کهن‌ترین نسخه‌های خطی فارسی از خراسان قدیم است

ایرج افشار
روزنامه ایران
به نقل از تاریخ جامع ایران

متنی که در زیر میآید، بخشی از مقاله منتشر نشده زنده یاد استاد «ایرج افشار»؛ ایران شناس نامدار است که در جلد ۱۷ مجموعه «تاریخ جامع ایران» (صفحه ۶۷ به بعد) آمده است.

از آن هنگام که ایرانیان – در قرون نخستین اسلامی – خط کنونی را برای نگارش و ضبط نوشته های خطی از خط عربی أخذ و اختیار کردند نامه ها و اسناد و قباله ها و کتابها به آن خط نوشته شده است. البته آنها که به آیین زردشتی باقی ماندند تا قرن ۴ و ۵ ق خط پهلوی را نگاه داشته بودند. زیرا خط پهلوی حتی در کتیبه برجهای رادکان (۴۰۷-۴۱۱ق در خطه گرگان)، لاجیم (از ۴۱۳ق) و رسکت (همان دوره) در ناحیه مازندران، که مربوط به مقابر امرای مسلمان است، به کار رفته است.

کهن ترین نسخه خطی فارسی
کهنترین نسخه خطی فارسی مضبوط کامل و تاریخدار که تاکنون شناخته اند کتاب الابنیه عن حقائق الادویه تألیف ابومنصور موفق بن علی هروی است به خط اسدی طوسی شاعر، مؤلف گرشاسبنامه، مورخ به سال ۴۴۷ق. نسخه الابنیه از حیث کاغذ و خط طبعاً میتواند و میباید اساس شناسایی و وضع قواعد کدیکولوژیک برای نسخه های فارسی قرار گیرد و از میان اوراق آن میتوان مقداری از آدابی که میان نسخه نویسان ایرانی – لااقل از حدود سال ۴۰۰ق – مرسوم می بوده است، به سنجش و ضابطه درآورد. این نسخه روی کاغذ کلفت نخودی رنگ کتابت شده است. معمولاً این نوع کاغذها را سمرقندی گویند، زیرا نخستین منطقه ای که کاغذ خوب و مرغوب از آنجا به سایر بلاد رفت سمرقند بود. کاغذی که این نسخه بر آن کتابت شده به ملاحظه و قرینه آنکه اسدی از طوس خراسان بود، میبایست یکی از انواع کاغذهای ساخته شده در خراسان باشد که ابن الندیم آنها را نام برده است.

صنعت کاغذسازی پس از جنگ تلاس (طراز) که در ذیحجه سال ۱۳۳ اتفاق افتاد، به دست چینیان اسیر شده در شهر سمرقند رواج یافت و فن ساختن آن به سمرقندیان آموخته شد. لحن عبارت ابن الندیم و اصطلاحاتی که میآورد، از جمله سلیمانی، طلحی، نوحی، طاهری و جعفری و مخصوصاً «الورق الخراسانی» دلالت دارد بر رواج کاغذهای متنوعی که در آن قلمرو ساخته میشد. این پنج گونه کاغذ منسوب است به نام افرادی که در خراسان و ماوراءالنهر حکمرانی سیاسی داشته اند.

خط نسخه به خط نسخ است، خطی روشن و مضبوط. خصوصیات رسم الخطی آن از قبیل گذاردن سه نقطه زیر سین و سه نقطه زیر کاف (برای نشان دادن تلفظ گاف) و سه نقطه روی ف در مواقعی که ضرورت داشته است آوایی میان فا و واو شناسانده شود، تقریباً در سراسر متن رعایت شده است. کاتب از خط کوفی آرایشی برای نوشتن نام کتاب در صفحه عنوان و لفظ «باب» در صفحات متن استفاده کرده است.

قطع کاغذ این نسخه ۵/۱۸×۱۴ سانتیمتر است که میبایست به همان اندازه اصلی ورق کاغذی باشد که ساخته بوده اند و تا شده بوده است. در آن روزگاران چون کاغذ محدود و گرانبها بود ظاهراً از لبه آن چندان نمیبریدند و معمولاً نمیخواستند قطعه ای «من در آوردی» و تفننی ایجاد کنند. در همین نسخه، کاتب اگر یکی دو کلمه از عباراتی را میبایست در سطری جدا بنویسد و در نتیجه دنباله آن سطر نانوشته و سفید میماند، آن یکی دو کلمه را در هامش ورق نوشته است. همین کار ظاهراً نوعی صرفه جویی بوده است در مصرف کاغذ و البته زیبایی در صفحه آرایی هم ملحوظ میشد. قطع نسخه ها ظاهراً به همان نامی مصطلح بوده است که ورق کاغذ همان نام را داشت. اسامی قطع ها در طول زمان متنوع بوده است. بزرگترین قطع سلطانی و کوچکترین قطع بازوبندی نام داشت.

تعداد سطرهای این نسخه، در صفحاتی که عنوانی در آن نیامده باشد، سیزده سطر است. کاتب عناوین فرعی را به رنگ سرخ (شنگرف) یا سبزگونه و بدون هیچگونه فاصله و فضاسازی در میان مطلب آورده است. بر بالای عناوین مصطلحات ادویه خطی به مرکب سیاه یا به شنگرف کشیده شده است تا عناوین مشخصتر به چشم جوینده بیاید. جداسازی عبارتها از یکدیگر به وسیله گذاردن سه نقطه یا چهار نقطه ای است که برهم قرار گرفتهاند (.:. -…) و همه جا به رنگ سرخ انجام شده است. از ریزه کاریهای این کاتب به دست دادن تعداد اصطلاحات مذکور در هر باب به رقم هندی برکنار عنوانها و برطرف چپ آنها است.

صفحات و برگها و جزوه ها (کرّاسه ها) شماره گذاری ندارد. پای ورقها عاری از «رکابه» است. رکابه مرسومی بود که در بسیاری از نسخه ها برای نشان دادن ارتباط میان اوراق نسخه به کار میرفت. به این ترتیب که نخستین کلمه اولین سطر صفحه دست چپ را زیر آخرین کلمه، آخرین سطر صفحه دست راست مینوشتند؛ و بدین تمهید مواقعی که اوراق نسخه مشوش میشد، میتوانستند از راه ارتباط میان کلمات هر ورق را به جای خود قرار بدهند. در موقع خواندن هم مطمئن میشدند که مطالب دو صفحه رو به روی هم، به هم پیوستگی دارد و نسخه افتادگی ندارد.

خط و جغرافیای نسخه های خطی
این مطالب به اجمال وصف قدیمترین نسخه خطی فارسی شناخته شده بود. در نسخه هایی که تاریخ کتابتشان پس از آن است، تا نسخه های قرن ۱۳ق تفاوتها و تغییرات متعددی به تناسب روزگار: از حیث خط، آرایش، مجلس آرایی، تجلید و جز اینها دیده میشود. البته هریک از این عوامل در مناطق جغرافیایی مختلف تا حدودی تابع مواد و ابزارهای نگارش و اسلوبی بود که میان کاتبان و مجلدان و مصوران و مذهبان آن نواحی مرسوم شده بود.

نسخه های خطی فارسی را از نگاه جغرافیایی میتوان به پنج منطقه عمده مربوط دانست: ایرانی، ماوراءالنهری، هندی، آناتولی (عثمانی) و نسخه های خطی فارسی کتابت شده در قلمرو مسلمانان چین. البته در هریک از این مناطق شیوه ها و سبکهای گوناگونی در سیر زمان پدید آمده است. گواه روشن و قاطع در مورد محلی که نسخه در آنجا کتابت شده طبعاً کلفون نسخه (colophon یا انجامه آن) است، البته اگر محل در آن ذکر شده باشد. از وجود نسبت در نام کاتب که معمولاً گویای محل ولادت و موطن اوست به احتمال میتوان به محل کتابت نسخه پی برد. اما در نسخه های بدون کلفون میتوان از نوع خط به منطقه کتابت آنها پی برد. آرایشها (مخصوصاً تذهیب و تشعیر) و گاهی نوع کاغذ هم گویای قلمرو کتابت میتواند باشد. نسخه های خطی فارسی کهن بیشتر بازمانده از شهرهای خراسان است. میان خط نسخه های قدیم (تا قرن ۹ق)، مخصوصاً آنها که در ماوراءالنهر و مناطق ایران داخلی نوشته شده است، بعضی تفاوتهای رسم الخطی و آوایی در کلمات هست. ولی در شیوه و ترکیب خط ناهماهنگی وجود ندارد.

از وقتی که شیوه خط نستعلیق پا گرفت، در هریک از این قلمروها روشی خاص در نستعلیق نویسی مرسوم شد. درحالی که در کتابت خطوط نسخ اختلاف چندانی مشهود نیست. به ملاحظه همین تفاوت شیوه های نستعلیق نویسی است که میتوان به آسانی نسخه های کتابت شده در هند و ماوراءالنهر و عثمانی را از کتابتهای ایرانی تشخیص داد. کاتبان هریک از این چهار منطقه در کتابت خط نستعلیق اسلوب خاص خود را داشته اند. خارج از نگاه جغرافیایی به کتابت نسخه ها، خطوطی که به طور عادی در نگارش نسخه های خطی فارسی (نه در مورد عناوین آنها و بعضی تفننات خاص کاتبان) دیده میشود با توجه به تقدم و تأخر تاریخی، عبارتند از:
نخست نسخه هایی که به خط «نسخ آغازین» کتابت شده است، یعنی آن خطی که از کوفی برآمده است. نمونه اقدم آنها الابنیه است. شاید خطی که ابن الندیم به نام «فیراموز» ذکر میکند و درباره آن گفته است «الفیراموز و منه یستخرج العجم و له یقرؤن» نوعی از خط نزدیک به کوفی بوده که بتدریج به نسخ مقدماتی تغییر صورت داده است. باید توجه داشت که ابن الندیم فیراموز را از «خطوط المصاحف» برشمرده و همردیف با آن شیوه خط اصفهانی را یاد کرده است. این خط اخیر قطعاً خطی بوده است که در ناحیه اصفهان بدان کتابت میکرده اند یا کسانی که از آنجا به بغداد رفته بودند چنان رسم الخطی را در بغداد مرسوم کرده بودند. به هرحال به طور قطعی نمیتوان گفت کدام یک از نسخه ها و کتیبه ها بدان خط میتواند باشد.

پس از آن، نسخه هایی است که به خطوط تعلیق و تعلیق شکسته است. این خطها از اواخر قرن ۶ق به بعد در کتابت نسخه های فارسی مرسوم شده بود. ضمناً باید تذکر داد که خطهای ثلث و محقق و ریحان در نسخه های فارسی اغلب برای کتابت عناوین و ابواب، که باید چشمگیر باشد، به کار میرفت.

سومین مرحله استفاده از خط نسخ است. از این خط بیش از خطوط دیگر آثار مکتوب فارسی بر جای مانده است. نسخه نویسی تا پیش از پیدا شدن خط نستعلیق در سراسر قلمرو زبان فارسی بیشتر به آن خط بود.

خط نسخ تعلیق و ضبط حروف فارسی
چهارمین مرحله نسخه نویسی کتابت به خط نستعلیق است. البته با رواج یافتن خط نستعلیق، نوشتن نسخه های فارسی به خط نسخ فراموش نشد و آن اسلوب ادامه داشت. اما میتوان گفت که تقریباً همه متون ادبی و نسخه هایی که میخواستند جلوه بهتری داشته باشد به خط نستعلیق نوشته میشد. خط نستعلیق بنا به نوشته یعقوب سراج شیرازی، که در ۸۵۸ق کتاب تحفه المحبین را تألیف کرد، به دو شیوه تبریزی و شیرازی رواج یافت. میرعلی تبریزی آن را در تبریز بنیاد نهاد و جعفر بایسنقری تبریزی همانجا به تعالی و اکمال آن پرداخت. اما همان دوره، در شیراز هم نستعلیق نویسی مرسوم شده بود. در آن وقت هنوز اصطلاح نستعلیق مرسوم نبود. مؤلف مذکور مکرراً آن را به صورت «نسخ تعلیق» آورده است.

پس از نستعلیق، اسلوب شکسته نستعلیق نویسی پیدا شد. ولی این شیوه در کتابت نسخه های خطی نتوانست بر جای نستعلیق نویسی بنشیند. خطی بود برای تحریر منشآت. البته در نسخه های «تحریری» نمونه های زیبایی در اسلوب شکسته نویسی دیده میشود. نسخه تحریری آن است که محرر به طور عادی و بیشتر برای استفاده شخصی رونویسی میکرده است. در مقابل آن نسخه کتابتی است که کاتب به سفارش کسی یا برای عرضه داشتن به مقامی نسخه را مینوشته است. در رسم الخط نسخه های فارسی اختلافات، تحولات و تغییراتی دیده میشود که قسمتی از آنها ناشی از جریان و سیر تدریجی خط است و قسمتی مربوط به رسوم محل کتابت و شناخت زادمانی و تکلم مادری کاتب از وضع آوایی کلمات یعنی تلفظی که در حوزه زندگی او مرسوم بود.

نکته مهم در نسخه های فارسی به کار بردن حروف ب، ج، ز، ک (عربی) است به جای پ، چ، ژ، گ. در این مورد کاتبان روش کاملاً یگانه نداشته اند. بدین معنی که پ، چ، ژ، گ در نسخه های کهن گاهی به همین صورت مرسوم کنونی هم دیده میشود. مورد مهم دیگر ضبطهایی است که گویای تلفظ زمان کتابت است مانند کی، آنک، چنانک و نظایر آنها به جای که، آنکه، چنانکه. همچنین ضبط آوایی کلمات به تلفظ محل کتابت مانند سُوار، جُوان، پُسر. مورد دیگر اختلافات مربوط به نحوه وصل و فصل کلمات در نسخه هاست. به طورکلی باید گفت که قاعده ای در این کار نبوده و سلیقه ای بوده است. حتی یک کاتب در یک صفحه وحدت در نگارش را رعایت نمی کرده است.
نسخه های مجلل، به اصطلاح شاهانه، به خط خوشنویسان تراز اول و مذهبان و مجلدان چیره دست تهیه میشد. اگر نسخه مصور بود نقاشان هم در آن سهمی بسزا داشتند. نمونه ممتاز اینگونه نسخه سازی شاهنامه طهماسبی (مشهور به هوتون) است.

کاغذ و کاغذگری 
کلمه کاغذ را معمولاً فارسی دانسته اند مگر کسانی که به استناد تحقیقات ب. لوفر آن را از مأخذ چینی نوشته اند. تلفظ آن به دو صورت کاغذ و کاغد در متون فارسی و عربی آمده است. از آن کلمه، نسبت «کاغذی» ساخته اند و به کسانی میگفتند که کارشان ساختن کاغذ و فروش آن بود، یا کسانی که این نسبت در خاندان آنها به مناسبت شغل پدرانشان بر جای مانده بود. این نسبت بر میوه ها هم دیده میشود (بادام کاغذی، گردو کاغذی، لیمو کاغذی، سیب کاغذی، پنبه کاغذی و…). در ادبیات فارسی کلمات ورق، قرطاس و بیاض غالباً به همان معنی استعمال شده است. کاغذ مجازاً و توسعاً به معنی «نامه» هم به کار رفته است.

صنعت کاغذگری پس از سمرقند در بعضی از شهرهای مهم ایران مخصوصاً در منطقه خراسان رواج یافت. بنا به نوشته یاقوت (سال ۶۲۱ق) در آبادی خونا (خونج نزدیک میانه) که پیش از تألیف معجم البلدان نامش به “کاغذکنان” تبدیل شده بود صنعت کاغذسازی مرسوم بوده است. در عهد ایلخانان رشیدالدین فضل اللّه همدانی وزیر، کاغذسازی را در رَبع رشیدی تبریز (رشیدیه) و با نام «کاغذخانه» رواج داد. در آنجا کاغذهایی نفیس به کیفیت و اسلوب کاغذ بغدادی تهیه میشد. اطلاعاتی که از کاغذسازی در کرمان، اصفهان و شهرهای دیگر داریم مربوط به دوره های بعدتر تا اواخر عصر قاجارست.

به جز کاغذهایی که در ایران ساخته میشد کاغذهای چینی، دمشقی شامی، بغدادی، استانبولی و هندی در ایران به مصرف میرسید. در مآخذ فارسی ذکر آنها هست. از کاغذهای هندی مخصوصاً آنچه به دولت آبادی و عادلشاهی موسوم بود مرغوب و مشهور بود. سعدی ذکر بیاض بغدادی را آورده و امیرخسرو از کاغذ شامی یاد کرده است.

رنگ کردن کاغذ از هنرهایی بود که کاغذ را برای نوشتن بعضی از جُنگها و مجموعه های نفیس مرغوبتر میکرد. از جمله کاتبان کاغذ حنایی را بسیار میپسندیدند. کاغذ را برای کتابت “آهار مهره” میکردند. منظورشان آن بود که ورق برای نوشتن نرم باشد و قلم براحتی بر آن حرکت کند و مآلاً کاتب سرعت تحریر داشته باشد. گاهی در نسخه پردازی از کاغذ ابری برای آستر بدرقه جلد و حاشیه سازی مرقعات و قطعه نویسی استفاده میکردند.

کتاب آرایی 
در عده ای از نسخه های خطی ارائه هایی هست که موجب زیبایی و ارزشمندی مادی نسخه بوده و هست. ترسیم ترنج و شمسه و قابهای مربع و مستطیل (چهارگوشی) از اشکالی بوده است که در صفحه عنوان برای نوشتن نام کتاب یا نام کسی که کتاب به او پیشکش میشد، مرسوم بود. سرلوح و چهارلوح همیشه تذهیب و ترصیع شده بود و گاهی همراه آنها تشعیری در هامش آن صفحات انجام میشد. اینها همه مخصوص تزیین صفحات آغازین متن و یا ابتدای آغاز تقسیمات یک متن چندبخشی (مانند اجزای کلیات سعدی، مثنوی مولوی، خمسه نظامی، هفت اورنگ جامی) بوده است. در آغاز متن، اغلب کتیبه ای مستطیل در پیشانی صفحه و میان سرلوح قرار میدادند و در آن بسم اللّه الرحمن الرحیم یا نام کتاب را (در آن چهارگوش) مینوشتند.

تشعیر از طرحهای دلپسند برای زیباسازی حواشی سفید صفحات مذهب در نسخه های مجلل بود. این طرحها که مرکب از شاخ و برگ درختان و گل و مرغ و نقوش قلم پرداز از شکل حیوانات (آهو، شیر، روباه) بود، اغلب به قلم طلا طراحی میشد. تحریر، نوعی قلمگیری بر اطراف کتابتهایی بوده است که به طلا یا نقره انجام میشد. برای آنکه آن نوشته های تلألودار چشمگیر باشد اطراف آنرا با قلم سیاه محصور میکردند. گاه در خطوط مجوف طلاکشی میکردند. در «تحریر» بیشتر از رنگهای سیاه و سفید و لاجوردی استفاده میشد.

جدولسازی به دور نوشته متن و کمنداندازی بر سه طرف آن جدول خطوطی است که اطراف نوشته به قلمهای رنگارنگ کشیده میشد. ستون بندی بیشتر در مورد دیوان اشعار و منظومه ها انجام میشد و قصد آن بود که مصراعها در ستونهای منظم قرار گیرند. دندان‌موشی معمولاً به طلای حل اجرا میشد و آن طرحی بود که میان سطور صفحات تذهیب شده و سرلوحه دار میکشیدند. گاه در نسخه های مجلل و ممتاز قرآن همه صفحات را دندان‌موشی کرده اند.

جلدسازی 
معمولاً نسخه خطی را با چرم جلد میکردند. جزوه های مربوط به یک نسخه، که هر جزوه آن یک کراسه نامیده میشد و به تفاوت از چهار تا هشت و حتی ۱۰ ورق تاشده بود، به هم دوخته، شیرازه بندی کرده و درون جلد قرار میدادند. سپس به وسیله نخهایی که از عطف اوراق به دو طبله (یا دفّه) اتصال مییافت، آن را محکم میکردند و بر درون آن دو دفه آستر بدرقه میکشیدند. به همین سبب محتویات یک نسخه خطی را به «بین الدفّتین» هم مصطلح ساخته اند.

نسخه هایی که به مرور ایام خراب و آشفته و پاره میشد و احتیاج به مرمت داشت وصالی میکردند. اگر لبه اوراق نسخه ای بشدت آسیب میدید به طریق «متن و حاشیه» کردن آنرا از آشفتگی و پارگی مصون میداشتند. در سنگ وقفنامه مورخ ۱۲۱۸ق مسجد زیر ده اردکان یزد میخوانیم که حسین بن صفی اردکانی باغ شوراب خود را وقف کرده بود تا اجاره سالانه آنجا به مصرف وصالی قرآنهای آسیب دیده آن آبادی برسد.

طبله های جلد معمولاً مقوایی بود. مقوا را از چسبانیدن اوراق کتابهای مندرس درست میکردند و روی آنها چرم میکشیدند. گاهی از لای جلدهای کهنه متلاشی شده صفحاتی از کتب و نوشته های قدیمی به دست میآید که بسیار ارزشمند است مانند پیدا شدن مقداری از اوراق منظومه گمشده وامق و عذرای عنصری که محمد شفیع لاهوری از میان جلد مندرسی به دست آورد. تاریخ کتابت آن نسخه را پیش از سال ۵۲۶ق دانسته اند.

در میان جلدهای چرمی، از جلدهای عادی و بی آرایش هست تا جلدهای مزین و مجلل و ممتازی که به نامهای «سوخت» و «معرق» شهرت دارد. در هریک از آنها از حیث وارد کردن نقوش و طرحهای هندسی و صحنه های شکار و طبیعت و ضبط کتابههای شعری هنرمندیهایی انجام شده است. از اواخر عصر تیموری جلدسازی «لاکی» (روغنی که به تسامح قلمدانی هم گفته میشود) در سرزمینهای ایرانی مرسوم شد و دامنه اش تا هندوستان مخصوصاً به کشمیر کشیده شد. ایرانیان در این هنر جلدسازی به مدارج عالی رسیدند. شاید مناسبتش این بود که در جلدسازی لاکی بیش از آنچه در جلدهای چرمی امکان داشت میتوانستند درون و بیرون جلد را به نقوش و طرحهای چشمنواز بیارایند. در اینگونه تجلید امکان آن پیش آمد که هنر نقاشی را بیشتر در جلدسازی به کار برند. حتی در این طریقه شمایل سازی (از پیغمبر و ائمه) و تک گل سازی (زنبق، لاله، گل سرخ) را مرسوم کردند.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته