محمد تاجدولتی
سلام تورنتو
کانون کتاب تورنتو از معدود نهادهای فرهنگی جامعه مهاجران ایرانی در کاناداست که از نه سال پیش تاکنون هر ماه جلسات بحث و گفتگو و معرفی کتاب را اغلب با حضور نویسندگان کتابها برگزار میکند. یکصد و یکمین جلسه کانون کتاب تورنتو به معرفی کتاب «طنز و طنزینه هدایت»، آخرین اثر منتشر شده دکتر همایون کاتوزیان، نویسنده و محقق صاحبنام اختصاص داشت. دکتر همایون کاتوزیان روز جمعه ۱۱ سپتامبر برای سومین بار به جلسه کانون کتاب تورنتو آمده بود تا یکی دیگر از آثار تحقیقی خود در باره صادق هدایت را رونمایی و معرفی کند.
دکتر همایون کاتوزیان، اقتصاد دان، تاریخ نگار، تحلیلگر مسائل سیاسی و منتقد ادبی است. تحصیلات دانشگاهی همایون کاتوزیان در رشته اقتصاد و جامعه شناسی است اما همزمان مطالعات خود را در زمینه ادبیات و تاریخ ایران در سطح آکادمیک ادامه داده که نتیجه مطالعات او در تنوع و گستردگی آثاری که منتشر کرده مشاهده میشود. همایون کاتوزیان بیش از بیست کتاب به زبان فارسی و ۱۳ کتاب به زبان انگلیسی در زمینههای مختلف تاریخ و اقتصاد و ادبیات منتشر کرده است. او یکی از معدود هدایت شناسان ایرانی است که تاکنون سه کتاب به زبان فارسی و دو کتاب به زبان انگلیسی در باره آثار هدایت نوشته و منتشر کرده است.
کتاب «طنز و طنزینه هدایت» (Satire And Irony in the works of Sadeq Hedayat) از سری کتابهای ایران نامه است که زیر نظر دکتر محمد توکلی طرقی و دکتر همایون کاتوزیان در بنیاد مطالعات ایران چاپ و منتشر شده است.
همایون کاتوزیان در باره تاریخچه نوشتن «طنز و طنزینه هدایت» میگوید که این کتاب را در سالهای نخست دهه ۱۹۹۰ نوشته است. پیشگفتار کتاب در تاریخ ژانویه ۱۹۹۵ نوشته شده است. در همان سال کتاب را برای ناشر ایرانی آثارش به تهران فرستاده بود اما هرگز مجوز انتشار دریافت نکرده است. در سال ۲۰۰۳ میلادی، در مراسم بزرگداشت سده صادق هدایت در لندن، کتاب به یک ناشر ایرانی مقیم سوئد سپرده میشود. این کتاب مدتی بعد در تیراژ بسیار اندکی چاپ و منتشر میشود اما به گفته دکتر کاتوزیان: «کتاب در عمل منتشر نشد و تقریبا در جایی دیده نشد. حالا نخستین بار است که به معنی دقیق کلمه منتشر شده است.»
همایون کاتوزیان میگوید: «از سالها پیش آثار تخیلی یا داستانهای صادق هدایت را به چهار دسته تقسیم کردهام. داستانهای ناسیونالیسم رمانتیک، داستانهای رئالیستی ـ انتقادی، داستانهای طنز و طنزنامهها و داستانهایی که عنوانش را روان-داستان گذاشتهام و مشهورترین آنها بوف کور است.»
همایون کاتوزیان تاکید میکند: «یک مشکل این است که هدایت تقریبا یا تماما فقط به بوف کور شناخته میشود. کمتر کسانی هستند که آثار دیگر هدایت را هم خوانده یا اطلاعی از آن داشته باشند. در حالی که بسیاری از دیگر آثار هدایت هم ارزشمند هستند. در هرحال آنچه در این کتاب آمده درباره طنز و طنزینه هدایت است. نخستین کتابی که درباره هدایت نوشتم به زبان انگلیسی بود که به فارسی با عنوان صادق هدایت از افسانه تا واقعیتمنتشر شد.»
کاتوزیان میگوید کتاب طنز و طنزینه هدایت را پس از دو کتاب دیگر با عنوانهای «صادق هدایت و مرگ نویسنده» و «در باره بوف کور هدایت» نوشته است.
«طنزینه» یعنی چه؟
درباره مفهوم «طنزینه»، دکتر کاتوزیان توضیح میدهد که این مفهوم را برای واژه و مفهوم (Irony) در زبان انگلیسی ساخته است. او میگوید: «در تاریخ ادبیات ایران Irony وجود داشته ولی معادلی برای آن وجود نداشت. در نتیجه Irony را هم، که یک مفهوم کاملا مستقل است در زبان فارسی طنز میگفتند. معروفترین نمونهاش “طنز تاریخ” است.»
به گفته مولف: «با توجه به این سابقه که لغت طنز برای Irony به کار برده شده بود، خواستم لغتی بسازم که واژه طنز هم در آن باشد. اصطلاح طنزینه از نظر زبان شناسی حساب شده است. طنز در دستور زبان فارسی اسم است. مثل دیر. اگر این اسامی را با اضافه کردن «ین» صفت میکنید، مانند دیرین و سنگین، بنابراین اسم طنز را به «طنزین» که یک صفت است تبدیل کردم. بعضی از صفات در زبان فارسی با اضافه کرن یک «ه» دوباره به اسم تبدیل میشوند. مانند «دیرینه». بنابراین اساس واژه «طنزینه» را معادل Irony ساختم. از زمان نوشتن کتاب، در بیش از بیست سال پیش ناقدان جوان ادبی لغت آیرونی Irony را در فارسی بکار میبرند ولی معادلی برای آن نمیشناسند. بنابراین زحمت فرهنگستان را کم کردم و لغت خداپسندانهای را برای Irony ساختم!»
«هدایت مقدار زیادی طنزینه لفظی و طنزینه دراماتیک دارد. در ادبیات فارسی مقدار زیادی طنز لفظی و طنز دراماتیک یا طنزنامه داریم. طنز لفظی یکی دو عبارت است که شما به کار میبرید. طنزنامه یا طنزینه عبارت است از یک داستان طنز. طنز نویسی و طنزگویی هدایت بسیار شهرت دارد. شاید طنزگویی هدایت به معنی آنچه که از او نقل شده در مکالماتش بیشتر شهرت داشته باشد تا در آثار طنز او.»
کتاب طنز و طنزینه هدایت شامل ۹ فصل و دو پیشگفتار، یکی به تاریخ ژانویه ۱۹۹۵ و دیگری اوت ۲۰۱۵ است. عناوین فصل های کتاب از این قرار است: درباره طنز؛ طنز دوره هدایت؛ مقوله ادبی طنزینه؛ طنز و طنزینه در آثار هدایت؛ طنزنامههای هدایت؛ «علویه خانم» و ولنگاریهای دیگر؛ حاجی آقا و توپ مرواری؛ نامههای هدایت؛ و نامههای هدایت به شهید نورائی.
همایون کاتوزیان میگوید از سال ۱۹۰۳ میلادی که هدایت متولد شد، تا زمانی که به نوجوانی و جوانی رسید، یعنی در دوران پیش و پس از مشروطیت مقدار زیادی طنز و هزل و هجو، بویژه در شعر فارسی و آثار میرزاده عشقی و عارف قزوینی و فرخی یزدی و اشرف الدین گیلانی و بهار و دیگران وجود داشته که هدایت از آنها تاثیر بسیار گرفته است. هدایت طنز لفظی زیاد دارد. هرجا حرف زده یا نوشته، طنز در آن هست. هدایت دید انتقادی نسبت به فعالیتهای ادبی زمان خود داشت. از جمله فرهنگستان زمان رضا شاه یکی از موضوعاتی بود که هدایت هم مانند بسیاری دیگر به آن انتقاد داشت.
قیاس هدایت با کافکا درست نیست
در جلسه کانون کتاب تورنتو، پس از حرفهای دکتر همایون کاتوزیان در باره کتاب طنز و طنزینه هدایت، نوبت به طرح پرسشها رسید. در پاسخ به این پرسشی در باره اینکه چگونه فرد افسردهای مانند هدایت طنزهای عمیق و گزنده ارائه میکند و نیز مقایسه صادق هدایت با کافکا و اینکه آیا زمینههای طنز هدایت در آثار کافکا هم وجود دارد یا نه، کاتوزیان گفت قیاس کافکا با هدایت و اینکه او از کافکا متاثر بوده درست نیست.
«هدایت بعد از اینکه همه آثار مهماش مثل بوف کور را نوشته بود با آثار کافکا آشنا شد و نتیجهاش نقدی بود که بر آثار کافکا نوشت. هدایت با کافکا همخونی داشت و آن همخونی را کشف کرد. اما به هیچوجه دنبالهرو و تحت تاثیر او نبود و از خیلی جهات با او متفاوت است. همچنین تعجبی ندارد که هدایت بهرغم تاریک بینی که عموما داشت طنز هم داشته باشد که گاهی تلخ و گزنده بود. دیگر اینکه تاریک بینی هدایت همه جا مشهود نیست. مثلا در داستانهای انتقادی او اثری از تاریک بینی وجود ندارد.»
در پاسخ به پرسشی در مورد اینکه هدایت علاوه بر روشنفکران آیا در میان عموم مردم هم مورد توجه قرار گرفت یا نه، کاتوزیان گفت: «بستگی به تعربف کلمه “عموم” دارد. هدایت در میان عموم خوانندگان آثارش تاثیر زیادی داشت. اما کسانی که علاقه مند به ادبیات و موضوعات روشنفکری نبودند از او بی خبر ماندند. هدایت در زندگیاش دو سه فاز داشت. یک فاز تا شهریور ۲۰ بود و رفتن رضا شاه که تقریبا ناشناخته بود. بعد از شهریور ۲۰ هدایت با انتشار بوف کور و حاجی آقا شهرت زیادی پیدا کرد ولی بوف کور او در میان روشنفکران نگرفت و او را رد کردند و گفتند «سیاه نمایی» است. ولی حاجی آقا چون ظاهرا نوشتهای برضد بورژوازی تلقی میشد مورد توجه روشنفکران قرار گرفت. تا واقعه آذربایجان هدایت در میان روشنفکران اقبال داشت. خیلی از دوستان او حزبی (توده ای) بودند.»
«بعد از جریان آذربایجان که سخت عصبانی شده بود با روشنفکران به صورت کتبی و شفاهی درافتاد. آن وقت به جان او افتادند و به نظر من یکی از عوامل خودکشی او ماجرای آذربایجان بود به خاطر اینکه بکلی تنها شد و فرار کرد. به محض اینکه هدایت خودکشی کرد، دو سه ماه بعد دوباره هدایت مد شد. چون دیدند او مرده و دیگر وجودش ضرری ندارد، شروع کردند از او خدا ساختن. کیش خودکشی هم درگرفته بود. بعد فراموش شد و آل احمد و شریعتی مد شدند.»
«مد شدن دوباره هدایت از حدود بیست و پنج سال پیش شروع میشود که البته تحولات سیاسی در این رویکرد دوباره به هدایت تاثیر داشته است. اما حقیقت کارهای او، بعنوان بزرگترین نویسنده تخیلی قرن بیستم ایران مهمترین دلیل معروفیت اوست.»
زن در زندگی و آثار هدایت
از دکتر کاتوزیان پرسیده شد آیا در زندگی شخصی هدایت زنی وجود داشته است یا نه؟ و اگر نه چرا؟ همایون کاتوزیان گفت: «هدایت در زندگی شخصیاش با هیچ زنی روابط عاشقانه نداشته است. اگرچه نشانههایی هست که روابطی با زنان داشته است اما این روابط عاشقانه نبوده. اگر از روی روان-داستانهای هدایت قضاوت کنیم، چون اطلاعات تاریخی در دست نداریم، او نسبت به این موضوع حساسیت زیادی داشته است. یعنی نوعی وسواس نسبت به رابطه داشتن با زن داشته است. در نتیجه در روان-داستانهای هدایت میبینیم که زن یا به صورت فرشته مطرح میشود که در عالم واقع موجود نیست، مثل زن اثیری بوف کور که تا پیدا میشود، میمیرد. یا در داستان عروسک پشت پرده که زن یک مجسمه است و زن نیست. یا زن به صورت لکاته بوف کور است. این دوقطب افراط و تفریط نسبت به زن در مقابل هم در داستانهای هدایت وجود دارد.
در مورد اینکه کدامیک از آثار هدایت مهمترین و برجستهترین اثر هدایت است، کاتوزیان عقیده دارد: «بی تردید بوف کور مهمترین و برجستهترین اثر هدایت است ولی همیشه نسبت با اینکه آثار دیگر هدایت بکلی از نظر دور نگهداشته میشود، نظر انتقادی داشتهام. کار هدایت فقط بوف کور نیست. در همان رده روان-داستانهای هدایت چند کار دیگر بسیار خوب هم وجود دارد. کارهای طنز هدایت و داستانهای واقعی و انتقادی او هم بسیار ارزشمند است. هدایت تفکر و ایدئولوژی خاصی نداشت و فراتر از تعهدات و چارچوبهای بسته فکر میکرد و مینوشت.»
هدایت نژاد ستیز و عرب ستیز بود؟
از دکتر کاتوزیان پرسیده شد نظرش در باره نژاد ستیزی و عرب ستیزی هدایت چیست. همایون کاتوزیان پاسخ داد: «نژاد ستیزی و عرب ستیزی در زمان هدایت مد روز بود. جنبشی بود که در نیمه دوم قرن نوزدهم با کارهای دو سه نفر، بویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی شروع شده بود و معتقد بودند دلیل همه فقر و بدبختی و عقبماندگی ایران عربها هستند که ۱۳۰۰ سال پیش به ایران حمله کردند و دین اسلام را به ایران آوردند. بعد هم مبالغههای عجیب و غریبی در باره ایران قبل از اسلام. این جنبش در زمان انقلاب مشروطه حالت آتش زیر خاکستر داشت. بعد از جنگ بینالملل اول بین روشنفکران و طبقات مدرن و تحصیل کرده، به جز تقی زاده و جمالزاده، دوباره عرب ستیزی و اسلام ستیزی و برخورد غیر واقعبینانه با تاریخ ایران مد شد. کسانی مثل میرزاده عشقی و عارف قزوینی و یا حتا کسانی که رضا شاه را سر کار آوردند هم به این جنبش عرب ستیزی کمک کردند. هدایت در آن دوره جوانی بود که تحت تاثیر این فضا قرار گرفت و به خاطر مشکلات روان شناختی که خودش داشت یک حالت ضد مذهبی و ضد کائناتی پیدا کرد، به نحوی که خدا را در مورد خودش مقصر میدانست که چرا او را خلق کرده است. اما نکته جالب این است که زمان رضا شاه که ناسیونالیسم رسمی و دولتی شد، هدایت نه تنها دنباله روی نکرد بلکه به انتقاد آن پرداخت.»
دکتر همایون کاتوزیان در مورد انگیزه اصلی خودکشی هدایت گفت: «صادق هدایت در سه چهار سال آخر عمرش سخت افسرده بود. به خاطر اینکه تنهای تنها بود. با هیئت حاکمه سیاسی درافتاده بود و دشمنش شده بودند. با هیئت حاکمه ادبی درافتاده بود و دشمناش شده بودند. با مذهبیون درافتاده بود و دشمناش شده بودند. خانواده خودش چندان رضایتی از او نداشتند. بعد که رفقا و روشنفکران هم او را ترک کردند، علت وجودی خود را از دست داد و از تهران به پاریس فرار کرد تا نجات یابد. برخلاف تصور خیلیها او به پاریس نرفت که خودکشی کند. بلکه خواست خود را نجات دهد اما به هر دری زد و بسیار تلاش کرد برای ماندن در پاریس. وقتی موفق نشد که در پاریس بماند و جای دیگری هم نتوانست برود خودکشی کرد.»