شواهد سرقت‌‌ علمی در رساله دکتری ابراهیم رئیسی

کانال تز رئیسی

چندی پیش در فضای مجازی گمانه‌زنی‌هایی درباره وضعیت تحصیلات دانشگاهی ابراهیم رئیسی مطرح شد. به دنبال انتشار ویدیوی بخشی از جلسه دفاع دکتری وی در «دانشگاه شهید مطهری» و انتشار تصویر صفحه مشخصات رساله دکتری وی، تلاش‌هایی برای دستیابی به نسخه‌ای از این رساله صورت گرفت که بی‌نتیجه ماند. در سایت گنج که معمولاً دست‌کم فایل دیجیتال چکیده و چند برگ نخست پایان‌نامه‌ها وجود دارد، تنها مشخصات کلی رساله او با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» به استاد راهنمایی مصطفی محقق داماد وجود داشت. همچنین علی‌رغم پیگیری‌های فراوان، نتوانستیم نسخه کاغذی رساله را از کتابخانه دانشگاه مطهری به دست آوریم.

در نتیجه به سراغ کتاب «تعارض اصل و ظاهر در فقه و قانون» رفتیم که چاپ نخست آن در سال ۱۳۹۸ توسط «انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی» منتشر گردید. این کتاب، حاصل کار رساله وی بوده و قاعدتاً پس از بازبینی و تکمیل از سوی پژوهشگران مسئول در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به شکل کنونی چاپ شده است. در مقدمه پژوهشگاه بر این کتاب آمده است: «نویسنده ارجمند که سالیانی در سمت قضا و مدیریت این کار بزرگ و سخت، تلاش قابل تقدیری داشته است، در این پژوهش، به بررسی تعارض اصل و ظاهر در قضای اسلامی پرداخته و تلاش کرده است با بهره‌گیری از حوزه نظر، به عمل برسد و با بررسی و جمع‌بندی ابتکاری خود، معیاری روشن و کارآمد برای حلّ تعارض اصل و ظاهر ارائه کند.»

اما به راستی چنین است و رئیسی با بررسی و جمع‌بندی ابتکاری خود توانسته است به مقصد و مقصود درباره مسأله تعارض اصل و ظاهر برسد؟

ادعای ما این است که محتوای کتاب انتشاریافته رئیسی در سال ۱۳۹۸، با برخی آثار در زمینه تعارض اصل و ظاهر، همانند کتاب «الذُّخرُ الفاخِرُ فی تَعارُضِ الاَصلِ و الظّاهرِ» نوشتهٔ ابراهیم بهشتی دامغانی انطباق فراوان دارد. چاپ نخست کتاب بهشتی دامغانی در سال ۱۳۸۵ یعنی سیزده سال پیش از چاپ کتاب رئیسی، توسط «انتشارات مرکز فقهی ائمه اطهار» منتشر گردید.

زمانی این حدس پدید آمد که با بررسی منابع و ارجاعات کتاب رئیسی، مشخص شد رئیسی تنها در دو مورد (یک بار در بخش پیشینه تحقیق و بار دیگر ارجاع در صفحه ۲۸ کتاب) به اثر بهشتی که مفصلا به موضوع تعارض اصل و ظاهر پرداخته، اشاره کرده است. در مرحله بعد با بررسی کتاب بهشتی معلوم شد عبارت‌های متعددی از کتاب رئیسی، ترجمه منابعی مانند آن کتاب عربی است. در واقع رئیسی مطالب فراوانی را عینا به همان ترتیب کتاب بهشتی نوشته و مستقیماً به ارجاعات کتاب وی، بدون ذکر نام بهشتی، آدرس داده است. هرچند به خاطر نبودِ ابزار مشابهت‌یاب میان متون عربی و فارسی در حال حاضر نمی‌توان گفت دقیقاً چند درصد سرقت علمی رخ داده است، ولی به نظر می‌رسد کتاب رئیسی، ترجمه‌ای از کتاب بهشتی دامغانی و چند منبع دیگر است، بعضاً با مختصرسازی مطالب مفصل بهشتی و سایرین و افزودن برخی نمونه‌ها از حقوق موضوعه ایران در حدود ۲۰ صفحه (نزدیک به یک‌سیزدهم کل محتوای کتاب). مثال‌های حقوقی نیز غالباً از منابعی مثل پایان‌نامه کارشناسی ارشد با عنوان «بررسی مصادیق تعارض اصل و ظاهر در معاملات در فقه و حقوق ایران» نوشتهٔ محمدرضا زند وکیلی اقتباس گردیده که پیش از نگارش رساله دکتری رئیسی در سال ۱۳۸۹ دفاع شده است.

