پرویز جاهد
گفتگو با مریم سعیدپور
یورونیوز فارسی
ایده اقتباس از یک رمان یا داستان کوتاه دیگر منحصر به سینما نیست و به حوزه عکاسی هم راه یافته است. مریم سعیدپور، متولد ۱۳۶۳ در تهران، عکاس خبری و فارغ التحصیل دانشکدهٔ خبر، یکی از عکاسانی است که در این زمینه کار کرده و اکنون مجموعه ای از عکس هایش را که بر اساس بازسازی صحنه هایی از رمان ها و داستان های نویسندگان معاصر ایرانی، تهیه کرده با عنوان «از میان حروف سیاه»، در گالری راه ابریشم تهران به نمایش گذاشته است. با مریم سعیدپور در مورد این نمایشگاه و شیوه عکاسی اش گفتگو کرده ام.
ایده عکاسی از رمانها و داستانهای معاصر ایرانی چگونه به ذهنتان رسید؟
مریم سعیدپور: وقتی شما رمانها و داستانها را میخوانید با شخصیتها ی آن همذات پنداری میکنید. خیلی از این شخصیتها در ذهن شما قرار میگیرند و شما را درگیر میکنند. خیلی وقتها پیش خود تصور میکنید که این شخصیتها در دنیای واقعی چگونهاند. سعی میکنید آدمهای اطرافتان را با آنها تطبیق دهید و دنبال ویژگیهای مشابه آدمهای دور و برتان با این شخصیتها میگردید. مثلا ما خیلی وقتها به شخصیتهای متوهم دنکیشوت یا داییجان ناپلئون میگوییم. من هم بعضی از شخصیتها ی داستانها و رمانهایی را که میخواندم در ذهنم میماندند و خیلی با آنها درگیر میشدم. این شخصیتها به مرور زمان بیشتر میشدند. فکر کردم شاید خلق تصویر ذهنیام از آنها راهی باشد برای عینی کردن و باور پذیر شدن آنها.
چه رمانها و داستانهایی را برای عکاسی انتخاب کردید و چرا؟
در میان نویسندگان معاصر فارسی، داستان نویسان بزرگی داریم که جزء چهرههای ماندگار داستان معاصرند و شخصیتها وقصههای درخشانی خلق کردهاند. صادق هدایت، بزرگ علوی، بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری، شهرام رحیمیان، ابوتراب خسروی، حسین سناپور و … از نویسندگان مورد علاقه من هستند. من این شخصیتها را از میان این داستانها و بر اساس علاقه شخصیام انتخاب کردم.
انتخاب یک صحنه از یک داستان یا رمان بر چه اساسی صورت گرفت؟ چه ویژگیهایی برای عکاسی آن صحنه مد نظر شما بود؟
این کار بیش از آنکه انتخاب صحنه خاصی از یک داستان باشد، خلق شخصیتهای اصلی آن داستان بود بر اساس ذهنیتی که من از آنها داشتم؛ تلاش برای عینی کردن شخصیتهایی که سالهای در دل رمانهای کاغذی و ذهن خوانندگان زندگی میکردند. تلاش من این بود که این آدمها را به طور کامل و با همه جزئیات و روحیاتی که نویسندهها در رمانها آورده بودند ثبت کنم.
به نظر شما عکسی که با الهام از یک رمان یا یک داستان کوتاه گرفته میشود، تا چه حد قابلیت روایی دارد و میتواند بیانگر فضا و حال و هوای آن داستان و تمها و شخصیتهای آن باشد؟
همه تلاش من این بود که این عکسها فارغ از رمانها و داستانها، خودشان یک اثر مستقل هم باشند تا تماشاگری که این داستانها را نخوانده بتواند با دیدن آنها قوه تخیلش را به کار بگیرد، با آنها همذات پنداری کند و قصههای خودش را از آنها بسازد.
