علی بابایی درمنی
ایرانچهر
کرد
ولادیمیر مینورسکی
ترجمه و توضیح: حبیب الله تابانی
تهران: نشر گستره، ۱۳۷۹، ۱۲۵ صفحه
ترجمه ی نادرست متن ها ، گهگاه می تواند برداشت نادرست از برخی دانسته های کلیدی و تعیین کننده را در پی داشته باشد. یکی از کتاب هایی که در سال های گذشته مورد توجه پژوهشگران حوزه ی تاریخ و فرهنگ کردستان قرار گرفته، کتاب «کردها، یادداشت ها و نظرها » (КУРДЫ, ЗАМЕТКИ и ВПЕЧАТЛЕНИЯ) به قلم ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس نامدار روس بوده است. در بازار کتاب ایران ترجمه هایی به زبان های فرانسه، انگلیسی، و عربی از این کتاب در دست است. در این میان پژوهشگر کرد، «محمدسعید محمدکریم» متن عربی این کتاب را به کردی برگردانده است و همین متن کردی انگیزه ای برای برخی از مترجمان ایرانی شده تا این اثر را به فارسی برگردانند. متاسفانه در این ترجمه های فارسی اشتباهات فاحشی دیده می شود که دستاویزی برای تبلیغات برخی از قوم گرایان شده است.
بدترین ترجمه از این کتاب به زبان فارسی به قلم حبیب الله تابانی انجام شده است! برای نمونه کافی است به صفحات نخستین فصل دوم این کتاب که در باره ی تاریخ کردها نوشته شده است، توجه کنیم. جدا از ترجمه بسیار ضعیف و مغرضانه این مترجم، متن فارسی کتاب را نیز به سختی می توان فهمید. برای نمونه این جمله ها را بخوانیم: «بررسی ریشه کرد به صورتی دقیق تر و جدا از دیگران و چگونگی اولین پیدایش آنان در کردستان مسئله ای است کهن و امروز هم بحث های بسیاری در این باره صورت می گیرد و آراء و نظریات گوناگون ابراز شده و می شود. در کتاب های کلاسیک، زمانی که از کردستان صحبت می شود، اسم های زیادی را مطرح می کنند که به گونه ای با لفظ کرد شباهت دارند. تا همین اواخر گفته می شد که کردها که کردها نوادۀ (کاردوخیانی) هستند که در سال ۴۰۱ پ.م گزنفون فرماندۀ هزار نفر یونانی، هنگام عقب نشینی تاریخی خود از ایران به یونان، آنها را دیده و با آنها برخورد پیدا کرده است. اما در این اواخر این نظر تغییر پیدا کرد! [علامت تعجب از مترجم است و ربطی به نویسنده ندارد.] و اطلاعات تازه ای که در این مورد به دست آمد، سبب شد که این مردم (کردها) را در دو شاخه، بر حسب ارتباطی که با این کلمه (کاردوخویی) دارند، به قرار زیر مورد مطالعه قرار دهند: یک شاخه که می گوید «کاردوخویی ان» ریشه آریایی ندارند، و دیگر آنکه کورتی ها یا «کاردوخیان» که در قسمت شرق سرزمین کاردوخیان زندگی می کنند، نیاکان کردهای امروزی اند! [علامت تعجب از مترجم است و ربطی به نویسنده ندارد.] آنهایی که در غرب سرزمین «کاردوخیی ان» هستند. این نظریه هر طور که باشد، در غایت قومی که از آن صحبت می کنیم، قبل از شناخته شدن هم چندین قرن در کوهستان های کردستان بوده اند و نیز روشن شده است که کردها آریایی نیستند و فقط زبان آنها به گروه زبان های آریایی وابسته است. بر این مبنا من (مینورسکی) تصور می کنم که سرزمین و زبان آنها هم به شرق برمی گردد.» ( مینورسکی، ۱۳۷۹: ۲۷-۲۸)
با آنکه با دیدن چندین نشانه ی تعجب در برابر سخنان مینورسکی که مترجم در برابر نوشته های نویسنده به کار برده، می پنداریم که تابانی با برخی از سخنان مینورسکی درباره ی کردها مخالف است، ولی در مقدمه عکس آن را می گوید و بر این باور است که کتاب مینورسکی کتابی نسبتا کامل است. مترجم مدعی است که از ترجمه های فرانسه، کردی و عربی متن مینورسکی استفاده کرده است. از این سخن او این چنین می توان دریافت اینگونه که تابانی یا به متن اصلی به زبان روسی دسترسی نداشته و یا اینکه با زبان روسی آشنایی نداشته است. در این باره او چنین نوشته است :
«چند روز بعد متن فرانسه این رساله و کردی و عربی آن را کنار هم گذاشته و با عطشی فراوان به مطالعه پرداختم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که مینورسکی، چکیده ای از مطالعات و تحقیقات خود را در این رساله جای داده است به طوری که تقریبا به تمام سوالاتی که اروپاییان مشتاق ممکن است دربارۀ کردستان داشته باشند، پاسخگو باشند، البته در بعضی موارد، نه به طور کامل.» ( مقدمه ی کتاب، ص ۱۰)
تابانی در پاراگراف بعدی، از منبع اصلی ترجمه ی خود پرده برمی دارد:
«در مورد رساله مینورسکی باید اشاره کنم که نگارنده با اینکه از نسخه عربی و فرانسه آن استفاده کرده است ولی به علت کامل بودن متن ترجمه محمدسعید محمدکریم (مترجم کردی متن) و عدم اشکالاتی، مثل پارگی و قلم خوردگی … و تقریبا بیش از نسخ دیگر از آن بهره برده است.» ( همان)
همانطور که گفته شد، متن کردی کتاب مینورسکی از روی متن روسی ترجمه نشده و ترجمه ای از متن عربی است. ترجمه عربی از متن روسی و در سال ۱۹۶۸ میلادی به قلم «معروف خزانه دار» انجام شده است. تابانی توضیح نداده است که چرا به طور کامل از متن فرانسه استفاده نکرده است و با آوردن دلیل بچگانه ای مبنی بر اینکه متن فرانسه و متن عربی (که هر دو ترجمه های دست اولی از زبان اصل کتاب روسی بوده اند) دارای “قلم خوردگی” هستند، از بیان علت اصلی استفاده از متن کردی که همانا آسان بودن استفاده ی یک کردزبان از کتابی به زبان کردی و عدم تسلط به زبان فرانسه و عربی است، طفره رفته است. اصولا مگر مترجم فرانسه متن دست نویس و غیرچاپی ترجمه متن را در اختیار تابانی قرار داده بوده که ایشان از قلم خوردگی متن فرانسه شکایت کرده است؟!
تابانی در جای جای ترجمه ناراحتی خود را از اینکه مینورسکی کردها را آریایی به شمار آورده، با نشانه ی تعجب نشان داده و حتی از تحریف کتاب مورد ترجمه نیز دریغ نورزیده است. با این حال، در پایان کتاب و در بخش پانوشت ها نیز نظرات خود را در باره تاریخ کردستان که بیشتر آنها سراسر مخالفت با نظرات مینورسکی بوده است، و تقریبا با حجم کتابی که قرار بوده ترجمه شود برابری می کند، ابراز کرده است. این را هم بگوییم که جدا از کاستی های ترجمه ی تابانی، برخی از اشکالات این ترجمه نیز از ترجمه کردی این متن، از متن عربی به ترجمه فارسی راه یافته است. برای اینکه ببینیم چه کاستی ها و اغراضی از ترجمه تابانی و چه کاستی هایی از ترجمه ی کردی این متن به قلم محمدسعید محمدکریم در متن فارسی وارد شده است، به ترجمه نسبتا مناسب متن کردی محمدسعید محمدکریم، به قلم محمدرئوف یوسفی نژاد نگاهی می اندازیم و ترجمه همان بخش از کتاب کرد مینورسکی را، به طور کامل، به ترجمه یوسفی نژاد می آوریم:
«موضوع اصل و نژاد کردها یا به عبارت دیگر، فرآیند نخستین ظهورشان در کردستان، مسئله ای قدیمی و دیرینه است و در حال حاضر هم پاره ای مناقشات دربارۀ آن جریان دارد، و آراء گوناگونی در مورد آن اظهار می شود. در کتب کلاسیک وقتی که از خاک و سرزمین کنونی کردستان بحث می کنند، از بسیاری نام ها یاد می کنند که به نحوی دقیق شبیه لغت “کرد” هستند. تا زمان گذشته ای نه چندان دور، این گونه شایع بود که کردها را از نوادگان همان کاردوخی هائی هستند که گزنفون در سال ۴۰۱ پیش از میلاد مسیح و هنگامی که سرکردگی ده هزار یونانی را بر عهده داشته، دیده و با آنها برخورد کرده است. اما این نظریه در سال های اخیر تغییر یافته، زیرا بعضی از علمای جدید این عصر، آن مردمانی را که به این نام ارتباط پیدا می کنند، به دو گروه تقسیم کرده اند:
گروه اول (به نحوی ویژه کاردوخی ها)که در مورد آنها چنین اظهار نظر می شود که که گویا آریایی نیستند، اما گروه دوم کورتی هایی هستند که در قسمت شرقی ولایت کاردوخی ها زندگی می کنند، به عنوان اجداد و نیاکان کردها به حساب می آورند. بالاخره مسئله به هر گونه ای که باشد، مردمی که ما در مورد آنها می نویسیم، چندین سده پیش از میلاد در کوهستان های کردستان ظاهر شده اند. ما خیلی خوب می دانیم که کردها از از لحاظ زبان آریایی نیستند، بلکه زبانشان به گروه زبان های ایرانی می رسد. بر این اساس من فکر می کنم که سرزمین (و زبانشان نیز) در مشرق زمین است.» ( مینورسکی، ترجمه محمدرئوف یوسفی نژاد، ۱۳۷۸: ۳۹-۴۰)
از آنجا که از مقایسه دو ترجمه نمی توان نتیجه گیری کاملی داشت و دریافت که کدام کاستی های متن از ترجمه کردی از متن عربیِ از متن روسی سرچشمه گرفته و کدام کاستی ها دستپخت تابانی بوده است، نگارنده همان بخش کتاب را از متن روسی ترجمه کرد که با خواندن آن بسیاری از این نکات روشن شد:
« اصل و نسب کردها و اولین حضورشان در کردستان کنونی بسیار بحث انگیز است. منابع باستانی در ارتباط با منطقه ای که ما امروز کردستان می نامیم، نام- جای های بسیاری را به کار می برند، که شبیه واژه ی کنونی «کرد» است. تا به امروز اینگونه پنداشته می شد که کردها از تبار کاردوخیانی ها هستند که ده هزار نفر یونانی که در سال ۴۰۱ پ.م تحت رهبری گزنفون از راه سرزمین آنها عقب نشینی کردند. این عقیده امروز تغییر کرده است. پژوهشگران در میان همه گروه های قومی که کردها را به آنها منتسب می کنند، دو گروه عمده را تشخیص داده اند. آنها در قدم نخست تبار آریایی کردوخ ها (Kardukhs) را رد کردند و به این نتیجه رسیدند که «کورتیوی» ها(Кύρτιοι) که در شرق کردوخ ها زندگی می کردند، نیاکان کردها بوده اند. به هر حال، چند سده پیش از سده ی دهم میلادی کردها در سرزمینی که ما آن را کردستان می نامیم، می زیسته اند. در هر صورت ما می دانیم که زبان آنها نه تنها آریایی بوده است، بلکه آشکارا به شاخه ی زبان های ایرانی تعلق داشته است. پس در نتیجه خاستگاه آنها و یا خاستگاه زبان آنها به احتمال قوی در شرق بوده است.» ( минорскiй,۱۹۱۵: ۶-۷)
مفهوم کلی متن مینورسکی را می توانیم در چند جمله خلاصه کنیم: دو نظر کلی درباره ی تبار کردها وجود دارد؛ آنها یا از تبار کاردوخ هایی هستند که در سال ۴۰۱ پ.م با گزنفون روبرو شدند و یا اینکه از تبار کورتی های آریایی هستند که در شرق کاردوخ ها می زیسته اند که مینورسکی نظر دوم را می پذیرد و نظر اول را رد می کند. و این نظری است که به مذاق تابانی خوش نیامده و او کردها را یا آریایی نمی داند و اگر هم آریایی بداند، آنها را متمایز از دیگر تیره های ملت ایران دانسته است. (تابانی، ۱۳۸۰: ۸۹) ممکن است که تابانی با نظر مینورسکی موافق و یا مخالف باشد، ولی نباید این نظر شخصی خود را با نشانه تعجب در متنی که متعلق به او نیست و او تنها مترجم آن است، نشان دهد. از دیگرسو او با تحریف ترجمه کردی که تنها در مورد زبان کردها سخن می گوید، به طور کلی منکر تبار آریایی کردها می شود. برای بررسی بیشتر این امر باید بخشی از متن را که ترجمه ی به اصطلاح درست از متن کردی توسط یوسفی نژاد است، ببینیم:
«ما خیلی خوب می دانیم که کردها از لحاظ زبان آریایی نیستند، بلکه زبانشان به گروه زبان های ایرانی می رسد.» ( مینورسکی، ترجمه ی تابانی ، ۱۳۷۸: ۴۰)
حال ببینیم که این چند جمله را تابانی چگونه ترجمه کرده است:
«و نیز روشن شده است که کردها آریایی نیستند و فقط زبان آنها به گروه زبان های آریایی وابسته است.» ( مینورسکی، ترجمه یوسفی نژاد ، ۱۳۷۹: ۲۸)
چنان که می بینیم ، در ترجمه فارسی یوسفی نژاد از ترجمه ی کردی کتاب مینورسکی سخن بر سر زبان کردهاست که تابانی آن را نادیده انگاشته و به منظور تحریف تاریخ کردها، سخن را به نژاد کردها کشانده و جمله «کردها آریایی نیستند» را در دهان مینورسکی گذاشته است. حال باید دید که ترجمه درست متن روسی این جملات به فارسی چیست:
« در هر صورت ما می دانیم که زبان آنها نه تنها آریایی بوده است، بلکه آشکارا به شاخه ی زبان های ایرانی تعلق داشته است.»
که می توان دید ، از زمین تا آسمان، با مفهومی که محمدسعید محمدکریم و تابانی از آن برداشت کرده اند، تفاوت دارد. اصل روسی جمله به خط سیریلیک چنین است:
«Мы знаемъ,что по крайней мере по языку курды не только арiйцы, но относятся н къ вполне определенной иранской группе.»
( минорскiй,۱۹۱۵: ۶-۷)
در این متن واژه ی не только به معنای «نه تنها» بوده و فهمیده نشدن معنای آن تاثیر بسیار زیادی در ترجمه نادرست این جملات نهاده است ؛ که مترجم کُردی این معنا را درنیافته و مفهوم جمله را به طور کلی تغییر داده است. همچنین با نگاهی به متن روسی کتاب کاستی های دیگری را می توان دید که از راه ترجمه ی غلط متن کردی به متن فارسی راه پیدا کرده است که آشکارترین آنها نام کتاب است که در ترجمه های فارسی «کُرد» و یا «کرد، تاریخ، زبان و فرهنگ» است ، ولی ترجمه درست آن «کردها، یادداشت ها و نظرها» است که مورد غفلت قرار گرفته است.
کتابنامه :
۱.تابانی، حبیب الله، وحدت قومی کرد و ماد، منشاء و نژاد تاریخ تمدن کردستان، گستره ، تهران، ۱۳۸۰.
۲.مینورسکی، ولادیمیر، کرد، ترجمه حبیب الله تابانی، گستره، تهران، ۱۳۷۹.
۳.مینورسکی، ولادیمیر، کرد، تاریخ، زبان و فرهنگ، ترجمه محمدرئوف یوسفی نژاد، نشر سهیل، ۱۳۷۸.
минорскiй, В. Ф, КУРДЫ, ЗАМЪТКИ и ВПЕЧАТЛЪНIЯ, ИЕТРОГРАДЪ.۱۹۱۵. ۴