توجه کنیم مسئولیت‌ اخلاقی و قانونی این تخلف آشکار، تنها متوجه نویسنده نیست؛ کلیه افراد، از جمله استاد راهنما مصطفی محقق داماد، استادان مشاور حسین صفایی و صادق موسوی و اساتید داور که با بی‌دقتی موجب شدند تا نویسنده این رساله، گواهی دانش‌آموختگی دکتری را دریافت کند، به دلیل تقصیر در انجام وظایف اخلاقی و قانونی و تخلف از اخلاق حرفه‌ای پژوهش مسئولند. لازم است به صورت خاص از استاد راهنما یعنی مصطفی محقق داماد نام ببریم که طی سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ به مدت سیزده سال در سمت ریاست سازمان بازرسی کل کشور قرار داشت و آن سمت را پس از خود به دانشجویش ابراهیم رئیسی تحویل داد.

نکته دیگر آن‌که به گفتهٔ سایت رسمی ابراهیم رئیسی، وی «موفق به اخذ مدرک عالی‌ترین سطح حوزه (سطح چهارم)» شده است. مطابق آیین‌نامه‌ «مرکز مدیریت حوزه علمیه قم»، اخذ مدرک سطح چهارم منوط به نگارش رساله و دفاع از آن است. پرسش این‌جاست که چرا هیچ مشخصاتی از عنوان و جلسه دفاع رساله سطح چهارم حوزوی رئیسی وجود ندارد؟ درخواست قانونی ما این است که مشخصات و نسخه کامل رساله جهت بررسی در دسترس عموم به‌ویژه پژوهشگران قرار گیرد.

پس از اتمام فرایند مشابهت‌یابی و کشف سرقت‌های علمی، نوبت به اعتبارسنجی محتوا، نظریات و قواعد حقوقی و فقهی کتاب می‌رسد که امید است این کار به دست متخصصان و صاحب‌نظران حقوق در ایران انجام شود. با این آرزو که به‌زودی بررسی‌ها تکمیل شود و نتایج آن به صورت کامل در دسترس مخاطبان قرار گیرد.

نسبت و تفاوت تعارض با تزاحم

یکی از نشانه‌های سرقت علمی رساله دکتری ابراهیم رئیسی از کتاب ابراهیم بهشتی به موضوع «تفاوت تعارض با تزاحم» مربوط می‌شود.

ابراهیم بهشتی در صفحات ۲۵ و ۲۶ کتابش در این مورد آورده است:

«الفرق بین التعارض و التزاحم: کلّ‌ من التعارض و التزاحم له مقام یستقلّ‌ عن الآخر و یفرده عنه،و ذلک: ۱-لأنّ‌ التنافی بینهما إن کان یرجع إلى التنافی فی مرحله الجعل و التشریع بحیث لا یمکن جعل کلا الحکمین فهو التعارض-کالتنافی بین الوجوب و الحرمه- فإنّه یستحیل جعل کلا الحکمین من المولى لتضادّهما. و إن کان یرجع إلى التنافی فی عالم الامتثال و مرحله فعلیّه الحکمین،فهو التزاحم؛بأن یکون جعل کلا الحکمین فی نفسه و بنحو القضیّه الحقیقیّه ممکنا للمولى،فلا تنافی بینهما حینئذ فی عالم الجعل،و إنّما التنافی بینهما فی مرحله فعلیّتهما باعتبار عدم إمکان امتثالهما معا،و عجز المکلّف و عدم قدرته على الإتیان بمتعلّقیهما.کوجوب إنقاذ هذا الغریق و وجوب إنقاذ ذاک،الثابتین بدلیلیهما فی زمان واحد. ۲-و أنّ‌ تقدیم أحد المتعارضین لا یوجب زوال موضوع الآخر؛فإنّ‌ تقدیم لا تکرم النحاه لا یوجب خروج النحوی عن موضوع أکرم العالم،بخلاف تقدیم أحد المتزاحمین؛فإنّ‌ صرف القدره فی إنقاذ زید یوجب خروج إنقاذ عمرو عن موضوع الوجوب الفعلی،أعنی:الفعل المقدور. ۳-أنّ‌ التخییر و الترجیح فی المتزاحمین عقلیّ‌،و فی المتعارضین شرعیّ‌. ۴-أنّ‌ الترجیح فی المتعارضین بقوّه السند و الدلاله،و فی المتزاحمین بامور اخر».

