دو-سه ماه پیش، در میان کتابهای دوستی، کتابی قدیمی به زبان فرانسه و در قطع جیبی نظرم را جلب کرد. کتاب را از دوستم امانت گرفتم تا بخوانم. مشخصات کتاب این است:
Jacques C. Risler, La Civilisation arabe, Paris: Petite Bibliothéque Payot, 1955
با آن که این کتاب برای مخاطب غربیِ ناآشنا با تمدن اسلامی نوشته شده، گاه اطلاعاتی در آن پیدا میشود که برای ما شرقیان نیز جالب است (دستکم، برای آن دسته از ما که، مانند من، مطالعۀ تخصصی در تاریخ تمدن اسلامی نداشتهاند). نکتۀ جالب در مورد کتاب این است که در همان پیشگفتار یکصفحهایاش تکلیف خواننده را معلوم میکند و به او میفهماند که این کتاب نمونهای بارز از آثار «شرقشناسانه» (بهتعبیر ادوارد سعید) است که هنوز هم در دنیای غرب نوشته و منتشر میشوند. تصمیم گرفتم چند صفحهای از آن را ترجمه و در فیسبوک منتشر کنم، به این امید که برای دوستانم جالب باشد.
بخشی که ترجمۀ آن را در چند نوبه در صفحهام خواهم گذاشت به تاریخ دین در خاورمیانه میپردازد. پیش از آن، شرح پشت جلد کتاب و پیشگفتار کوتاه مؤلف را (با حذف تقدیر و تشکرها) آوردهام. کتاب فصلهایی در باب تاریخ فلسفۀ اسلامی و تاریخ ادبیات در عالم اسلام دارد که امیدوارم در فرصتهای بعدی بتوانم آنها را نیز به فارسی برگردانم. نکتۀ مهم این است که شاید این متن، در مجموع، اطلاعات چندان تازهای به ما ندهد، اما حاوی قضاوتهای نمونهوار پژوهشگری غربی دربارۀ تمدن ماست و به یادمان میآورد که غربیان چه تلقیای از ما و فرهنگ و طرز فکرمان داشتهاند. با خواندن اینقبیل متنها، پرسشهای زیر ممکن است به ذهنمان برسند: غربیان تا چه حد «حق داشتهاند» ما را اینگونه ببینند؟ تصویری که این پژوهندگان از ما برای مردم خود ترسیم میکنند تا چه اندازه درست و دقیق است؟ اگر این تصویر مخدوش و، به بیان دیگر، تحریف واقعیت است، دلیل پژوهندگان غربی برای این کار چه میتواند باشد؟ شناخت فرهنگ و تمدن شرقی برای انسان غربی که، به ادعای مولف کتاب یادشده، پیش از این با شرقیان و فرهنگ و طرز فکرشان بهکل بیگانه بوده چه سودها و پیامدهایی داشته است؟ (منظور شناختی است که غربیان از راه پژوهشهای شرقشناسانه بهدست میآورند.) در پایان، باید یادآوری کنم که ترجمۀ این قطعهها بهمنزلۀ تأیید محتوای آنها نیست.
شرح پشت جلد
ژاک س. ریسله، استاد مؤسسۀ اسلامیِ پاریس، با این پژوهش در تمدن عربی [= اسلامی]، کمک بزرگی به شناخت بهتر دنیای اسلام کرده است. این اثر چنان پربارست که به ما گوشزد میکند اسلام معاصر چه مبنایی دارد و به ما این امکان را میدهد تا به شرایط مادیِ رویش و شکوفاییِ اسلام بازگردیم. این کتاب همنهادی اساسی برای همۀ آنانی است که دنبال فهم تازهای از اسلام مدرن، برای خود یا برای دنیای غرب، هستند.
پیشگفتار
صادقانهترین خواستۀ ما این است که کسانی که قصد سفر به خاورمیانه را دارند با خواندن کتاب حاضر بتوانند «روح اسلامی» و چگونگیِ شکلگیریِ آن در طول زمان را بهتر درک کنند. انسان غربی وقتی با جهان عربی [= اسلامی] مواجه میشود انگار با معما مواجه شده است. هیچیک از واکنشهای مسلمانان در نظر او آشنا نیستند. شیوۀ زندگی، احساسات، و عکسالعملهای مسلمانان همه بیرون از دایرۀ فهم انسان غربیاند.
در واقع، شکافی عمیق این دو نوع انسان را از هم جدا کرده است، که مشخصۀ یکیشان غریزه و رازورزی و مشخصۀ دیگری تعقل منطقی است. دومی میکوشد حقیقت را با قیاسهای دکارتی بفهمد، اما اولی برای کشف حقیقت فقط و فقط به الله متکی است. یکی، بی آن که لحظهای تردید را جایز بشمارد، تسلیم حکمِ گاه اشتباهِ قوۀ داوریِ خود میشود، ولی دیگری بیمجادله از قانونِ کتاب و سنت اطاعت میکند.
این مقایسۀ ساده نشان میدهد که چه فرق فارقی است بین انسان غربی و شرقیان. بدون شک، انسان شرقی هم ممکن است مجذوب پیشرفتگیِ تمدنی درخشان شود، اما گمان میکند که آیندۀ علم محدود و سرنوشت انسان در دستان خداوند است. […] (ص ۵)
[بخش دومِ فصل نخست:] بستر، خاستگاه، و اصول ادیان شرقی
تاریخ اولیۀ شرق [= خاورمیانه] به پیش از تطور دینهایی برمیگردد که در این بخش از زمین متولد شدهاند. اسلام در همان سرزمینی نضج گرفت که پیشتر یهودیت و مسیحیت در آن به وجود آمده بودند. به این ترتیب، سه ایدئولوژیِ بزرگی که بعدها در سرتاسر جهان گسترش یافتند یکی پس از دیگری بر همان خاک نامساعد روییدند. از اورشلیم تا کوه سینا با پای پیاده فقط چند روز راه است؛ مسافت این کوه مقدس تا شهر مکه هم بیشتر از این نیست. اورشلیم از بقیه شگفتانگیزترست چراکه در این شهر آثار مقدس ادیان مختلف در هم آمیختهاند. در چند قدمیِ مقبرۀ مقدس [، مدفن عیسا طبق روایات مسیحی،] روی پیِ معبد سلیمان، که قدیس قدیسان عبری است، مسجد عمر قد علم کرده و در مرکز آن، در میان نردههای آهنی که جنگجویان مسیحی در زمان جنگهای صلیبی آنجا کار گذاشتهاند، سنگی قرار دارد که ابراهیم بنا داشت اسحاق را رویاش قربانی کند. این سنگ حدود هزار سال در حکم قربانگاه استفاده میشد. در همین مکان بود که مریم عذرا عیسای نوزاد را به مردمان معرفی کرد، و از همین سنگ بود که محمد سفر پررمز و رازش را به آسمان آغاز کرد. این آتش شعلهورِ یکتاپرستی، که با داوود و سلیمان افروخته شده بود، بعدها با اخگرهای خود شور مسیح و نور محمد را تابان کرد. به این ترتیب، بزرگترین یادگارهای تاریخ بشر در مساحتی به اندازۀ چند فوت مربع در کنار هم جای گرفتهاند. … (صص ۱۰-۱۱)
تمدن عربی [= اسلامی]، نوشتۀ ژاک س. ریسله، ۱۹۵۵، ترجمۀ محمد غفاری