ابوالفضل خطیبی
پیشِ ادیبِ عشق، ارجنامۀ استاد دکتر سعید حمیدیان، به خواستاری و اهتمامِ احمدرضا بهرامپور عمران، محمدامیر جلالی، تهران: نشر قطره، ۶۳۱ صفحه، ۹۰۰۰۰تومان.
من به سعید حمیدیان ارادت ویژهای دارم و نیازی هم به معرفی او نیست. در گسترۀ زبان و ادب فارسی، استادی است کمنظیر و کارکشته، بهویژه در حافظ شناسی. زمانی که شرح شوق استاد منتشر شد بلافاصله خریدم و همیشه به دوستانم میگفتم سراسر دیوان حافظ را باید یک استاد ادبیاتخوانده و متخصصِ در زبان و ادبیات فارسی شرح کند؛ زیرا حافظ پیش از آنکه به مََثل عالم یا عارف یا متکلم باشد شاعر است و جنبههای ادبی دیوان او یا به بیان دیگر ادبیت و شعریت شعر او بیگمان مهمتر از جنبههای دیگر شعر اوست. به گمان من، پیش از حمیدیان، حسن انوری در کتاب صدای سخن عشق، شرح یکصد غزل حافظ، از این نظرگاه به موفقیت چشمگیری دست یافته است.
باری، دست کوشندگان این جشننامه درد نکناد! جستارهای خواندنی کم ندارد و البته جستارهای نخواندنی نیز هم، و در مجموع، این مجموعه در شأن استاد بزرگی چون سعید حمیدیان نبود. میگویند سعید حمیدیان و بهاءالدین خرّمشاهی و کامران فانی سه یار دبستانیاند. پس، از دو یار دبستانیِ دیگر انتظار داشتیم، جستارهای عالمانهای بخوانیم که نخواندیم. جستار خرمشاهی (پاشان: صفتِ سبکِ حافظ) پیشتر – حتی در چند جا- منتشر شده بود و جستار کامران فانی هم هرچند تکراری نبود، نکتۀ تازه و درخور توجّهی نداشت. جستارهای سیدعلی موسوی گرمارودی، محمّدیوسف نیّری، مسعود جعفری جزی و محمد افشینوفایی هم پیشتر در مجلات و مجموعههای دیگر منتشر شده بودند. در زمانۀ وانفسای کنونی حوصلهها بهراستی آب رفتهاند. برخی نوشتهها را با اینکه هریک نکتۀ تازهای در بر دارند، نمیتوان جستار پژوهشی نام نهاد و در واقع یادداشتهایی هستند که باید ذیل همین عنوان طبقهبندی میشد. مثلاً جویا جهانبخش «مرازله» را در تاریخ قم به «مزادکه» (جمع مزدکی) تصحیح میکند، همین، بسیار هم عالی. علیاکبر احمدی دارانی در این بیت ناصرخسرو: مکن گر راستی ورزید خواهی / چو هدهد سر به پیش شه نگونسار، میگوید: هدهد در پیشگاه سلیمان سجده کرده و سرِ تعظیم فرود آورده است نه آنکه سرش را نگون کرده باشد. بسیار هم خوب. سیدمحمدرضا ابنالرسول مینویسد: فرجام در شاهنامه یعنی فرجام نیک که کاملاً درست است، ولی این نکته را علیاشرف صادقی سالها پیش در نقد کتاب تحفهالملوک (نشر دانش، ش ۱۱۰) یادآور شده بودند و نگارندۀ این سطور هم در همۀ کلاسهای شاهنامه فرجام را به فرجام نیک معنی میکند. البته چند استثناء هم وجود دارد. نویسنده، فرجام شاهنامه را با العاقبه عربی نیز میسنجد و نتیجه میگیرد که «هردو واژۀ فرجام و العاقبه در برخی از کاربستهای کهن خود به معنی فرجام نیک= العاقبه الحسنه است و البته احتمال اینکه فردوسی در این کاربرد از قرآن الهام گرفته باشد، منتفی نیست». به نظر من این احتمال منتفی است، زیرا پیشینۀ این معنیِِ فرجام به متون پهلوی میرسد و از این رو ربطی به العاقبه قرآن ندارد.