ابراهیم رئیسی همین تفاوت‌ها و حتی همان مثال‌ها را در رساله دکتری خود ترجمه و به نام خود منتشر کرده است. عبارات صفحات ۶۶ و ۶۷ کتاب رئیسی این است:

«تفاوت‌هایی بین تعارض و تزاحم وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود: الف) تنافی دو دلیل در تزاحم در عالم امتثال و مرحلۀ فعلیت حکمین است؛ یعنی در مرحلۀ جعل و تشریع تنافی وجود ندارد، فقط در موضع امتثال به علت عدم قدرت امکان عمل به هر دو حکم هست؛ مثل نجات دو غریق که همزمان هر دو حکم دارند؛ ولی نمی‌‌توان همزمان به هر دو عمل کرد؛ اما تنافی دو دلیل در باب تعارض مربوط به مرحلۀ جعل و تشریع است، به‌طوری‌که امکان جعل حکم از طرف مولا نیست و با اِعمال قواعد، باید یکی از دو دلیل را پذیرفت. ب) تقدیم یکی از متعارضان موجب زوال موضوع دیگری نمی‌شود؛ برای مثال اگر دلیل اول عدم احترام نحویان و دلیل دوم لزوم احترام به علما را بگوید، مانعی نیست که علما را احترام کنیم، هرچند نحویان نیز داخل آن باشند؛ اما در تزاحم دو دلیل، تقدّم یکی از دو دلیل (نجات زید در غرق‌شدن) مزاحم با نجات عمرو در حال غرق است و با عمل به نجات زید، امکان نجات عمرو نیست. … ه‍) تخییر و ترجیح در باب تعارض، شرعی، ولی در باب تزاحم، عقلی است. و) ترجیح در متعارضان به قوه سند و دلالت است …».

معنای «اصل»

تعریف ابراهیم رئیسی در کتاب و رساله‌اش از «اصل» در مباحث فقهی، همان تبیینی است که ابراهیم بهشتی دامغانی هفت سال پیش از جلسه دفاع رئیسی در کتابش ارائه داده است.

بهشتی در صفحه‌های ۲۸ و ۲۹ کتاب «الذخر الفاخر» چنین آورده است:

«معنى الأصل: الأصل لغه:أسفل کلّ‌ شیء،و أساس الحائط‍‌ أصله،و أصل کلّ‌ شیء ما یستند وجود ذلک الشیء إلیه،فالأب أصل للولد. و هو فی اصطلاح الفقهاء یطلق على معان: أحدها:الدلیل،کما یقال:الأصل فی هذه المسأله:الکتاب و السنّه. ثانیها:الراجح،کقولهم:الأصل فی الإطلاق الحقیقه؛بمعنى أنّه إذا خلّی الکلام و نفسه من غیر قرینه صارفه؛فإنّ‌ المخاطب یحمله على المعنى الحقیقیّ‌؛لأنّه الراجح المتبادر،و منه قولهم أیضا:الأصل فی الماء عدم النجاسه. ثالثها:القاعده،کقولهم:الأصل فی البیع:اللزوم،و الأصل فی تصرّفات المسلم:الصحّه،و الأصل فی الأشیاء:الطهاره،و الأصل فی الأشیاء:الإباحه، و الأصل فی الفاعل:الرفع،و فی المفعول به النصب؛أی القاعده،و قول الرضا علیه السّلام: «علینا إلقاء الاصول و علیکم التفریع». رابعها:الاستصحاب؛أی استصحاب الحاله السابقه الّتی کان علیه الشئ قبل حال الاختلاف و محلّ‌ النزاع،و منه قولهم:تعارض الأصل و الظاهر. خامسها:أنّ‌ الأصل:هو الشیء المعتمد المعتبر شرعا،سواء کان راجعا إلى النفی،کأصل البراءه،و استصحاب العدم و أصاله العدم؛أو راجعا إلى الإثبات، کاستصحاب الوجود و أصاله بقاء شغل الذمّه،و أصاله الصحّه فی العقود و الإیقاعات،و أصاله الصحّه فی الأعیان و الموضوعات الخارجیّه،و أصاله الطهاره،و أصاله الحلّ‌ و غیر ذلک».

