افغانستان و کتاب‌هایی که به جای هیزم سوخته می‌شود

مهدی مدبر

آسو

نویسندهی بلژیکی، اسن سیشتاد (Asne Seierstad)، در مقدمهی کتاب کتابفروش کابل به‌نقل از یکی از کتابفروشان کابل مینویسد: «بار اول کمونیستها کتابهایم را سوزاندند، سپس مجاهدین آنها را چور و چپاول کردند و بار دیگر طالبان همهی آنها را آتش زدند.»

این نقل‌قول کوتاه می‌تواند سرنوشت کتاب‌ها و کتاب‌فروشی‌ها در افغانستان را، دست‌کم در چهار دهه‌ی اخیر، روایت کند؛ روایتی که این روزها و زیر سلطه‌ی طالبان بیم تکرار آن وجود دارد.

بیش از چهار دهه جنگ در افغانستان، همان‌گونه که جان انسان‌های زیادی را گرفته، کتاب‌های زیادی را نیز نابود کرده و در کنار فاجعه‌ی بشری، نوعی فاجعه‌ی فرهنگی را نیز در تاریخ این کشور رقم زده است.

علاوه بر هرج‌ومرج دوره‌ی جنگ، کتاب‌ها و کتاب‌فروشی‌ها در افغانستان هیچ‌گاه از تیغ کین ایدئولوژی حاکمان این کشور در امان نبوده‌اند و گاهی در آتش افراط طالبانی و مجاهدین سوخته‌اند، گاهی زیر تیغ سانسور کمونیسم تکه‌پاره شده‌اند و گاهی به‌دستور وزیر فرهنگ نظام جمهوری به دریا انداخته شده‌اند.

اما هنوز هم کتاب‌فروشی‌های زیادی در افغانستان وجود دارد و شماری از آنها بارها از زیر تیغ سانسور و آتش افراط برخاسته‌اند و دوباره به مردم خسته‌ازجنگ این کشور، کتاب تعارف کرده‌اند.

در این یادداشت وضعیت کتاب و کتاب‌فروشی در افغانستان در چهار دهه‌ی اخیر را مرور می‌کنیم و نگاهی می‌اندازیم به چالش‌هایی که امروز کتاب‌فروشان افغانستان بعد از تسلط دوباره‌ی طالبان با آن مواجهند.

بازارهای کتاب‌فروشی افغانستان

کتاب‌فروشی یکی از کهن‌ترین پیشه‌های شهری است و از گذشته‌های دور در کابل وجود داشته است اما به‌صورت دقیق مشخص نیست که اولین کتاب‌فروش افغانستان چه‌کسی بوده و اولین کتاب‌فروشی در این کشور در چه زمانی باز شده است.

بازارهای کتاب‌فروشی در کابل همواره دستخوش تحولات سیاسی بوده و با گسترش و توسعه‌ی این شهر، از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر، کوچیده‌اند.

قدیمی‌ترین بازار کتاب‌فروشی در افغانستان، در کوچه‌ی «کاه‌فروشی» در کابل قرار داشته که امروزه به محلی برای فروش انواع مختلف پرنده و ظروف سفالین تبدیل شده است.

در اواخر قرن نوزدهم و با گسترش شهر به‌سمت شمال رودخانه‌ی کابل، دست‌کم دو دکان کتاب‌فروشی در بازار شاهی، در نزدیکی ارگ ریاست‌جمهوری کنونی افغانستان و کتابخانه‌ی عمومی کابل، وجود داشت.

به‌مرور زمان تعداد کتاب‌فروشی‌ها و قرطاسیه‌فروشی‌ها [لوازم التحریر] در این بازار افزایش یافت و رسته‌ی کاملی تا چهارراه صدارت را در بر گرفت. بعد از آغاز ساخت فروشگاه بزرگ «گلبهار سنتر» در سال ۱۳۸۵، کتاب‌فروشی‌ها مجبور شدند به منطقه‌ی «جوی شیر» در جاده‌ی آسمایی کوچ کنند.

کتاب‌فروشی‌های جوی شیر قدیمی‌ترین کتاب‌فروشان افغانستان هستند و شماری از قدیمی‌ترین و کمیاب‌ترین کتاب‌ها را می‌توان در کتاب‌فروشی‌های این منطقه یافت.