رضا ستاری پس از نقل خلاصهای از نظرات مختلف دربارۀ این دو بیت بحثانگیز شاهنامه در پادشاهی ضحّاک: کجا نامور دختری خوبروی/ به پردهندرون پاک بیگفتوگوی + پرستنده کردیش در پیش خویش/ نه رسم کیی بُد نه آیین کیش، بر اساس منابع دیگری مینویسد: ضحّاک «نیِ زرّین»ی داشت که هر زمان از زن یا نوجوان یا مرکبی در گوشه و کنار کشور خویش، خوشش میآمد در آن نی میدمید و آن خواستنیها بلافاصله در پیش او ظاهر میشدند. نویسنده معتقد است: در این دو بیت، ضحاک درهمین نی دمیده و دختران خوبروی را پیشِ خود ظاهر کرده است. به گمان من، در شاهنامه و در همین داستان هیچ قرینه و شاهدی نیست که نشان دهد ضحّاک به واقع در نی جادویی خود دمیده باشد. از میان جستارهایی که نگارنده خوانده است، جستارهای این نویسندگان خواندنیاند: علیاشرف صادقی، سجاد آیدنلو، علی رواقی، محمود فتوحی و وحید عیدگاه طرقبهای. جستار نصرالله پورجوادی دربارۀ «خرگه خورشید» در این بیت حافظ: حجاب دیدۀ ادراک شد شعاع جمال/ بیا و خرگه خورشید را منوّر کن، روشمند است و محققانه، ولی استفاده از سوانح غزالی برای تفسیر خرگه خورشید، برای من قانعکننده نبود. رواقی دربارۀ سه واژه در سه بیت شاهنامه بحث کرده که از قضا دو موردِ آن در دفتر هفتم شاهنامۀ تصحیح خالقی مطلق است که من هم با ایشان همکاری داشتهام. در هردو مورد و در حقیقت هرسه مورد حق با رواقی است و در چاپهای بعدی باید اصلاح شوند. جستارهای کوشندگان مجموعه نیز که از دانشجویان زبدۀ استاد حمیدیان هستند، خوب بود.
در اواخر این مجموعه حدود ۱۲۰ صفحه به جستارهای پژوهشی، ترجمهها و گفتوگوهای انتشاریافتۀ حمیدیان اختصاص یافته که نزدیک ۲۰ عنوان را در بر دارد. چاپ مقالهها و نوشتههای چاپ شدۀ صاحبِ جشننامه در جشننامه آن هم با این حجم، به هیچ روی متداول و معمول نیست. کوشندگانِ این مجموعه میتوانستند همین آثار بعلاوۀ آثارِ دیگری از حمیدیان را در مجموعۀ دیگری و با عنوان دیگری منتشر کنند. کتاب به لحاظ ظاهری چشمنواز نیست و عنوان و طرّاحی جلدِ آن هم چنگی به دل نمیزند. غلط تایپی هم دارد و صفحهآرایی کتاب هم جالب نیست. در زمانهای که با رایانه به سادگی و با دقت میتوان کارهای حروفچینی و صفحهآرایی کتاب را به انجام رساند، برای اعمالِ اصلاحات، بریدن و چسباندنِ نمونۀ نهایی یا اوزالید معنی ندارد. آثار این بریدنها و چسباندنها را در صفحات ۳۴۴-۳۵۳ آشکارا میتوان مشاهده کرد. نکتۀ آخر اینکه برای ما ایرانیها گویا القاب و عنوانهایی چون دکتر و مهندس و استاد و پروفسور اهمیت شایانی دارد. در همین جشننامه، روی جلد و شناسنامۀ کتاب و صفحۀ عنوان و پشت صفحۀ عنوان و فهرست مطالب و عنوان مقالات پر شده است از عنوان دکتر پیش از نام نویسندگان و کوشندگان. گویی یک سبد پر از دکتر در جاهای یادشده پاشیده باشند. عنوان دکتر یا استاد هیچچیزی به شخصیت علمی سعید حمیدیان یا دیگران اضافه نمیکند.
این نوشته را با بخشی از سخن جالب حمیدیان در آغاز جشننامه دربارۀ تصحیح جلال خالقی مطلق از شاهنامه به پایان می برم (ص۳۷): «یکی دیگر از اساتید محترم و باسابقۀ ادبیات دانشگاه تهران که در امور لغوی صاحب رأی هستند، چند وقت پیش با من تماس گرفتند و گفتند: «بیا حرفی را که دربارۀ شاهنامۀ خالقی زدهای تکذیب کن». در این میان عدهای از ابتدا کمر به مخالفت با کار خالقی بستند و من این افراد را میشناختم و همچنین میدانستم بعضی از این افراد خودشان تصحیح شاهنامه را در دست دارند و پیشاپیش قبل از اینکه شاهنامه را به نام خودشان چاپ و عرضه کنند، میخواهند رقبا را از عرصه به در کنند و خودشان حرف اول را بزنند، که البته هنوز هم نتوانستهاند این کار را بکنند. حالا این بیانصافی نیست که من بیایم و ارج و ارزش این زحمات را کوچک بکنم؟»