعلم
تهران: دوستان / نیلوفر، ۱۳۸۳
ده، [۶۴۸] ص.: مصور (بخشی رنگی)
* در چند سال اخیر چند کتاب در زمینه تاریخ هنر به فارسی ترجمه شده است. ویژگی یا ویژگی های کتاب انگیزه آفرینندگی در سیر تاریخی هنرها در چیست و تفاوتهای کتاب ترجمه شده شما با آثاری چون تاریخ هنر جنسن، گامبریج، یا هلن گاردنر کدامند؟
ویژگی هایی که کتاب انگیزه آفرینندگی را از غالب تاریخ های هنر جدا می کنند، از این قرارند:
۱- تاریخ های هنر معمولاً سه درون مایه نگارگری، پیکره سازی و معماری را زمینه بحث خود قرار می دهند (و چه بسا به تفصیل به آنها می پردازند). انگیزه آفرینندگی افزون بر این سه درونمایه، به هنرهای نمایشی، موسیقی، رقص (در معنای آئینی و کلاسیک آن)، و (در سده بیستم) سینما می پردازد. نویسنده درباره وضع هنرهای دراماتیک و موسیقی و سازهای موسیقایی و سیر پرورش آنها و کارکردهای فراطبیعی و آئینی و هنری رقص از زمان باستان تا روزگار کنونی سخن گفته است. مثلاً می بینیم که در مصر باستان، گونه ای رقص در آئین تشییع مردگان اجرا می شد؛ و همچنین رقص های باروری بخشی از رقص آئینی مصر بودند. یا، برای نمونه: مقام ارجمند درام در یونان باستان بیان شده و از کارهای درام نویسان گرانمایه یونانی همچون آیسخولوس، سوفوکلس، ائوریپیدس و آریستوفانس سخن رفته است.
۲- در آغاز هر فصل، زیر عنوان «زمینه ها و مفهوم ها» ، شرحی آمده درباره اوضاع اجتماعی- سیاسی- تاریخی، فرهنگی (دربرگیرنده عناصر مهمی چون دین، آئین های پرستش، حال و هوای هنری و ذوقی و ادبیات) و حیات فکری روزگاری که به هنرهای آن پرداخته می شود. مثلاً، زیر عنوان «زمینه ها و مفهوم ها»ی فصل راجع به «یونانیان»، از جمله از تمدن، ایزدان پرستی، اندیشه های فلسفی (انسان گرایی، عقل باوری، سوفیسم، رازورزی) در یونان باستان آگاه می شویم.
۳- در همین سرآغاز فصل، نویسنده اندیشه های هنر؛ اصول زیبایی شناختی هر روزگار را به کوتاهی شرح می دهد. مثلاً، در فصل «یونانیان» عقاید ارسطو درباره تراژدی در فصل «رومیان» عقاید پلوتینوس (=افلوطین، فلوطین) درباب «زیبایی» بیان شده اند.
۴- در پایان هر فصل بخش کوتاهی هست به نام «پیشنهادهایی برای اندیشیدن و بحث کردن»، که در آن نویسنده پس از آوردن گزارشی فلسفی و هنری و زیبایی شناختی از دوره مورد بحث، پرسشها و پیشنهادهایی برای دانشجویان (به معنای گسترده این واژه) پیش می کشد و آنان را درگیر اندیشیدن و بحث کردن و رأی زدن می کند.
مورخان هنر هر کدام رهیافت ویژه ای به موضوع خود دارند. رهیافت دنیس اسپور در این کتاب چیست و دیدگاهش کدام است؟
پاسخ اسپور آفرینشگری هنری را بخشی گوهرین از «انسان بودن» می انگارد و می گوید که این فراگرد از آغاز زندگی بشر همواره در جان او در تکاپو بوده است. در پیشگفتار کتاب آمده: «آموزگاران هنرپژوهی می باید دانشجویان را یاری دهند تا هنرها را به منزله بازتابهای وضع و حال آدمی بنگرند. کار هنری همانا نگره ای به گیتی و جستوجویی در پی واقعیت و حقیقت است که در رسانه ویژه ای جلوه می یابد و نگرنده و جوینده دیگران را در کارش سهیم می کند.» اسپور هنرآفرینی را گوهر بی همتای انسانیت مشترک همه مان می شمرد. نویسنده بردرهم تنیدگی هنرها و ذوقیات هنری تکیه دارد و آنها را جلوه های گونه گون یک گوهر یکتا در جان آدمی می انگارد که از آغاز پدید آمدنش در جهان با او وجود داشته است. دیدگاه نویسنده به هنر، دیدگاهی کمابیش فلسفی (در معنای گسترده این واژه) است. نگاهش تأمل آمیز و پرحیرت است. نکته گیرایی که در روش اسپور هست همانا فرود آمدنش از بلندجای «استادی» و «مدرسی» است و همپا شدنش با مخاطب دانش طلبش. دست خواننده را می گیرد و همچنان که او را در گذرگاه خم اندر خم تاریخ هنر راه می نماید، در اندیشیدن و داوری کردن و سنجیدن درگیرش می کند. ترجیح می دهد که به جای خوراندن داوریهای خودش به خواننده، او را به رای زدن و سنجشگری وادارد.