علاوه بر جوی شیر، دو بازار عمده‌ی دیگر کتاب‌فروشی نیز در کابل وجود دارد؛ پل باغ عمومی [ملی] در مرکز شهر و مارکت ملی در پل سرخ. پل باغ عمومی به‌دلیل نزدیکی به «پارک شاهی» و رودخانه‌ی کابل، روزگاری یکی از زیباترین مناطق کابل به شمار می‌رفت و از دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، کتاب‌فروشان در کنار خیابان در این منطقه کتاب می‌فروخته‌اند.

کتاب‌فروشان پل باغ عمومی، علاوه بر فروش کتاب، کتاب‌هایی را که مردم برای فروش می‌آورند، می‌خرند و به همین دلیل بسیاری‌ در جست‌وجوی کتاب‌هایی ارزان‌تر از سایر کتاب‌فروشی‌های کابل به این منطقه می‌روند.

«مارکت ملی» در چهارراه مشهور «پل سرخ» در غرب کابل، یکی از دیگر مکان‌های اصلی کتاب‌فروشی در کابل است. این بازار کتاب‌فروشی در بیست سال اخیر ایجاد شده و در چند سال گذشته از رونق خاصی برخوردار بوده است.

به‌علت نزدیک‌بودن این بازار به دانشگاه کابل و شماری از دانشگاه‌های خصوصی، اکثر کتاب‌های موردنیاز دانشجویان و دانشگاهیان در آن فروخته می‌شود.

اما کتاب‌فروشی‌های کابل به این مراکز خلاصه نمی‌شود. شمار زیادی از کتاب‌فروشی‌ها به‌صورت پراکنده در این شهر فعالیت می‌کنند. برای مثال، در منطقه‌ی دشت برچی در غرب کابل، کتاب‌فروشی‌های زیادی وجود دارد که بعضی از آنها از بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی‌های کابل به شمار می‌روند. کتاب‌فروشی «شاه‌محمد» و کتاب‌فروشیِ «سعادت» که از بزرگ‌ترین‌ کتاب‌‌فروشی‌های کابل هستند، در بازارهای اصلی کتاب‌فروشی این شهر قرار ندارند؛ یکی در چهارراه «صدارت» و دیگری در چهارراه «دهن باغ» قرار دارد.

علاوه بر کابل، در هرات در جنوب غرب افغانستان، مرکز اصلی کتاب‌فروشی در مقابل پارک «شهر نو» و در کنار موزه و کتابخانه‌ی عمومی این شهر قرار دارد و در سایر بخش‌های شهر نیز کتاب‌‌فروشی‌های کوچکی دیده می‌شود.

در مزارشریف در شمال افغانستان، بازار ویژه‌ی کتاب‌فروشی وجود ندارد اما شماری از کتاب‌فروشی‌های بزرگ و کوچک در شرق «روضه‌ی شریف»، زیارتگاهی منسوب به حضرت علی، قرار دارد. کتاب‌فروشی «بیهقی» و کتاب‌فروشی «سعادت» از بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی‌های این شهر به شمار می‌روند.

در سایر شهرها و ولایات افغانستان نیز مراکز عمده‌ی کتاب‌فروشی وجود ندارد اما بسیاری از قرطاسیه‌فروشی‌ها، در کنار کاغذ و قلم، کتاب نیز می‌فروشند.

اما چاپ، نشر و فروش کتاب در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، همیشه با فرازوفرود همراه بوده و روزهای تاریک و روشن زیادی بر کتاب‌ها و کتابخانه‌های این کشور گذشته است.

دهه‌ی دموکراسی و رونق کتاب

ده سال آخر حکومت ظاهرشاه (۱۹۶۳-۱۹۷۳) در تاریخ افغانستان را «دهه‌ی دموکراسی» می‌خوانند. در این دهه، پس از چند صد سال استبداد و خودکامگی، مردم افغانستان برای اولین بار تا حدودی توانستند طعم دموکراسی را بچشند و از آزادی‌های سیاسی و مدنی برخوردار شوند.

