این یادداشت نگاهی است به محاسن و معایب نمایشگاه کتاب، نمایشگاهی که امسال یکی از بهترین سالهای خود را تجربه کرد.
سه روز در نمایشگاه کتاب، در بخش داخلی و خارجی، فرصتی برای تأمل در برخی از مسائل جاری آن بود، هرچند دقت بیشتر، به علاوه ی اطلاع از آمارها و گزارش های آشکار و پنهان، راحت می تواند آدمی را در جریان شرایط قرار دهد.
غیبت سوءظن، حضور آرامش
در بخش ایرانی، عرضه کتاب ها مثل همیشه بود، اما تفاوتش با گذشته آرامشی بود که بر مجموع نمایشگاه حاکم بود. نوع نگاه مسوولان دولت قبل، نگاهی آمیخته با تردید و سوء ظن بود. من در باره انگیزه های این نگاه سخنی نمی گویم، چون لابد کسانی احساس تکلیف می کرده اند و خودشان مسوولیت این کارشان را قبول دارند، بلکه از نگاه ناشران و مردم می بینم که در آن فضا آرام نبودند.
شاید بهتر باشد عرض کنم که در سالهای آخر دولت قبل، نوعی تزلزل و ناآرامی ـ البته به نظر بنده ـ در بخش های زیادی از مردم دیده می شد و آنچه الان از آن به عنوان آرامش یاد می کنم، بخشی از آن چیزی است که اوضاع کلی سیاسی اقتضای آن را دارد.
آثاری که قبلا امکان ارائه نداشت
در بخش داخلی، در پاره ای از غرفه ها، آثاری دیده می شد که سابقا امکان وجود نداشت. طبیعی است که نگاهی که ارشاد در گذشته به کتاب داشت، با نگاه فعلی متفاوت است. انتقاد وزیر ارشاد قبلی را از وضعیت موجود ارشاد در نشریات دیدیم. طبعا برخی از ناشران با محدودیت های زیادی روبرو بودند. توس، چشمه، مولی، علم و بسیاری از نشرهای دیگر، برخی از آثارشان مانده بود.
امسال این وضعیت متفاوت شده بود. جالب بود که یکی از مجلدات مجموعه آثار مهندس بازرگان هم که دو سه سالی مانده بود و از اتفاق مسائل داخل آن مربوط به انقلاب بود، منتشر شده بود. باقی مانده مجلدات آثار تقی زاده از توس هم انتشار یافت.
اتهام زدن به زندگان به اسم تاریخ
بنده طرفدار بی مبالاتی در نشر در نیستم. اما به هر حال، حساسیت های بی مورد را که تازه خودش حساسیت زاست را نمی پذیرم. اتهام زنی به این و آن هم که جای خود دارد و در برخی از کتابهای دوره قبل هم بود. مراکزی بودند که به اسم انتشار آثار تاریخی انقلاب، آثار فراوانی علیه این و آن که زنده هستند و بسیاری از اوقات قادر به دفاع از خود هم نیستند، منتشر می شد و کسی جلودار آنها نبود. هرچه بود ناشران از این بابت راضی بودند و البته در مصاحبه ها دیدم که برخی همچنان از عدم مجوز به کتابهایشان گلایه مند هستند. لابد دلایلی دارد که سرجای خود باید بحث شود.
قیمت سرسام آور کتابهای خارجی
در بخش عربی، باید عرض کنم که امسال، کتابهای فراوان و در عین حال خوبی عرضه می شد. فکر می کنم در بین نمایشگاه های چند سال گذشته ، امسال از نظر تعداد و عناوین کتابهای عربی، بهتر بود. البته قیمت ها سرسام آور است اما به هر حال، همین که کتاب در دسترس باشد شاکریم.
در زمینه خرید کتاب باید عرض کنم که در بخش خارجی، عمده خریداران، دانشگاه ها و مراکز کتابخانه ای در حوزه هستند. در بخش داخلی هم ناشران همین نظر را داشتند، هرچند تک فروشی هم نسبتا قابل توجه است. این که بودجه ای برای خرید کتاب توسط دانشگاه ها اختصاص داده می شود و این به صورت یک رویه درآمده، بسیار عالی است و باید آن را تشویق کرد. همین که سیصد چهارصد مرکز دانشگاهی و کتابخانه ای خرید عمده داشته باشند، در رواج بازار نشر کتاب بسیار مؤثر است. اگر بن ها را هم که برای خرید داده می شود اضافه کنیم، می توان امید به دوام نشر داشت.
رسانه های دیجیتال
اما در بخش رسانه های دیجیتال، و این که جایی به آنها اختصاص یافته است، باید تشکر کنیم، جز این که این تشکر را صوری خواهیم داشت، چون از نظر محتوا ارزش چندانی نداشت. در واقع، باید به طور کلی عرض کنم که دولت در زمینه نشر دیجیتال سرمایه گذاری لازم را نه از حیث قانونگذاری و نه مالی انجام نمی دهد. ناشران هنوز حس می کنند نمی توانند فروش دیجیتالی داشته باشند و این خسارت مهمی برای جامعه ای است که مدعی است باید دولت و ملت الکترونیک را تقویت کند. طبیعی است که ناشر و مؤلف، حقوق خود را می خواهد و در این سوی، اهل مطالعه هم دوست دارند از راه های آسان تری به متون و کتابها دستری پیدا کنند، مصلحت عمومی هم در این است که شرایط سهل الوصول تری برای انتقال علم و دانش صورت گیرد، اما شرایط لازم برای این کار دیده نشده است.
