ماجرای یک سرقت علمی جدید
«رسانه شیعه» اولین کتاب من است. کتابی که پنج سالی پژوهش و نگارشش طول کشید و بعد از ماجراهای بسیار در زمستان ۸۷ منتشر شد. این کتاب نخستین اثری بود که با رویکرد جامعهشناسانه دربارهی آیین عزاداری در ایران منتشر شده و نیز نخستین اثری (حداقل در زبان فارسی) که در آن سیر تاریخی پیدایش، تکوین و حیات مجالس و آیینهای عزاداری از آغاز یعنی دوران امامان شیعه تا امروز در یک خط تاریخی متصل بررسی شده است. این جایگاه اما به آسانی بهدست نیامد. پنج سال تمام خواب و خوراک من شده بود این موضوع. حریصانه به هر منبعی که گمان میکردم رد و نشانی از سیر عزاداریها دارد سرک میکشیدم. از این کتاب به آن کتاب، از این سند به آن سند. طبعاً بخش مهمی از این جستنها مدیون منابع پراکندهی پیشین بود. با اینهمه اگر نشانی در منبعی میجستم به نقل از آن اکتفا نمیکردم. حتیالامکان خودم هم به آن منبع اصلی مراجعه میکردم.
وسواسم در مراجعهی مستقیم به منابع حتیالامکان دست اول و روش علتکاوانه، کار را دشوار و کند کرده بود. آنموقع دانشجوی دورهی لیسانس بودم و دسترسیای که امروز به بسیاری از منابع تاریخی و روایی دارم را نداشتم. بارها شد که برای دیدن منبعی راهی سفر میشدم تا مثلاً در مخزن کتابخانهی آستان قدس مشهد نسخهی اصلی چاپ اول فلان رسالهی علامه امین را پیدا کنم یا کوچه پسکوچههای قم را بگردم دنبال ناشر گمنامی که چند سال قبلترش بهمان کتاب را چاپ کرده بود یا در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران، لابهلای کتابهای اهدایی دکتر نفیسی نسخهی قدیمی کتابی را ورق به ورق با احتیاط بخوانم که گذر ایام شیرازهاش را از هم پاشانده بود و… . بیاغراق صدها کتاب را برای تدوین بخش تاریخی کتابم دیدم و خواندم و تورق کردم. از این میان صد و چهل پنجاه تایی به کارم آمد که در صفحات «کتابنامه»ی آخر کتاب مشخصاتشان ذکر شده. ماحصل این چند سال تلاش شد نگارش فصل اول کتاب که بررسی تاریخی پیدایش و تکوین و تغییرات مجالس و آیینهای عزاداری در ایران است و درحقیقت مستندات و ارجاعات مباحث فصلهای بعدی کتاب.
سرقت های زنجیره ای
رسانه شیعه که چاپ شد، سلسلهی سرقتها از دادههایی که برای خواننده مفت و ارزان در آن گرد آمده بود هم آغاز شد. این میان بیش از همه دانشجویان تنبلی که احتمالاً میخواستند در عرض دو سه ماه بارشان را ببندند و شر رساله را از سر خود و استاد کم کنند، مشتری کتابم شدند. آنهمه دادهی تاریخی با ارجاع دقیق و ذکر شمارهی صفحه وسوسهکننده هم بود. تا به امروز چندین رسالهی دانشگاهی سراغ دارم که از دادهها و تحلیلهای کتاب من استفادهی «مؤثر» و «بنیادی» ـ نه استفادهی معمول و متعارف ـ کردهاند.