نویسنده کتاب در میان مورخان و پژوهندگان این رشته از چه جایگاهی برخوردار است؟
مورخان و هنرپژوهان عموماً از پایگاهی ارزشمند برخوردارند و تقریباً (بلکه تحقیقاً) همه شان آموزگاران گرانقدر دانشگاهند، گیرم هر کدام از دیدگاهی ویژه خویش به موضوع می نگرند. یعنی: تکیه ذهنی شان بر چنین و نه چنان عناصر معین است. جنس، گامبریج، گاردنر و اسپور هر چهار تن هنرپژوهان گرانمایه اند، گیرم هر یک با گرایش ویژه خودش.
در ترجمه این اثر، بخصوص در مورد معادل یابی های فارسی با چه دشواری هایی روبه رو بوده اید؟
در طی سالهایی که دست در کار ترجمه این کتاب بوده ام، دلمشغولی های عصبسوز و جانکاه بسیار داشته ام. از آن میان، جستوجو در پی معادل درخور و گویا برای اصطلاحات هنری و فنی فراوانی که در متن انگلیسی آمده اند. افزون بر آن رفتن به سراغ مراجع موجود در زمینه های گوناگون؛ تا توانستم از گنجینه زبان پرمایه فارسی و از توانمندی شگفت آن بهره گرفتم.
شما در نثرتان از واژه ها و تعبیرهای پارسی بسیار استفاده می کنید. دلیلش چیست؟
آوردن واژه ها و تعبیرهای «پارسی»، گرایش ذاتی نیرومندی در زبان فارسی است. این گرایش که از پس از دوره قاجار جلوه ای چشمگیر داشته است، پدید آمده از عنصر زیبایی و فصاحت و روانی از یک سو و عنصر گویایی و بلاغت و دلالت از سوی دیگر است. پر آشکار است که کاربردن پارسی سره، خلاف عقل سلیم است. آمیزه ای از شاهنامه فردوسی و غزلهای حافظ، مقصودی آرمانی است.
در ترجمه این کتاب به جای اصطلاح «هنرهای تجسمی» تعبیر «هنرهای دیداری» را گذاشته اید. چرا؟
اصل این اصطلاح همان arts visual انگلیسی است. «تجسمی» در این مورد هیچ معنایی دقیق و محصلی ندارد. نمی دانم کدام آدم کج سلیقه ای نخستین بار آن را به زبان فارسی درآورده است. معادل درست visual، «بصری» یا «دیداری» است (واژه «دیداری» در اصطلاح مرکب «شنیداری- دیداری» در برابر awdiovisual به کار رفته است). تعریف «هنرهای دیداری» را در «واژه نامه» کتاب داده ام.
کتاب درمقایسه با نسخه اصلی و خارجی آن چه کاستی ها و کمبودهایی دارد؟
ناشران بزرگوار کتاب، «نیلوفر» و «دوستان»، در چاپ کتاب سنگ تمام گذاشته اند. کار از حیث نفاست و خوش چاپی، کم نظیر است (کاری به کتابهای لوکس ندارم). و به گمان من با اصل اثر در چاپ پهلو می زند و نشان می دهد که ناشران ایرانی تاچه پایه و مایه از دقت و ظرافت در کار برخوردارند.
از کارهای آینده و در دست ترجمه خود بگویید؟
دارم جلد دوم جامعه باز و دشمنان آن به نام هگل و مارکس (نوشته پوپر) را نمونه خوانی می کنم. جانم را گرفته است. افزون بر آن، دارم روی ترجمه کلمات، نوشته سارتر، کار می کنم.
عکس: رضا خنکدار