افشین دشتی
گام نو
هم شاعر، هم شعر
نوشتهی سایه اقتصادینیا،
تهران: نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۹۴
بیگمان بخشی از طراوت و پویایی فضای ادبی و شعر و شاعری دههی چهل مدیون مقالات و نقدهاییست که به شعر معاصر خود میپرداخته. گاهی علمی و مستدل و منصفانه و گاهی هم احساسی و دلی و مغرضانه. گاهی با ادبیاتی نرم و موقر و گاهی جدلی و پر از طعنه و تکهپرانی. از منظری هیچ فرقی میان این انواع نیست چراکه به هر حال توجه مخاطبان و خوانندگان را به شعر معاصر جلب میکرده و احتمالن آتشِ اشتیاقِ جستن و یافتن و خواندن شعرهای جدید را تیز. همچنانکه از این آتشِ اشتیاق بازار مجموعهشعرها هم رونق مییافته و گرم میشده. به نظرم از این منظر منفعت فرهنگی در خوری نصیب جامعه میشده است؛ به هر حال در گذر زمان خوانندهها میتوانستند سرهی مقالات را از ناسره تشخیص بدهند.
میتوان بهحق، وجود مجموعهشعرهای جاندار و شاعران پرمایه را علت و انگیزهی نوشتن مقالات ادبی دانست. نگاهی گذرا به بعضی عناوین مجموعهشعرهایی که فقط از ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ منتشر شده میتواند حال و هوای محشر آن دوره را برای شعردوستان مجسم کند:
۱۳۴۰: “آوار آفتاب” و “شرق اندوه” سهراب سپهری، “بر جادههای تهی” یداله رؤیایی؛
۱۳۴۱: “نافه” فریدون توللی، “روزها” بیژن جلالی، “آهوان باغ” رضا براهنی، “طرح” احمدرضا احمدی؛
۱۳۴۲: “آتشکدهی خاموش” منوچهر شیبانی، “خون سیاوش” سیاوش کسرایی، “تولدی دیگر” فروغ فرخزاد، “آه. . . بیابان” محمدعلی سپانلو؛
۱۳۴۳: “ماه در مرداب” پرویز ناتل خانلری، “آیدا در آینه” احمد شاملو، “آبی، خاکستری، سیاه” حمید مصدق، “روزنامهی شیشهای” احمدرضا احمدی؛
۱۳۴۴: “آیدا، درخت و خنجر و خاطره” احمد شاملو، “از این اوستا” مهدی اخوان ثالث، “شعرهای دریایی” یداله رؤیایی؛
۱۳۴۵: “ققنوس در باران” احمد شاملو، “قصیدهی بلند باد” م. آزاد.
در چنین فضایی که طبع شاعران مشهور امروزمان فوران کرده بوده است به نظر طبیعی میآید که بازار نقد و نظر ادبی هم رونق بگیرد. البته نباید از نظر دور داشت که در آن زمان حال و هوای سیاسی نیز به گرمتر شدن بحثها دامن میزد. بدین طریق برای شناخت وضعیت امروز، که چرا آن گرما را ندارد، به قول اهل فلسفه به دور و تسلسل میافتیم. اما زمانه عوض شده و عناصر تأثیرگذار تغییر کردهاند به طوریکه باید رویکردمان را عوض کنیم و به همهچیز با نگاهی حرفهایتر نزدیک شویم.
با افزایش جمعیت و بالطبع تعداد شاعران، سهولت چاپ کتاب (بدون در نظر گرفتن مجوز ارشاد البته!) و کثرت و روایی رسانههای مجازی امکان پیگیری مجموعهشعرهای منتشر شده نیست. از طرفی همین کثرت گروهها و نحلههای شعری و همچنین تغییر رویکرد جوانترها نسبت به مقدسسازی باعث میشود شهرتی مشابه شهرت شاعران دوران گذشته شکل نگیرد. در چنین وضعی به نظر میرسد نیاز به کسانی داریم که به صورت حرفهای مجموعهها را بخوانند و از زاویههای مختلف به تحلیل و نقد شعر معاصر بپردازند. بعد از مدتی هر کدام از تحلیلگران معرف نظرگاه و سلیقهای میشوند که میتوانند نه همچون یک فیلتر که بیشتر به سان یک چراغ راهنما خوانندگان را به سوی خواندن مجموعهشعرهای معاصر رهنمون شوند.
خانم اقتصادینیا از سالها پیش با واسازی ساختار شعر از جنبههای نحوی و دستوری، با رویکردی معناشناسانه به تبیین شعرهای مشهور پرداخته است. حالا به واسطهی نشر مرکز، کتابی از جمعآوری این مقالات با عنوان “هم شاعر، هم شعر” منتشر شده. فکر میکنم بخش دوم این کتاب که با عنوان “نقدها” مشخص شده میتواند برای روند حرفهای و برنامهریزیشدهی بررسی مجموعهشعرهایی که این روزها منتشر میشوند نمونه مناسبی باشد. بهویژه چنان بررسیهایی میتواند علاوه بر تبیین ساختار دستوری یک شعر ابزاری نیز در اختیار خواننده بگذارد تا خود در مطالعهی شعرهای دیگر آن را به کار گیرد.
اقتصادینیا با رویکردی محافظهکار و به شکلی کاملن حرفهای ساختار دستوری یک شعر را مورد توجه قرار میدهد و از نتایجی که میگیرد معنا و یا تفسیری تقلیلگرا از شعر به دست میدهد. البته خودش هم میداند این نتیجهگیری تنها حاصلِ ممکن نیست و دیگری با اسلوب و رویکردی دیگر میتواند نتایج دیگری بگیرد اما این دلیل نمیشود که از اتقان روش خود بکاهد. و اتفاقن امروزه بسیار نیازمند چنین محققانی هستیم که با اتکا بر مهارت خود به واسازی و واکاوی شعر بپردازند و روشن و صریح نظری را ارائه کنند که دیگری میتواند با بهکارگیری ابزاری دیگر به همان صراحت آن را رد کند یا جنبهای دیگر از آن را نمایش دهد. مهم وجود چنین نویسندگانیست که به یکسان آثار دیگران را مورد توجه قرار دهند و بستر بحث در خصوص آثار ادبی را گرم نگه دارند.
متأسفانه محیط ادبی و فضای شاعرانهی ما در این روزها از پویایی و نشاط قابلاعتنایی برخوردار نیست. از طرفی گروههای شعری، بسیار کمتعداد شدهاند و فقط نظر به اعضای مرتبط دارند و از طرفی مهر رایج نقد و معرفی آثار ادبی در رسانههای روز به دو نشانهی دوست و دشمن بدل شده است. این امر نهتنها رغبت به مشارکت در ایجاد فضای جذاب و زنده را از فعالان این هنر کلامی میگیرد بلکه خوانندگان را نسبت به مطالبی که میخوانند بدگمان میکند. آشتی خواننده جز با درک انصاف و دانش نویسنده به وقوع نخواهد پیوست. خواننده وقتی بداند نویسندهی مقاله بهجای روابط شخصی، نتایج منصفانهای را که بر اساس دانش خود گرفته ملاک قرار داده است، اطمینانش را بازمییابد و با دنبال کردن مقالات نویسنده میتواند مجموعهشعر مورد پسندش را برگزیند.
خوشبختانه خانم اقتصادینیا، با نثری سالم و لحنی موقر، تقریبن به طور پیوسته در حال نوشتن چنین مقالاتی هستند و به نوبهی خود سعی در ترویج آن دارند. هرچند حضور چنین نویسندهای را مغتنم و خوشایند میدانم اما فکر میکنم به هیچ وجه کافی نیست. تا نشریات، که ناگهان به کارتون و کاریکاتور بها دادند و حالا در تمام آنها سهمی دارند، تعهدی نسبت به ترویج شناخت شعر نشان ندهند این نوشتونویسهای ادبی، مناسبتی و باری به هر جهت خواهند بود. درک ضرورت توجه به شعر امری فرهنگی و درونزاست. اگر تاریخ، فرهنگ، زبان و بزرگترین هنرمان را نشناسیم، اگر نسبت به قبح این ناآگاهی واقف نباشیم، مطمئن باشید با یکی دو مقاله و هشدار جواب نخواهیم گرفت.
“هم شاعر، هم شعر” جلد متناسبی دارد و تا جاییکه من دیدم بسیار پاکیزه و بدون غلط به چاپ رسیده. خواندن نقدها میتواند به خوانندگان ابزاری در کشف معنای شعر از راه واسازی دستور و تحلیل نحوی آن بدهد. هرچند فکر میکنم بهکارگیری این روش در مورد شعر روز در نشریات روزانه و هفتگی و . . . حتمن تأثیرگذاری بیشتری نسبت به کتاب خواهند داشت.