ابراهیم رئیسی ترجمه همین جملات را به نام خود و با تغییراتی جزیی در ترتیب آنها در کتابی که بر اساس رساله دکتری او منتشر شده و در صفحات ۲۹ و ۳۱-۳۲ و ۳۳ و ۳۸ آن آورده است. جملات رئیسی این‌گونه است:

«تعریف لغوی اصل: با مراجعه به کتاب‌‌های لغت، مانند مصباح المنیر و لسان العرب، معانی مختلفی را ذیل مادۀ «اصل» می‌یابیم؛ چنان‌که گفته شده «اصل عبارت است از پایین‌تر از هر چیز» یا اینکه اصل شیء عبارت است از «هر چیزی که وجود دیگری به آن استناد داده شده باشد … اصل به معنای قاعده همچنین در نمونه‌هایی مانند آنچه در ذیل آمده، اصل و قاعده به یک معنا به کار رفته است: اصل در معاملات لزوم است، اصل در تصرّفات مسلمانان صحت است، اصل در اشیا طهارت است… یکی دیگر از معانی مصطلح اصل در کتاب‌های فقهی واژۀ استصحاب است … که عبارت است از: حکم به بقای حکم یا بقای موضوع دارای حکمی که در بقایش شک داریم … یعنی معنای اصل، همان استصحاب است. در برخی از کلمات فقهای امامیه اصل در بحث تعارض بیشتر به معنای استصحاب به کار رفته است … اصل به معنای امر راجح (مورد ترجیح): گاهی نیز در عبارات فقها، اصل به معنای برتری‌داشتن و ترجیح‌داشتن امری به کار می‌رود؛ برای مثال الاصل فی‌الاطلاق الحقیقه؛ یعنی هرگاه کلامی به‌صورت مطلق ذکر شده بود و ما تردید داشتیم که بر معنای حقیقی حمل کنیم گاهی نیز در عبارات فقها، اصل به معنای برتری‌داشتن و ترجیح‌داشتن امری به کار می‌رود؛ برای مثال الاصل فی‌الاطلاق الحقیقه؛ یعنی هرگاه کلامی به‌صورت مطلق ذکر شده بود و ما تردید داشتیم که بر معنای حقیقی حمل کنیم… اصل: به معنای آنچه شرعاً معتبر است؛ گاهی در کلام فقها واژۀ اصل در جایی و برای چیزی به کار می‌رود که اعتبار شرعی دارد؛ حال چه آن شیء امری سلبی باشد (اصول عدمی) مانند برائت، استصحاب عدم و اصاله‌العدم یا اصول اثباتی مانند استصحاب وجود، اصالت بقای اشتغال، اصالت صحت در عقود و ایقاعات و نیز اصالت صحت در موضوعات».

معنای «ظاهر»

یکی دیگر از نمونه‌های سرقت علمی رساله دکتری ابراهیم رئیسی از کتاب ابراهیم بهشتی دامغانی، به مبحث مربوط به «معنای ظاهر» برمی‌گردد.

بهشتی در صفحات ۲۹ تا ۳۳ کتاب «الذخر الفاخر» آورده است:

«معنى الظاهر؛ قال أهل اللغه:الظهر من کلّ‌ شیء خلاف البطن،و الجمع:أظهر و ظهور،مثل:فلس و أفلس و فلوس.و الظهور:الظفر بالشیء و الاطّلاع علیه، و أظهرنا اللّه على الأمر:أطلع،یقال:ظهر على الشیء إذا غلبه و علاه،و قوله عزّ و جلّ‌: فَأَصْبَحُوا ظٰاهِرِینَ‌ أی غالبین عالین،و ظهر الحمل:تبیّن وجوده. أمّا فی الاصطلاح،فیستفاد من کلمات الفقهاء أعلى اللّه مقامهم أنّ‌ الظاهر فی کلامهم یطلق على معان: أحدها:المراد منه ظواهر الأدلّه المشهوره الشرعیّه،و الأمارات المنصوصه من الکتاب و السنّه فی الأحکام،و البیّنه و الید فی الموضوعات.و بعباره اخرى: المراد من الظاهر ما قام الدلیل على اعتباره،کالبیّنه فی الموضوعات،و الکتاب و السنّه فی الأحکام. ثانیها:قد یطلق الظاهر على ما یستفاد من العرف و العاده و الشیوع و الغلبه و ظاهر الحال أو القرائن و الأحوال و غیرها. ثالثها:قد یطلق الظاهر على الظواهر النوعیّه:أعمّ‌ من أن یکون الظاهر معتبرا أو غیر معتبر شرعا،و المعتبر منها أعمّ‌ من الاصول الأوّلیه و القواعد الشرعیّه کالید. و قال عدّه من الأصحاب:هذا المعنى من الظاهر هو مراد من عرّف المدّعی بأنّه الذی یکون قوله خلاف الظاهر،و المنکر بأنّه الذی یکون قوله موافق للظاهر. رابعها:قد یطلق الظاهر على الظهور الشخصی باعتبار فرد خاصّ‌ قد انضمّت إلیه أمارات مختلفه،من القرائن الحالیّه،أو المقالیّه بحسب المقامات،کعداله المدّعی أو وثاقته. خامسها:قد یطلق الظاهر على ما کان ظاهرا بأصل شرعیّ‌ أو عقلیّ‌،و بعباره اخرى،الظاهر ما کان هو المعتمد لو لم یکن مقام الدعوى،فیرجع هذا إلى الأصل بذلک المعنى … و) معنى الغلبه و المراد بالغلبه:ما یفید الظنّ‌،و أنّ‌ المناط‍‌ فیه حصول الظنّ‌ فی الشخص الخاصّ‌ بملاحظه حصول الحکم فی أغلب الأشخاص.و یستفاد من کلام المحقّق القمّی أنّ‌ المراد بالغلبه:حصول الظنّ‌ بوقوع سبب الحکم المخالف للأصل،و ذلک الظنّ‌ یحصل بسبب کون الغالب فی أفعالهم و معاملاتهم أو معاملات غالب الناس. ز) معنى العاده و العرف و أقسامه العاده فی اللغه أمّا العاده فی اللغه،فهی مأخوذه من العود،أو المعاوده؛بمعنى التکرار. قال الفیّومی:و العاده معروفه،و الجمع عاد و عادات و عوائد،سمّیت بذلک؛ لأنّ‌ صاحبها یعاودها؛أی یرجع إلیها مرّه بعد اخرى. قال الراغب:و العاده اسم لتکریر الفعل و الانفعال حتّى یصیر ذلک سهلا تعاطیه کالطبع،و لذلک قیل:العاده طبیعه ثانیه. العرف فی اللغه قال الفیّومی:أمرت بالعرف؛أی المعروف؛و هو الخیر و الرفق و الإحسان. و منه قولهم:من کان آمرا بالمعروف،فلیأمر بالمعروف؛أی من أمر بالخیر فلیأمر برفق و قدر یحتاج إلیه. العرف و العاده فی الاصطلاح؛ فالأولى أن یقال فی تعریفه:العرف ما جرت علیه عاده الناس و ساروا علیه من قول أو فعل أو ترک فی بیعهم و شرائهم و إجارهم،و سائر معاملاتهم، بحیث یسوغ للمتکلّم إذا أراد معنى أن یطلق اللفظ‍‌،و یترک القیود اتّکالا على فهم العرف،مثلا إذا قال اللبنانی:اشتریت هذا بلیره،فهم منها اللیره اللبنانیه بدون الوصف».