آیا پیش از شما کسی دیگر هم این کار را کرده بود؟ آزاده اخلاقی در عکس های خود، برخی شخصیت های تاریخی و لحظههایی از تاریخ معاصر ایران را بازسازی و عکاسی کرده بود که از این نظر کارش در ایران منحصر به فرد بود. آیا از کارهای او هم الهام گرفتید؟
کار آزاده اخلاقی بازسازی یک سری اتفاقات تاریخی بود. اما این کار کاملا تخیل محور است. من مهر ۱۳۹۱ این کار را آغاز کردم.
میدانید که برای اقتباس سینمایی از یک رمان یا داستان، حتما اجازه نویسندۀ آن لازم است. آیا برای عکاسی از نوع کار شما (اقتباس و بازسازی صحنههایی از یک رمان) چنین الزامی وجود دارد و اگر دارد شما چگونه آن را حل کردید؟
این کار در تاریخ ادبیات ایران سابقهای ندارد و شاید حتی نشود اسم آن را اقتباس به معنای دقیق کلمه گذاشت. با این همه بیشتر این نویسندگان در قید حیات نیستند مثل هدایت و بهرام صادقی. شهرام رحیمیان ساکن ایران نیست و نتوانستم با او ارتباط برقرار کنم. برهنگی و باد را به ابوتراب خسروی نشان دادم و از او اجازه گرفتم.
برخی از آثاری که شما برای عکاسی به سراغ آنها رفتید، گویا پیشتر در سینما به تصویر کشیده شده بود از جمله ملکوت. آیا بین کار خود و آن فیلمها ارتباطی می بینید؟ آیا زمان عکاسی، آن فیلم ها در ذهن شما نبود؟
فقط ملکوت بهرام صادقی بوده است که متاسفانه فیلم آن در دسترس نیست. تنها توانستم چند عکس از این فیلم را ببینم. منتها قصه آن فیلم در زمان قاجار اتفاق میافتد اما شخصیتهایی که من از ملکوت خلق کردم در زمان واقعی خود رمان که دهه ۵۰ باشد اتفاق میافتد.
برخورد مخاطبان به ویژه نویسندهها و دوستداران آثار ادبی با عکسهای شما چگونه بود؟
در همین چند روز اول نمایشگاه بازخوردهای بسیار خوبی از مخاطبان داشتم. آدمهای مختلفی از طیفهای گوناگون جامعه به بازدید این آثار آمدند و خوشبختانه تا حالا هیچ بازخورد منفیای نداشتهام.»
عکاسی صحنه ای (stage photography) و بازسازی صحنهها برای عکاسی، کار پرهزینهای است. چگونه هزینه این کار را تامین کردید؟
این کار را به مرور زمان با هزینه شخصی انجام دادم. دکورها، لباسها و…. همه با هزینه شخصی انجام گرفت؛ با کمک دوستانم معصومه بصیریان، الهام گلجمال و احسان بهرام غفاری. اما برگزاری نمایشگاه با حمایت اسپانسر انجام شد. همین جا لازم است از آقای رضا هاشمی که هزینههای برگزاری نمایشگاه را به عهده گرفت تشکر کنم.
آدم هایتان را برای عکاسی چگونه انتخاب کردید؟ آیا آنها بازیگر حرفهایاند؟
هیچکدام از اینها بازیگران حرفهای نیستند. در طول این چند سال به دنبال این آدمها میگشتم و فکر میکردم که کدام یک از اینها به این شخصیتها نزدیک ترند. بیشتر آنها را از میان دوستانم که عمدتا روزنامه نگار و اهل رسانهاند، انتخاب کردم. بعضی شخصیتها را چند بار با چهرههای مختلف مورد آزمایش قرار دادم و مکرر اجرا کردم تا به شخصیت دلخواهم دست پیدا کنم. بعضی از این چهرهها را هم اتفاقی پیدا کردم.
آیا قرار است این پروژه را در مورد داستانهای دیگر ادامه دهید؟
بله. بسیاری از این شخصیت ها به این نمایشگاه نرسیدند. بعضی از آنها آماده بود ولی محدودیت فضای نمایشگاه اجازه نمایش همه آنها را نمیداد. بعضی از رمانها و داستانها را هم هنوز ثبت نکردهام. این پروژه را با شخصیتهای مورد علاقه دیگرم از رمانها و داستانهای فارسی ادامه خواهم داد.