راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

باستانشناسی ترجمه فارسی دراکولا

مرتضی سیدی نژاد 
کانال تلگرامی کتابنما (کتاب و سینما)

برام استوکر، نویسنده ایرلندی/انگلیسی، داستان مشهورش را سال ۱۸۹۷ میلادی نوشت که مصادف می­شود با اوائل سلطنت مظفرالدین شاه قاجار و این خودش یک پرسش قابل بررسی است که چرا با وجود آنکه خیلی از کتابها و داستانهای معروف مثل رابینسون کروزوئه و حتی شرلوک هلمز در دوران قاجار ترجمه و به شکل چاپ سنگی منتشر شدند، هیچگونه ترجمه ای از این اثر در دوره قاجار انجام نشد و ایرانیها دراکولا را نه با خواندن ترجمه اش بلکه سالها بعد و در دوره پهلوی اول با دیدن اقتباس سینمایی از این داستان شناختند. به احتمال زیاد نمایش قدیمی ترین اقتباس ناطق از دراکولا که محصول سال ۱۹۳۱ کمپانی یونیورسال به کارگردانی تاد براونینگ بود و در دهه ۱۳۱۰ برای چندین نوبت در ایران به نمایش درآمد، این اسطوره خون­آشام را به مخاطبان ایرانی شناساند. (۱)

دراکولای سیاه و سفید یونیورسال با بازی هنرپیشه مجار «بلا لوگوسی» کاراکتری کلاسیک از دراکولا ارائه می داد و لوگوسی با همین نقش بود که ستاره روزگار خودش شد.

همزمان با نمایش فیلم دراکولا، نخستین ترجمه آن به فارسی نیز انجام گرفت: «دراکیولا، مرد خون آشام» به ترجمه علی اکبر کسمائی منتشر شده به سال ۱۳۱۸ که از روی متن عربی این داستان به فارسی پیاده شده و  از کتابهای فراموش شده دوران چاپ با حروف سربی به شمار میرود.

علی اکبر کسمایی که تحصیلات روزنامه نگاری اش را در مصر به انجام رساند، نه تنها روزنامه نگار فعال سه دهه نخست از سالهای ۱۳۰۰ در نشریاتی نظیر اطلاعات، اطلاعات هفتگی و فردوسی بود بلکه در زمان خودش نویسنده و مترجم پرکاری شناخته می شد که بیش از انگلیسی و فرانسوی -که به آنها هم مسلط بود- از زبان عربی به فارسی ترجمه می کرد. ترجمه او از دراکولا هم از عربی به فارسی انجام گرفته اما نکته اش این است که شباهتی به اصل نوشته برام استوکر ندارد. برام استوکر داستانش را به شکل رشته ­ای از مکاتبات و صفحاتی از دفتر خاطرات شخصیتهای داستان روایت می کند اما دراکولایی که ترجمه کسمایی است داستانی سرراست به روایت سوم شخص است.

کسمائی در مقدمه ترجمه ای که از دراکولا دارد، منبع ترجمه اش را نشریات «بنگاه روایات الجیب» ذکر می­کند. (۲) الجیب ناشری مصری بود که هر ماه یک جزوه از داستانهای آرسن لوپن یا شرلوک هلمز و یا داستانهای جذاب پلیسی و جنایی دیگر را منتشر می کرد.

نشریات این بنگاه ظاهرا یکی از منابع ناشران ایرانیِ آن زمان همچون بریانی و افشاری و رمضانی و پرورش برای ترجمه و انتشار کتابهای پلیسی و جنایی و قهرمانی به شمار می رفته اند.

در مورد ترجمه دراکولا به نظر می رسد که متن عربی مورد استفاده علی اکبر کسمائی که به گفته خود او ترجمه مترجم مصری «صادق راشد» از انگلیسی به عربی است، نه اصل داستان بلکه یک خلاصه داستان بوده که از فیلم دراکولا پیاده سازی شده، یعنی همان چیزی که این روزها به آن  “فیلم­داستان” می گوییم.

این اتفاق البته در آن سالها مسبوق به سابقه است. مورد مشابه این قضیه نخستین ترجمه ای است که محمد قاضی از دن کیشوت انجام می دهد. درباره این ترجمه در گفتگو با «کتاب امروز» می گوید: «در سال ۱۳۱۷ من سناریوی دن کیشوت را ترجمه کرده بودم که بنگاه افشاری در برابر پرداخت چهل تومن حق چاپ آن را خرید. البته چهل تومن آن زمان کم پولی هم نبود… آنچه من ترجمه کرده بودم سناریوئی بود که فیلم صامت دن کیشوت را از روی آن ساخته بودند. وقتی انتشارات نیل به راه افتاد روزی به من پیشنهاد کردند که دن کیشوت را ترجمه کنم. من تا آن زمان تصور می کردم دن کیشوت همان سناریو است. نیلی ها گفتند آن سناریو به درد نمی خورد. و این ترجمه لوئی ویاردو را از خارج وارد کردند و به من دادند…» (۳) بعد از آن است که محمد قاضی با ترجمه دوباره دن کیشوت، شاهکار ترجمه اش را برای ما به یادگار می گذارد.

چند صفحه ای از نخستین ترجمه قاضی از دن کیشوت را اینجا می توانید بخوانید. (https://t.me/cinema_book/5231)

با خواندن همین چند صفحه از این نسخه معلوم می شود که منظور مرحوم قاضی از «سناریو» نه به معنای امروز که آن را معادل «فیلمنامه» می دانیم بلکه همان «فیلم­داستان» بوده است. از همینجا می شود احتمال داد که نخستین ترجمه از دراکولا هم نه اصل داستان بلکه فیلم­داستان آن بود و همین فیلم­داستان نیز بر خوانندگان فارسی زبان تاثیر کمی نداشت. نمونه اش محمدعلی سپانلو که در گفتگو با مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران اینجور از کتاب یاد می کند: «کتاب را تا وقتی که خواندن کتاب دو هفته ای طول می کشید پدرم پول می داد و می خرید. مثلا یک تومان می داد و حسین کُرد را می خرید اما بعد به تدریج سرعت کتاب خواندن من زیاد شد و برای پدرم صرف نمی­کرد که کتاب بخرد، این بود که یک کتابفروشی پیدا کردیم در امیریه که کتاب را اجاره می داد شبی یک قران. [پدرم] دو تومان هم ودیعه گذاشت آن جا و عجیب است اولین کتابی که آن کتابفروشی به من کرایه داد دراکولا بود و این به خاطر ترسی که دو سه سالی مرا رها نمی کرد یادم هست.» (۴)

کتاب برام استوکر بعد از ترجمه کسمایی هم چندین بار ترجمه شد اما هیچکدام نه از اصل داستان بلکه از نسخه های خلاصه ­شده یا بازنویسی ­شده داستان ترجمه شدند تا آنکه سرانجام جمشید اسکندانی در سال ۱۳۷۶ اصل کتاب را در دو جلد با بیشتر از ۱۳۰۰ صفحه ترجمه کرد. (۵)   

و حالا این شما و این ترجمه فراموش شده کسمائی که نخستین نسخه مکتوب فارسی از دراکولا به حساب می آید و پس از گذشت هشتاد سال دوباره بازنشر می شود. (https://t.me/cinema_book/5233)

پانوشت:

(۱) برای آشنایی بیشتر با دراکولا مراجعه کنید به: چهار سیمای اسطوره­ ای (تارزان، دراکولا، فرانکشتاین، فاوست)، جلال ستاری، نشر مرکز، چاپ اول:‌۱۳۷۶

(۲) دراکیولا مرد خون آشام، برام ستوکر، مترجم: علی اکبر کسمایی، بنگاه افشاری، ۱۳۱۸

(۳) کتاب امروز، دفتر اول، پاییز ۱۳۵۰

(۴) بن بستها و شاهراه، خاطرات شفاهی محمدعلی سپانلو، چاپ اول: ‌استکهلم ۲۰۱۱؛ بازچاپ در مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران: محمدعلی سپانلو، نشر ثالث، چاپ اول:‌۱۳۹۴

(۵) دراکولا، برام استوکر، مترجم: جمشید اسکندانی، دو جلد، نشر ثالث، چاپ اول:‌۱۳۷۶

همرسانی کنید:

مطالب وابسته