ابراهیم رئیسی در صفحات ۴۰ تا ۴۶ کتابش که تکمیل یافته رساله دکتری اوست، یافته‌های کتاب بهشتی دامغانی را با اختصار جزیی ترجمه و با همان مثال‌ها و ارجاع‌ها به نام خودش منتشر کرده است:

«اهل لغت واژۀ‌ ظاهر را در چند معنا بیان کرده‌اند. واژۀ ظاهر … به معنای آشکار و بارز است و به حالتی اطلاق می‌شود که شیء بعد از پنهان‌بودن، آشکار شود … پس هرگاه گفته شود ظهر علیه، به معنای آگاه‌شدن است یا ظهر علَی یعنی نسبت به آن بلندی و رفعت یافت … در قرآن کریم، ظاهر به معنای غلبه و ظفر آمده است: «آنان را ‌که ایمان آوردند مؤیّد و منصور گردانیدیم تا بر دشمنان غلبه و ظفر یافتند. تعریف اصطلاحی در متون فقهی و حقوقی مختلف است؛ الف) ظاهر به معنای ظواهر ادلّۀ مشهور شرعی و امارات منصوصه؛ از جمله معانی فقهی ظاهر که در کتاب‌های فقها به کار رفته عبارت است از: ظواهر ادلۀ‌ شرعی و امارات منصوصه از کتاب و سنت در احکام و بینه و ید در موضوعات. به تعبیر دیگر هر چیزی که دلیل بر اعتبار آن اقامه شده باشد ظاهر نامیده می‌‌شود؛ بینه در موضوعات و کتاب و سنت در احکام از این دست هستند. ب) ظاهر به معنای عادت؛ … از جمله‌ این معانی، آن دسته از ظواهری است که در عرف، به عادت غالبه یا قرائن استناد می‌شود که در این حالت گاهی عمل به اصل و گاهی عمل به ظاهر مقدّم می‌گردد. ج) ظاهر به معنای ظواهر نوعیه و معتبرات شرعیه؛ گاهی نیز ظاهر به معنای ظواهر نوعیه به کار می‌رود؛ چه آن ظواهر، معتبر شرعی باشند یا نباشند. معتبر شرعی نیز شامل اصول اولیه و قواعد شرعیه است. به نظر می‌رسد همین معنا از ظاهر، مدّنظر فقیهانی باشد که در تعریف مدعی گفته‌اند کسی است که قول او خلاف ظاهر باشد و منکر فردی است که قول او موافق ظاهر باشد. … ه‍) ظاهر به معنای اصل؛ گاهی دو واژۀ اصل و ظاهر به جای یکدیگر به کار می‌روند، به‌طوری‌که هر گاه جدای از یکدیگر استعمال شوند، معنای آن دیگری را نیز به همراه خود دارد؛ ولی اگر در کلام هر دو با هم آورده شوند، هر یک معنای خاص اصطلاحی خود را می‌رساند … ز) ظاهر به معنای غلبه؛ مراد از غلبه چیزی است که افادۀ ظنّ کند. از کلام محقّق قمی استفاده می‌شود که مراد از غلبه، حصول ظنّ به‌ وقوع سبب حکم مخالف اصل است و چنین ظنی با توجه به افعال و معاملات مردم حاصل می‌شود. ح) ظاهر به معنای عرف؛ عرف در لغت به معنای خیر و رفق و احسان آمده که امر به معروف، امر به خیر معنا شده است. عرف در اصطلاح چیزی است که عادت مردم در قول یا فعل یا معاملات‌شان بر اساس آن جاری است؛ به‌طوری‌که وقتی متکلم معنایی را از لفظی اراده می‌کند می‌تواند با توجه به معنای عرفی برخی از قیود را به فهم عرف واگذار نماید. برای مثال وقتی یک فرد لبنانی کلمۀ لیره را به کار می‌برد، عرفاً می‌فهمیم که منظور لیرۀ لبنانی است».

❇️برای اطلاع از بقیه مستندات سرقت‌ علمی ابراهیم رئیسی به کانال ما بپیوندید و ابتدا این پست (https://t.me/raisithesis/8) را بخوانید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته