شهرام ارشدنژاد
این متن ابتدا به زبان انگلیسی نوشته و منتشر شد.[۱] از این روی منابع و ارجاعات همه به انگلیسی هستند به ویژه متنِ مورد استناد از آثار افلاطون بر اساس تازهترین و معتبرترین (تا اکنون) ترجمهی انگلیسی آن است. متن انگلیسی دارای اعداد استفانوس[۲] است. نه تنها بندها شمارهگذاری شدهاند بلکه درون هر بند بر اساس ارتباطِ مفهومی میان جملات نیز با حروف انگلیسی تقسیمبندی شده است. از این روی آدرسدهی در متن انگلیسی بسیار دقیق و آسان است. ترجمهی فارسی[۳] نیز خوشبختانه اعداد استفانوس را دارد اما تقسیمبندی درون بندها را ندارد که گویا در متون آلمانی و فرانسه چنین بوده است. نکتهی دیگر آن است که کتاب Republic اثر افلاطون میبایست به «دولت» ترجمه میشد نه به «جمهوری». نکتهی پایانی، در این متن هر جا از «شهر» سخن رفته؛ منظور دولتشهر از نگاه تاریخ سیاسی بوده است. در مفهوم تاریخیِ زبان فارسی نیز «شهر» به معنای نظام سیاسی و در مقام اولی به معنای کشور بهکار میرفته است. همانطور که ما واژهی سیاسی «ایرانشهر» را داریم. بنابر این، میتوان «شهر» را هم به معنای «دولت» گرفت و هم «کشور». – ش. ارشدنژاد
اندیشهی قرارداد اجتماعی در نزد سقراط[۴]
هدف از نوشتن این رساله تعقیب ایدهی قرار داد اجتماعی در سنت تفکر غربی بوده است. البته روشن است که کارهای اساسی در بارهی تئوری قرارداد اجتماعی در زمانهای نزدیکتر به عصر ما نوشته شدهاند که با کتاب «لوییاتان» اثر توماس هابز سنگ بنای آن نهاده شده است. و سپس با آثاری به مانند «دو رساله دربارهی دولت» اثر جان لاک، «قرارداد اجتماعی» اثر روسو و «روح قوانین» نوشتهی مونتسکیو دنبال شدهاند. با این وجود متون بسیار ارزشمندی در میان نوشتههای افلاطون وجود دارند به مانند دیالوگهای وی که به طور مستقیم با موضوع قرارداد اجتماعی درگیر هستند. از میان آن دیالوگها میباید به اوتیفرون، آپالوژی (دفاعیات شخص سقراط)، کریتون، نیز به دیالوگهای وی در مجموعه کتابهای «دولت» (به ویژه کتاب دوم) و «قوانین» میباید اشاره کرد.
من در این رساله به یک پرسش بنیادین می پردازم؛ چرا از نگاه سقراط گریختن از زندان به ویرانی شهر (آتن) منجر میشود؟
«ویرانی» میتوانست به عنوان نتیجهی شکستن قوانین شهر تلقی شود. بنابر این، هیمنهی شهر چیزی بیش از اعتبار قوانین آن نیست. هیچ شهر و تمدنی بدون قوانینش وجود نمیتواند داشت.
درگیر شدن سقراط با موضوع قوانین شهر به دلیل شکایتی بود که یکی از شهروندان از وی کرده و پای وی را به دادگاه کشانده بود. از این روی مفهوم قانون برای وی اهمیت فراوان داشت، چنانکه آن را به سادگی به اوتیفرون اعلام کرد.[۵] به نظر میرسد دیالوگ وی با اوتیفرون به منظور آموزش دادن یا روشن کردن حقیقتی برای وی نبوده است بلکه خود سقراط در پی کسب اطلاعات بوده. سقراط میخواسته خود را با دانش و آگاهی بیشتری از قانون مجهز کند تا در دادگاه بهتر از خود دفاع کند. چنان که میدانیم، مِلِتوس، سقراط را متهم کرده بود، «… به من بگو، او میگوید که تو چه میکنی که جوانان را فاسد میکنی؟ سقراط: چیزهای عجیب و غریب میشنوم که وی میگوید، زیرا او میگوید که من خالق خدایان هستم، من بر زمین خدایان تازهای میآفرینم در حالی که به خدایان قدیمی باوری ندارم؛ او مرا از جانب آنان متهم کرده، آن طور که خودش اعلام کرده.»[۶]
اتهامات بر علیه سقراط این طور بوده است که وی خدایان متفاوتی را وارد شهر کرده به جای آن که خدایان قدیمی و موجود را ستایش کند؛ از این روی وی جوانان را فاسد میکرده است. از نگاه مقدسات دینیِ حاکم بر شهر، این اتهامی بسیار جدی است. البته متن انگلیسی اصطلاحات «رافضی»، «مُلحد» و یا «کافر» را به کار نبرده است. متن انگلیسی مورد استناد این مقاله به عنوان تازهترین و معتبرترین و دقیقترین متن موجود در زبان انگلیسی شمرده میشود. پس اگر در متن انگلیسی چنین واژگانی نیستند بنابر این (به احتمال) در متن یونانی نیز وجود ندارند. این احتمالا بدین خاطر است که تلقی یونانیان از خدایان با آن تلقی که ما (پیروان ادیان توحیدی) از مفهومِ «جدایی یا دوری از دین» میکنیم؛ ممکن است تفاوت بنیادین داشته باشد. واژهای که در متن انگلیسی و به احتمال فراوان در متن یونانی وجود دارد «اختراع» است. سقراط خدایان تازهای اختراع کرده بوده. در دادخواست علیه وی اتهام ابداع و اختراع خدایان بوده است؛ و این خود منجر به فساد جوانان میشده است. به نقل از اوتیفرون، سقراط ادعا میکرد که نشانههای الوهی پیوسته به سراغ او میآمدهاند. این در واقع تهدیدی برای مرجعیت دینی حاکم بر شهر تلقی میشده است.
به هر روی این اتهامات باعث به وجود آمدن و نوشته شدن یک رشته دیالوگ شدهاند که در جهت فهم مفاهیم «عدالت»، «قانون»، «حقوق پدران و مادران بر فرزندانشان»، و در نتیجهی آن بحثها «حقوقی که شهر بر شهروندانش دارد» به کار میآیند. این مفاهیم در تاریخ تفکر غربی برای نخستین بار مکتوب شدهاند. از این جهت نقش و وزن و اعتبار افلاطون برای نوشتن آنها در تاریخِ تمدنِ غربی غیرقابل اندازهگیری است. ما از هر جهت بنگریم، سایهی افلاطون را بر سرمان میبینیم.
دادگاهِ سقراط و محکومیت وی و نیز اصرار او بر اجرای حکم آن هم در شرایطی که وی امکان گریز داشت، نکتههای درسآموز بسیار گرانبها و مهم در جهت فهم بنیادینِ قانون، و حق و قرارداد برای ما دارد. منظور آن مفهوم از قرارداد است که موجب التزام دو طرفه از سوی شهر و شهروندان میشود.
…
دنبالهی مطلب را در این صفحه بخوانید:
[۱]. http://www.3ammagazine.com/3am/the-social-contract-theory-according-to-socrates/
[۲]. Stephanus Numbers
[۳]۲. به همت ستودنیِ محمد حسن لطفی.
۴. نسخه قدیمتر این متن پیشتر در صفحهی «اندیشه » نشر زمانه در مهر ۱۳۹۳ منتشر شد.
[۵]. Plato; Cooper, John M.; Hutchinson, D. S. (2011-08-25). Complete Works, Hackett Publishing. Kindle Edition. [2ab].
[۶]. Ibid. [3b].