در دهه‌ی دموکراسی، مطبوعات برای اولین بار اجازه‌ی نشر یافتند و بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۱ مجوز فعالیت به ۳۱ جریده‌ی غیردولتی داده شد؛ امری که در تاریخ افغانستان بی‌سابقه بود. در این دهه همچنین «انجمن تاریخ»، «انجمن جامی»، «دایره‌المعارف آریانا» و ده‌ها مجموعه‌ی فرهنگی دیگر تأسیس شد و نویسندگانی همچون احمدعلی کهزاد، میرغلام محمدغبار، عبدالحی حبیبی، صلاح‌الدین سلجوقی، محمدعلی زهما، اسماعیل مبلغ، صدیق فرهنگ و ده‌ها تن دیگر، آثار مهم خود را در این سال‌ها نوشتند و منتشر کردند.

آمار دقیقی از میزان چاپ، نشر و فروش کتاب در دهه‌ی دموکراسی در افغانستان وجود ندارد اما با توجه به فضای سیاسی نسبتاً باز و فعالیت ده‌ها حزب سیاسی و انجمن فرهنگی و چاپ نشریات سیاسی و فرهنگی مختلف، می‌توان دریافت که کتاب‌خوانی و کتاب‌فروشی در این دوره، نسبت به سایر دوره‌ها، از رونق خوبی، به‌ویژه کابل، برخوردار بوده است.

کتاب‌های ممنوعه

در سال ۱۳۵۷ حزب دموکراتیک خلق افغانستان با کودتای خونین، حکومت محمد داوودخان را سرنگون و حکومت «جمهوری دموکراتیک افغانستان» را اعلام کرد.

با روی‌کارآمدن این حزب، کتاب به امری ایدئولوژیک تبدیل شد و کتاب‌هایی که با ایدئولوژی حکومت مطابقت نداشت «ممنوع» شد. حکومت در این دوره در پی گسترش ایدئولوژی مارکسیستی در بافت فرهنگی افغانستان بود و می‌خواست از طریق چاپ کتاب‌، روزنامه‌ و مجله‌های ایدئولوژیک به این هدف دست یابد.

در دوران حاکمیت رژیم کمونیست، نام کتابخانه‌های عمومی افغانستان به «کتابخانه‌های خلق» تبدیل شد و تعداد کتاب‌ها، مجلات و روزنامه‌هایی که حاوی مطالبی در مورد کمونیسم بود، افزایش یافت و چاپ و نشر کتاب‌هایی که محتوای ضدکمونیستی داشتند، ممنوع شد و بسیاری از نویسندگان، شاعران و روزنامه‌نگاران کشته یا زندانی شدند.

سانسور کتاب و مطبوعات در این دوره به‌اندازه‌ای شدید بود که عبدالحی حبیبی، تاریخ‌نگار مشهور افغانستان، در حاشیه‌ی کتاب پنجاه مقاله دربارهی جغرافیای تاریخی افغانستان که در سال ۱۳۶۲ «آکادمی علوم جمهوری دموکراتیک افغانستان» چاپ کرده، نوشت: «این کتاب نهایت غلط چاپ شده، مطبوع آن قابل‌اعتماد نیست. خود من که مؤلف ام، بسا موارد آن را خوانده نمی‌توانم. تَبَّت یَدا طابِعُه [بریده باد دست ناشرش]. مؤلف، عبدالحی حبیبی.»

کتاب‌های سرخ و ضاله و گم شدن هزاران کتاب

در سال ۱۳۷۱ حکومت کمونیستی در افغانستان سقوط کرد و مجاهدین قدرت را در دست گرفتند. با قدرت‌گرفتن مجاهدین، دسته‌ی دیگری از کتاب‌ها که «کتاب‌های سرخ» و «‌کتاب‌های ضاله» خوانده می‌شد ممنوع شد.

یکی از کتابداران کتابخانه‌ی عامه‌ی کابل گفته است: «در آن زمان صدیق چکری وزیر اطلاعات و فرهنگ بود و او به مجاهدین دستور داده بود که تمام کتاب‌های سرخ، شامل کتب و مجلاتی در مورد اندیشه‌های کمونیستی، را آتش بزنند. مجاهدین نیز در صحن کتابخانه‌ی عامه آن را آتش زدند.»

نیروهای مجاهدین کتاب‌های «انجمن نویسندگان افغانستان» را هم «کتاب‌های ضاله» خواندند و آتش زدند و وسایل این انجمن را تاراج کردند.

در اولین روزهای ورود مجاهدین به کابل، شمار زیادی از کتابخانه‌های افغانستان، از جمله «کتابخانه‌ی عمومی کابل» و «کتابخانه‌ی دانشگاه کابل»، تاراج و شماری از کتاب‌ها به خارج از کشور قاچاق شدند. گفته می‌شود که حدود ۶۷هزار جلد کتاب تنها از کتابخانه‌ی عامه‌ی کابل ناپدید شده است.

طالبان و کتابسوزان هزاران کتاب

با ظهور طالبان در سال ۱۳۷۵، روزهای سیاه کتاب‌ها و کتاب‌فروشی‌های افغانستان ادامه یافت و کتاب‌های بی‌شمار دیگری در آتش سوخت.

اسن سی‌شتاد در کتاب‌فروش کابل در فصلی با عنوان «کتاب‌سوزان» (Burning Books) می‌نویسد نیروهای طالبان در نوامبر سال ۱۹۹۹ به کتاب‌فروشی «شاه‌محمد» (در کتاب از او با نام سلطان‌خان یاد شده است) در چهارراه صدارت کابل رفتند و کتاب‌هایی را که روی جلدشان عکس موجودات زنده چاپ شده بود، از قفسه‌ها پایین آوردند و آتش‌ زدند و این کتاب‌فروش را بازداشت کردند.

در آن زمان طالبان دستور داده بودند که همه‌ی کتاب‌های شامل عکس‌ موجودات زنده و همه‌ی آثار نقاشی موجودات زنده، سوزانده شوند. آنها بر این باور بودند که عکس‌ و نقاشی‌ موجودات زنده غیراسلامی است و باید از بین برود.

کارمندان کتابخانه‌ی عامه‌ی کابل نیز روایت کرده‌اند که نیروهای طالبان برای گرفتن کتاب‌های نقاشی به این کتابخانه آمده بودند اما رئیس وقت کتابخانه توانست آنها را قانع کند که بدون دست‌زدن به کتاب‌ها آنجا را ترک کنند.

در دوره‌ی اول حاکمیت طالبان در افغانستان، پانزده کتابخانه از هجده کتابخانه‌ی موجود در کابل بسته شدند و در شماری از شهرها، تمام کتاب‌های کتابخانه‌ها از بین رفتند.

بر اساس برخی گزارش‌ها در زمان طالبان حدود ۸۰هزار جلد کتاب از بین رفته که بیشتر آنها برای تولید گرما به‌جای چوب به کار رفته‌اند.

کتاب‌های شناور در رودخانه‌ی هیرمند

با سقوط حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱ و روی‌کارآمدن نظام جمهوری در افغانستان، روح تازه‌ای به جان فرهنگ افغانستان دمیده شد و کتاب‌‌فروشی‌ها و ناشران زیادی فعالیت خود را آغاز کردند.

چاپ، نشر و فروش کتاب در این دوره رونق داشت و بیشتر مشتریان کتاب‌فروشان، دانشجویان دانشگاه‌های دولتی و خصوصی بودند.

می‌توان گفت که بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ افغانستان بهترین دوره‌ی تاریخی خود را از لحاظ آزادی بیان، آزادی‌های مدنی و سیاسی تجربه کرد. در این دوره، هیچ‌گاه نویسندگان، روزنامه‌نگاران، شاعران و فرهنگیان افغانستان به‌صورت سیستماتیک از سوی حکومت سرکوب نشدند و آزادی بیان در قانون اساسی از تعرض «مصون» دانسته شده بود.

اما در همین دوره نیز حوادثی اتفاق افتاده است که شباهت عجیبی به دستورات حاکمان قبلی افغانستان در مورد نابودی و سوزاندن کتاب‌ها داشت. در سوم ماه جوزا (خرداد) سال ۱۳۸۸ مسئولان ولایت نیمروز به‌دستور کریم خرم، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان، ۲۵۰۰ جلد کتاب را به رود هیرمند انداختند. مسئولان ولایت نیمروز این کتاب‌ها را «اختلاف‌برانگیز» خواندند و وزیر اطلاعات و فرهنگ از آنها با عنوان «غیرمجاز» یاد کرد؛ کاری که با واکنش و محکومیت گسترده‌ی فرهنگیان افغانستان مواجه شد.

محمدابراهیم شریعتی، مسئول انتشارات «عرفان»، به‌تازگی این کتاب‌ها را در ایران چاپ کرده بود و می‌خواست وارد افغانستان کند. به قول او کتاب‌هایی که در رودخانه‌ی هیرمند انداخته شد شامل کتاب «هزاره‌ها، نوشته‌ی حسن پولادی به‌ترجمه‌ی عالمی کرمانی؛ شناسنامه‌ی افغانستان، نوشته‌ی بصیر احمد دولت‌آبادی؛ گل سرخ دل افگار، نوشته‌ی جواد خاوری؛ نهجالبلاغه، مجموعه‌ی نامه‌ها و سخنان حضرت علی؛ مناقب اهل‌بیت و اصول کافی» بود؛ کتاب‌هایی که از سال‌های دور در بازارهای کتاب‌فروشی افغانستان موجود بود و آزادانه خریدوفروش می‌شد.

علاوه بر این، در این دو دهه بارها نویسندگان به جرم «توهین به مقدسات» از سوی روحانیون و نهادهای مذهبی غیردولتی، به «کفر‌گویی» متهم و تهدید به مرگ شدند.

برای مثال، می‌توان به محمد جان تقی بختیاری اشاره کرد که بعد از نگارش رمان «گمنامی» از سوی روحانیون شیعه تهدید به مرگ شد و یکی از روحانیان شیعه گفته بود که محتوای این کتاب نشان می‌دهد که «نویسنده مرتد شده» و افزوده بود که در اسلام جزای مرتد «اعدام» است. این نویسنده در نهایت مجبور شد که افغانستان را ترک کند.

ظهور دوباره‌ی طالبان و آینده‌ی مبهم

با ظهور دوباره‌ی طالبان در قدرت، همان‌گونه که تمام دستاوردهای دو دهه‌ی اخیر در معرض خطر قرار گرفته است، کتاب‌‌فروشی‌ها و کتابخانه‌های افغانستان نیز با آینده‌ای مبهم و در معرض خطر، مواجهند.

از زمانی که طالبان در ماه اوت ۲۰۲۱ بر افغانستان مسلط شده‌اند، وضعیت بازار کتاب در این کشور هر روز بیشتر کساد شده است و کتاب‌‌فروشی‌های زیادی مجبور شده‌اند برای همیشه دروازه‌های خود را ببندند و با این شغل خداحافظی کنند.

بر اساس گزارش یکی از روزنامه‌های کابل، در شش ماه نخست حکومت طالبان، تنها در مارکت ملی در غرب کابل، ده کتاب‌فروشی بسته شده است و شماری از سایر کتاب‌فروشی‌ها در کابل و سایر ولایات نیز اعلام کرده‌اند که دیگر نمی‌توانند فعالیت خود را ادامه دهند.

قبل از سقوط حکومت پیشین افغانستان، هر سال در آغاز سال نوی خورشیدی و هفته‌ی کتاب، چند نمایشگاه بزرگ کتاب در کابل و ولایات افغانستان برگزار می‌شد اما امسال خبری از چنین نمایشگاه‌هایی نبود و هفته‌ی کتاب در افغانستان، بدون حرف‌وحدیثی از کتاب، سپری شد.

قدرت‌گرفتن دوباره‌ی طالبان در افغانستان و پیامدهای روحی و روانیِ مهم سقوط حکومت پیشین و ازبین‌رفتن دستاوردهای مردم این کشور، به سرخوردگی و یأس عمومی انجامیده است و بسیاری از کتاب‌خوان‌ها دیگر دل‌ودماغ کتاب‌خواندن و پول کتاب‌خریدن را ندارند.

روشن است که تداوم چنین وضعیتی، تأثیرات ناگواری بر آینده‌ی فرهنگ افغانستان خواهد داشت و باعث خواهد شد که نسل‌های آینده نیز همانند پدربزرگ‌های خود در مکتب‌ها حرف «ت» را تفنگ بخوانند و حرف «ج» را جهاد.

—————————————-

*تیتر از راهک

همرسانی کنید:

مطالب وابسته