فرید وهابی
رادیو فرانسه
داستان مصور «پیانوی شرقی»، کار تازۀ زینه ابی راشد، طراح و نویسندۀ جوان لبنانی-فرانسوی، بیش از هر چیز به دوگانگی فرهنگی توجه دارد. تصاویر کتاب اما در نظر اول آثار و سبک مرجان ساتراپی را به یاد میآورد.
زینه ابی راشد، طراح و تصویرگر لبنانی-فرانسوی از این پرسش تکرارشوندۀ خبرنگاران سخت عصبانی میشود: «آیا از آثار مرجان ساتراپی تأثیر گرفتهاید؟»… خانم ابی راشد معمولاً پاسخ میدهد که وقتی نقاشی را شروع کرده اصلاً مرجان ساتراپی را نمیشناخته است.
در مصاحبهای با یک سایت تخصصی داستانهای مصور، خبرنگار از او میپرسد: «حالا به موضوعی میرسیم که عصبانیات میکند: معمولاً تو را با مرجان ساتراپی مقایسه میکنند»… زینه ابی راشد پاسخ میدهد: «وقتی به پاریس آمدم و به دانشکدۀ هنرهای تزئینی رفتم، همه به من گفتند طرحهایم شبیه به کارهای ساتراپی است که من اصلاً نمیشناختم. یک روز کلافه شدم و رفتم مجموعه کتابهای پرسپولیس را خریدم تا ببینم چیست… به هرحال من بیشتر تحت تأثیر داوید ب. هستم که ظاهراً منبع الهام ساتراپی نیز هست.»
دلیل سماجت خبرنگاران در تکرار این سؤال، جز شباهت بسیار نزدیک کارهای ابی راشد به سبک و حال و هوای آثار ساتراپی چیزی دیگری نیست.
به هرحال مرجان ساتراپی را معمولاً نخستین نمایندۀ «خاورمیانه» در جهان داستانهای مصور میدانند. تردید نیست که موفقیت او بیش از یک نفر را تحت تآثیر قرار داده و مقلدانش نیز بسیار زیادند. اخیراً در فرانسه، کتاب موفق «عرب آینده» اثر ریاض ستوف (دو جلد)، نیز از نظر تصویری و حتی لحن قصه کارهای ساتراپی را تداعی میکند.
در آرزوی پیانویی با ربع پرده
اگرچه آخرین کتاب زینه ابی راشد به اسم «پیانوی شرقی» از نظر تصویری چندان کار خیرهکنندهای نیست، اما قصهای که در آن روایت شده جذابیت دارد: عبدالله کمانچه، موسیقیدان لبنانی که در بیروت آرام و دلپذیر دهۀ پنجاه میلادی زندگی میکند، خبردار میشود که کارگاه معروف پیانوسازی «هوفمن» به طرح او برای ساخت یک «پیانوی شرقی» علاقهمند شده است. او به شوق همکاری با صنعتگران «هوفمن» راهی اتریش میشود.
سفر او به شهر وین که از طریق بندر مارسی فرانسه صورت میگیرد، به موازات ماجراهایی دیگر، در زمانهای دیگر، همراه میشود. بدین ترتیب، سرنوشت عبدالله کمانچه و زندگی دختری که از لبنان امروزی به فرانسه مهاجرت میکند، بافت اصلی داستان را تشکیل میدهد.
دوگانگی فرهنگی درونمایۀ اصلی کتاب است. آرزوی عبدالله کمانچه برای ساختن پیانویی که بتواند فواصل ربعپرده را بنوازد، آرزویی فرضی و صرفاً زاییدۀ تخیل نویسنده نیست. شخصیت داستانی عبدالله کمانچه کم و بیش همنسل هنرمندانی چون مرتضی محجوبی و جواد معروفی است. این نسل از موسیقیدانان، نه تنها در ایران و لبنان و مصر، که شاید تمامی خاورمیانه، برای تطبیق موسیقی سنتی خود با فنون و دانش موسیقی اروپایی سخت تلاش میکردند.
در آن سالها، شک و تردیدی در درستی این راه و روش وجود نداشت. به کار گرفتن دستاوردهای موسیقی و به طور کلی هنر و اندیشۀ غرب برای تجدید حیات هنر بومی، از نظر بزرگانی مثل محجوبی یا روحالله خالقی، تنها راه ممکن و قابل قبول بود. شخصیت عبدالله کمانچه نیز در ذهن خود پیانویی طراحی کرده که با استفاده از تکنولوژی اروپایی، قابلیت اجرای دقیق فواصل شرقی و موسیقی سنتی عرب را داشته باشد.
زینه ابی راشد با روایت قصۀ عبدالله کمانچه در اواخر دهۀ پنجاه میلادی و موازی قرار دادن آن با سرگذشت یک مهاجر امروزی، توانسته است دگرگونی فکری و فرهنگی غریبی را که طی سی چهل سال اخیر در اکثر کشورهای خاورمیانه به وجود آمده، ترسیم کند. بیروت پنجاه سال پیش و بیروت کنونی، انگار که به دو جهان جداگانه تعلق دارند.
——————-
*برنامه رنگارنگ و پرموسیقی فرید وهابی را هم می توانید از طریق لینک بالا بشنوید.*درباره زینه ابی راشد (Zeina Abirached) و سبک کاری او می توانید اینجا بیشتر بخوانید.