امیر عباس کلهر
روزنامه اعتماد
عشق، مهاجرت، تنهایی و توجه به کودکان مبتلا به اوتیسم که متاسفانه در جامعه ما آنطور که باید و شاید به آنها توجه نشده است، درونمایههای اصلی رمان «متولد ۱۶ آگوست» نوشته سپیده محمدیان است؛ رمانی که امسال روانه بازار کتاب شده است.
«متولد ۱۶ آگوست» که روایتی از کودکان مبتلا به اوتسیم و زندگی مادران آنها است، نخستین کتاب سپیدهسادات محمدیان نیست و از او کتابهای چهلم، روایت حوا و خوشه گندم، آمدن، ماندن، رفتن نیز در بازار کتاب موجود است.
سپیده محمدیان در گفتوگویی درباره کتاب گفته است: «مادران اوتیسم با وجود اینکه از بحرانهای روحی جدی رنج میبرند، مورد غفلت واقع شدهاند.» و حالا نویسنده کتابی را روانه بازار کرده که روایتی از زندگی این بچهها و مادرانشان است. البته داشتن دغدغه درباره کودکان مبتلا به اوتیسم از سوی نویسنده نیز در نگارش این کتاب موثر بوده است، چراکه سپیده محمدیان مدتی با انجمن اوتیسم ایران همکاری داشته یا در جلسات مادران اوتیسم حضور داشته و صحبتهای آنها را شنیده است که با این ظرافت و دقت توانسته است زندگی این بچهها و مادران را وارد رمانش کند.
البته نباید گمان کنید که همه صفحات کتاب درباره بچههای مبتلا به اوتیسم است، بلکه توانایی نویسنده در جایی مشخص میشود که نه تنها در قصه رمان روایتی از این کودکان و مادران آنها که مورد غفلت واقع شدهاند نوشته است بلکه دیگر بحرانهای انسان دنیای مدرن را نیز وارد رمان کرده است.
رمان در قالب رابطه یک پدر و دختر روایت میشود و همان ابتدای شروع به خواندن با سه شخصیت اصلی رمان آشنا میشوید؛ نگار، دلدار و حمید. دلدار و حمید دختر و پدری هستند که در طول کتاب با خواننده همراه هستند. پدری که قصه با آن شروع میشود و در فرودگاه منتظر رد شدن از گیت و دیدن دخترش (دلدار) است. دختری که هشت سال است خارج از کشور زندگی میکند. رابطهای طولانی مدت داشته و آن را از دست داده و حالا در خارج از کشور وارد رابطهای جدید شده است. دختری که مفهوم وطن و خانه برایش شبیه به قبل نیست.
در صفحاتی که مربوط به روایت قصه دلدار است نویسنده سعی کرده است، مفهوم مهاجرت و اتفاقات بعد از آن را که برای مهاجر اتفاق میافتد به خواننده القا کند. از طرفی همراه با دلدار و حمید شخصیت دیگری هم در کتاب وجود دارد که اسم آن نگار است؛ دوست حمید که پدر دلدار است. با ورود این شخصیت به قصه و صحبتهایی که دلدار و حمید درباره او میکنند مفهوم عشق، ازدواج و دوست داشتن هم در کتاب وارد میشود. البته هستند شخصیتهای دیگری مانند دومان که دوست دلدار است و در خارج از کشور همراه او زندگی میکند.
تنهایی از دیگر نکاتی است که نویسنده در طول رمان به آن اشاره میکند و ذهن خواننده را به مفهوم تنهایی درگیر میکند. نویسنده از شخصیت دلدار (دختر قصه) برای استفاده از این مفهوم بیشترین استفاده را میکند؛ شخصیتی که در گذشته رابطهای عاشقانه داشته و بعد از جدایی حالا به مرحلهای رسیده است که نویسنده درباره آن مینویسد: «شاید از همینجا بود که دلدار به دومان هم دل نبسته بود. شاید دلدار زیاد از حد به تنهایی آدمها باور داشت و این هم شاید بخشی از اقبال نوشتهای بود که دومان به آن ایمان داشت.»
حمید (پدر) به خارج از کشور رفته است تا دلدار را به ایران بازگرداند. نگرانش بوده و طبق توصیهای متوجه شده که حال و روز دخترش مانند گذشته نیست. دختری که زمانی شور و حال مخصوص به خود را داشته، حالا افسرده به نظر میرسد و خیلی حرف نمیزند. دلدار قصدش از مهاجرت وکالت بوده و حالا روزهایش را با رسیدگی به کودکان اوتیسم میگذراند؛ همین امر باعث شده که معنا و مفهوم زندگیاش دچار تغییر شود. در طول سفر حمید به خارج از کشور برای بازگرداندن دخترش به ایران، دلدار سعی میکند تصمیم درستی بین ماندن و بازگشت به وطن بگیرد. در پشت جلد کتاب هم نوشته شده است: «دلدار گفته بود: من از خداحافظیهای طولانی بیزارم. یه خداحافظی طولانی، مثل پریدن از یک ارتفاع بلنده. هرچه قدر دلدل کنی، هرچه قدر اینپا اونپا کنی فقط سختترش میکنی. باید چشماتو ببندی و یکدفعه بپری… قبل از اینکه ترس نگهات داره… برای همین من از خداحافظیهای طولانی بیزارم.»
رمان «متولد ۱۶ آگوست» را انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» که مدیریت آن با شهلا لاهیجی است، منتشر کرده و ناشر در معرفی کتاب نوشته است: «متولد ۱۶ آگوست ورود به حباب تنهایی آدمها، هراسشان از مرگ، حسرتشان در عشق و اندوهشان در پذیرش واقعیتهاى انکارناپذیر زندگیشان است. تجربه مقطعی از زندگی است که شکاف میان رویاهای زنگزده گذشته و باور آیندهای عاری از آنها به چشم میآید. ترس از دل بستن و دل کندن، هراس از دست دادن کسانی که چون جان دوستشان داریم و درنهایت تندادن به تغییر، گذرگاههایی است که آدمهای داستان متولد ۱۶ آگوست از آن عبور میکنند.»
رمان «متولد ۱۶ آگوست» که با قیمت ۱۲هزار تومان و در ۱۶۶ صفحه منتشرشده، رمانی خواندنی است اما نه برای اینکه به کودکان مبتلا به اوتیسم که آنطور که باید و شاید در دنیای ادبیات به آنها توجه نشده، توجه کرده است بلکه از جهت اینکه از دغدغهها و دلمشغولیهای بخشی از آدمهای این روزها نوشته که شاید کمتر به آنها با این روایت و قصه پرداختهشده است.