محمد معینی
راز سر به مهر
کتابی خواندم از امیرحسن چهلتن به اسم «چند واقعیت باورنکردنی»؛ مجموعهای از شش داستان با عکسی از صادق هدایت روی جلد.
سه داستان «پیشنهاد منطقی»، «ارواح دلواپس» و «یادداشت گمشده»، داستان سه خودکشی آدم هایی است که اسمشان آمده؛ به راحتی میتوانیم بشناسیمشان. «اسطوره رمانتیک» هم داستان «نوعی خودکشی» است؛ البته صراحت ندارد ولی وقتی نویسنده، متن یک نامه را افشا میکند که به طرزی «عجیب» به دستاش رسیده این گمان قوت میگیرد. این ظن البته در صفحات قبلتر وقتی ماجرای محموله همراه این مبارز سیاسی را در خیابان میخوانیم، شکل گرفته بود.
از آدرسهایی که در این داستان اخیر است، گمان من به این رفت که قهرمان داستان، مصطفی شعاعیان است. داستان مرگ شعاعیان این ظن را تایید میکند. در بخشی از داستان میخوانیم: «از او [قهرمان داستان] عکسی در دسترس است که او را در کنار یک نویسنده معروف نشان میدهد [اسم این نویسنده نیز در داستان نیامده؛ اما همه نشانههایی که میدهد به جلال آلاحمد ختم میشود]. شهرت این عکس به خصوص به این خاطر است که این آخرین عکسیست که از آن نویسنده معروف در دسترس است. او [یعنی آن نویسنده معروف، نه قهرمان داستان که شعاعیان باشد] دو سه هفته بعد در همان خانه ساحلی که پس زمینه عکس دو نفره آنهاست، به سکته ای مشکوک در چهل و شش سالگی میمیرد …» – ص ۲۱.
برای من، «اسطوره رمانتیک» بهترین داستان این مجموعه بود و دوست ندارم بدانم چرا امیرحسن چهلتن از آوردن نام «مصطفی شعاعیان» پرهیز کرده؛ او اسم خیلی خوبی انتخاب کرده برای داستاناش، متن آن نامه غریب که از راهی عجیب به دست آمده، فوقالعاده است؛ همینها بسیار است.