نمایشگاه، همچنان بینش «کتاب محوری» را تقویت می کند و مردم را به کتاب سرگرم می کند، در حالی که بخش های قابل توجهی از علوم اگر اگر از طریق الکترونیک انتقال یابد، سریع تر منتقل خواهد شد. به نظر من ارشاد قصد ندارد از «کتاب» عبور کند و انتشار آثار پرحجمی به عنوان کتاب ماه که کمک بسیار اندکی به ارائه فهرست کتب دارد و دست کم انتشار اینها می تواند به صورت دیجتیالی و در سایت های خاصی باشد که به راحتی قابل سرچ باشد، باید محدود شود.
اگر باستانی پاریزی دیجیتال شود
تنها یک نمونه را عرض کنم. سال گذشته، ایام نوروز مرحوم باستانی پاریزی به رحمت خدا رفت. دهها کتاب این مرحوم که حاوی بهتری داده های تاریخی است، به دلیل نوع نگارش، تنها از طریق مطالعه عادی کتاب می تواند مورد استفاده قرار گیرد. چه اشکالی داشت که یک بسته حمایتی به این تعلق می گرفت که با راضی کردن ناشر و خاندان مؤلف، این مجموعه در یک برنامه رایانه ای عرضه می شد که قابل سرچ باشد. در آن صورت چندین برابر وضع فعلی از این آثار که این همه اطلاعات گرانبها دارد می شد استفاده کرد.
ارشاد باید به کمک مراکزی بشتابد که کار دیجیتالی کردن کتابها به خصوص منابع را دنبال می کنند. دولت باید از این جریان حمایت کند این در حالی است که برخی از ناشران دولتی با شکایت از مرکز کامیپوتری نور این مرکز را وادار کرده اند که برخی از آثار مهم آنها را از سی دی های خود خارج کند. کاری زشت تر از این نیست و البته دولت باید به این مسأله ورود کرده و اگر مشکل مالی یا حقوقی هست حل کند.
برنامه های جانبی
امسال برنامه های جانبی فراوانی هم بود که بنده تنها در بزرگداشت مرحوم باقرزاده مدیر انتشارات توس شرکت کردم. گذاشتن برنامه ای برای مواجه کردن ناشران و اهل مطالعه با برخی از مسوولان از قبیل رئیس مجلس یا رئیس شورای شهر برای تبادل نظر در باره مسائل کتاب جالب بوده است.
مردم ما عاشق کتاب هستند و از نمایشگاه بسان یک بازارچه کتاب استفاده می کنند. این اشکال را وزیر ارشاد هم امسال مطرح کرد. مسلما آنچه به عنوان نمایشگاه کتاب در دنیای پیشرفته مطرح است، پدیده ای است برای ترویج آخرین محصولات کتابی و نشر که علم را پیش می برد، اما در اینجا، نمایشگاه مشکل کسانی را حل می کند که در طول سال دسترسی به کتاب ندارند یا به آسانی ندارند و در این بازارچه راحت تر خرید می کنند. این اشکال البته بنیادی و ملی است و مثل همه چیز دیگر ماست که دیر معنای واقعی کلمات مدرن را می فهمیم.*
به هر روی، از مدیران نمایشگاه و دست اندرکاران که تلاش می کنند تا ده دوازده روزی به مردم خوش بگذرد و به خصوص اهل مطالعه همدیگر را ببینند و با ناشران دیدار و تعامل بهتری داشته باشند، سپاسگزارم.
* این موضوع محل بحث فراوان است و واقعیت ها در پرتو ایده آلیسم یا تقلید از نمایشگاههای کتاب اروپایی دیده نمی شود. واقعیت این است که سیستم توزیع در ایران مشکل بزرگی برای ناشران است برای مخاطبان هم. ناشر پول توزیع را ماهها بعد باید دریافت کند و مخاطب هم بسیاری از کتابها را نمی بیند چون توزیع آنها را توزیع نمی کند یا درست توزیع نمی کند. بنابرین یک اصل ساده عرضه و تقاضا باعث رونق فروش در نمایشگاه می شود: ناشر پول نقد و سریع از فروش به دست می آورد و مخاطب هم مقدار زیادی از کتابها را با تخفیف دسترسی دارد که در جای دیگر و در شهر و مغازه کتابفروشی محل خود به آنها دسترسی ندارد. تا این عامل کار می کند چرا باید نمایشگاه را به خاطر فروش کتاب ملامت کرد؟ نمایشگاه کتاب فرانکفورت مثلا اگر محل نمایش و مذاکره است برای این است که بازار جهانی را هدف می گیرد نه مثلا فارسی زبانان یا عربیدان های فارسی زبان را. بنابرین از اساس منطق و ماموریت دیگری دارد. چرا باید این میدان مطلوب عرضه و تقاضا را به هم زد چون با نمایشگاههای خارجی فرق دارد؟ ناشری که می گوید در این ده روز به اندازه چند ماه کتاب می فروشد (مثلا: گفتگوی هنرآنلاین با نشر نی) چرا باید خود را تابع نمایشگاهی فرنگی کند که اصولا مبانی دیگری دارد؟ و اگر این امکان از مخاطب دریغ شد چه امکان جایگزینی برایش هست؟ – م.ج