تازه اینها در محدودهای است که توانستهام رصد کنم. کسانی که خردهانصافی داشتهاند نامی هم از کتاب در پاورقی یا جزو منابعشان آوردهاند. آنها که این اندازه انصاف را هم نداشتهاند با خیال راحت کپیپیست کامل کردهاند و به روی مبارک هم نیاوردهاند. لابد گمان میکردهاند من وظیفهام بوده آن مطالب را بهسختی جمع کنم و لقمهی آمادهای برای پایاننامهنوشتن آنها فراهم بیاورم. القصه آنکه چندین مقالهی «علمی ـ پژوهشی» با سرقت مطالب کتاب من چاپ شد، وقتی خودم هنوز یک مقالهی علمی ـ پژوهشی در رزومهام نداشتم!
آرام دل سارقان
آخرین نمونهی این سرقتهای دنبالهدار اما حکایتش از همه جالبتر است. حاج منصور ارضی و نزدیکانش چند سالی است دفتری راه انداختهاند به نام «قدیم الاحسان» و انتشاراتی دارند به نام «آرام دل». حوزهی کاریشان هم همین مقولهی مداحی و ادبیات و شعر آیینی است. پاییز ۹۳ ناگهان خبر رسید که این مرکز، یک مجموعهی ۲۱ جلدی آموزش تخصصی مداحی تدوین کرده و قرار است رونمایی شود. از همان اول حدس زدم یک جای کار میلنگد. تدوین ۲۱ جلد کتاب در موضوعات مختلف تاریخی و ادبی و دینی کار هر مجموعهای نیست. تبلیغات وسیعی برای مراسم رونمایی این مجموعه شد. خود من پوسترهای برنامه را در مترو دیدم.
۲۲ آبان ۹۳ مراسم رونمایی در باشکوهترین شکلش در سالن همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد. بهجز جماعت مداح و روضهخوان، آنچه آن مراسم را برجسته میکرد حضور طیف گستردهای از مسئولین کشوری و لشگری در آن بود که نشان از نفوذ بالا و قدرت ارضی و تیمش در نظام داشت. از رییس فرهنگستان ادب (حداد عادل) و نایب رییس مجلس (ابوترابی) گرفته تا فرمانده سپاه تهران (کاظمینی) و معاون صداوسیما (دارابی)؛ از نمایندگان مجلس (نادران، بذرپاش، حسینیان، هاشمی، نوباوه، رحماندوست، افتخاری، رهبر و…) گرفته تا رییس و نمایندگان شورای شهر (چمران، دبیر، تقیپور، قناعتی، سروری، شاکری، آباد، راستگو) و مسئولین و وزرای دولت احمدینژاد (دانشجو، سعیدلو، طلا و…)؛ از رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه (تقوی) گرفته تا رییس حفاظت اطلاعات قوه قضاییه (خطیب) و معاون فرهنگی شهردار تهران (امرودی) و دیگران. همه و همه آمده بودند و با سلام و صلوات از ۲۱ جلد (که البته به گواه برخی آگاهان ظاهراً چندتاشان هم فقط ماکت یونولیتی بودهاند!) رونمایی شد و به نویسندگان جایزه دادند و تقدیر و تشکر و سخنرانی و شربت و شیرینی و نماز جماعت و والسلام.
جناب حجت الاسلام
چند روز بعد از آن مراسم، یکسری از کتابها به دستم رسید. برحسب حوزهی علاقه و کارم نخستین جلدی که جلب نظرم کرد «تاریخ عزاداری» بود که نام حجتالاسلام جواد محمدزمانی ـ شاعر مشهور ـ روی جلدش درج شده بود. در همان تورق اولیه فهمیدم شک و اضطراب من بیجهت نبوده. بخش عمدهای از کتاب همان مطالب کتاب من بود! نقل قولها مستقیماً ذکر شده بودند و ارجاعات من مستقیماً ارجاع داده شده بود. بعضیجاها البته چند سطری هم برای خالینبودن عریضه افزوده شده بود به متن من. اما لااقل حدود نیمی از کتاب رونویسی و بازنویسی بخشهایی از فصل ۱ رسانه شیعه بود.
کتابساز محترم این اندازه هم انصاف نداشته که حتی در منابع آخر کتاب ساختگی خود (که اغلب آنها را هم از کتابنامهی کتاب من کپی کرده)، نامی از رسانه شیعه ببرد! یکجاهایی هم دم خروس بدجور بیرون زده که کار را جالبتر کرده. مثلاً در سرقت منابع، احتمالاً برای بالابردن غنای کتاب ساختگی!، چند کتاب متفرقه مثل “تجدد و تشخص” آنتونی گیدنز را هم لابهلای منابع دیگر کپی و ذکر کردهاند! (این یعنی کتابساز محترم یا آنقدر ناشی بوده یا این اندازه هم وقت نگذاشته که با خودش فکر کند آخر کتاب گیدنز به موضوع کتاب ساختگیاش چه ربطی دارد؟!)
راستش از این حجم بیاخلاقی در وهلهی اول شوکه شدم. اینکه چطور یک فرد که بالاخره برای خودش اسم و رسمی دارد و در مجالس رسمی حضور پررنگی دارد و جلوی رهبری شعر میخواند و…، به خودش اجازهی چنین کاری را داده؟! آیا واقعاً فکرش را نکرده که بالاخره چهار نفر آدم کارشناس هم هستند که متوجه این تقلب آشکار میشوند؟
بی حقوقی مولف و شلختگی نشر
کتاب را به چند نفر از خبرگان و اساتید نشان دادم و همه با تأسف مدعای من را تأیید کردند. با این حال چون بنای آبروریزی نداشتم پیام فرستادم برای ناشر و مؤلف که این کار شما، کاری غیراخلاقی، غیرشرعی، غیرقانونی و غیرحرفهای است. تا هنوز کتاب توزیع زیادی نشده، بیایید اولاً عذرخواهی کنید و تعهد بدهید که این کتاب دیگر چاپ نخواهد شد مگر با اصلاحات اساسی و رفع اشتباهات؛ و ثانیاً از توزیعش جلوگیری کنید و نسخههای توزیعشده را هم حتیالامکان جمعآوری کنید؛ و ثالثاً ضرری که به من و ناشر کتابم (شرکت چاپ و نشر بینالملل) زدهاید را جبران کنید. متأسفانه با وجود نامهنگاریهای و پیگیریهای مکرر من و ناشرم، مؤلف و ناشر پاسخی ندادند. و من پس ا زچند ماه صبر، حالا ناگزیر از رسانهای کردن این موضوع هستم.
خدا میداند نه حوصله و نه وقت برای پیگیری این موضوع دارم و نه این کاری است که با طبعم سازگار باشد. اما تصمیم گرفتهام دیگر از حقم صرفنظر نکنم. بیشتر از هر چیز انگیزهام دفاع از کتابم است. چراکه فرداروز وقتی کسی به این دو کتاب برخورد و شباهت مطالبشان را دید، محتمل است که امر بر او مشتبه شود و گمان برد که کتاب من کتاب کپیشده است. من به آن مخاطب آینده حق میدهم که بگوید احتمال سرقت یک دانشجوی یکلاقبا بیشتر است از احتمال سرقت یک حجتالاسلام و المسلمین اسم و رسم دار که برای کتابش چنان مراسم رونماییای میگیرند و مشمول تمجید و تفقد بزرگان مملکت است. از آن مخاطب آینده چه انتظاری میشود داشت که برود تاریخهای انتشار دو کتاب را مقایسه کند؟ یا به شلختگی وضعیت پژوهش و نشر امروز ما واقف باشد؟
مشخصات کتاب:
تاریخ عزاداری
جواد محمدزمانی
شمارگان: ۳۰۰۰ نسخه
قیمت ۱۳۰۰۰ تومان
ناشر: قدیم الاحسان
پ.ن. چند تصویر از مراسم رونمایی کتاب مذکور را ضمیمه میکنم. این است حال و روز ما و رنجی که میبریم.
————
*میان تیترها از راهک