حسین نوش آذر
ایران وایر
در نخستین روز سال ۲۰۱۶، ایران یکی از مهمترین تاریخنگارانش را از دست داد: دکتر هما ناطق، پژوهشگر و استاد دانشگاه سوربن، در تبعید درگذشت. او که در پاریس می زیست یکی از تاریخنگارانی بود که به دوران مشروطه به عنوان سرآغاز تجدد در ایران میپرداختند.
جنگهای ایران و روس و علل آن، تأمل در اندیشههای شخصیتهای تاریخسازی مانند میرزا ملکم خان، میرزا آقا خان کرمانی و سید جمالالدین اسدآبادی از موضوعات پژوهشهای تاریخی او بودند.
چهره استعمارگر، چهره استعمارزده
هما ناطق در سال ۱۳۱۳ در ارومیه متولد شد. در سال ۱۳۳۳ با بورس دولت فرانسه به پاریس آمد، دورههای لیسانس، فوقلیسانس و دکتری خود را در فرانسه به پایان رساند. رساله دکتری او درباره اندیشههای سید جمالالدین اسدآبادیست که در انتشارات مرکز ملی تحقیقات فرانسه با مقدمه ای از ماکسیم رودنسون در سال ۱۳۴۶ منتشر شده است.
هما ناطق در سال ۱۳۴۷، یک سال پس از به پایان رساندن تحصیلاتش به ایران بازگشت. او در مؤسسه فعالیتهای اقتصادی مشغول کار شد. پیش از آنکه سید حسین نصر، استاد علوم اسلامی با مطالعه پایاننامه هما ناطق، او را به کار دانشگاهی دعوت کند، کتاب «چهره استعمارزده، چهره استعمارگر» نوشته آلبر ممی با مقدمه ژان پل سارتر را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب پاسخی بود به بحث استعمار که در سالهای دهه ۱۳۴۰ در ایران و در خاورمیانه مطرح بود و بعدها هم زمینهساز انقلاب اسلامی ایران شد.
آلبر ممی، نویسنده تونسی-فرانسوی در این اثر چهرهای از استعمارگران و استعمارزدگان به دست میدهد. ممی بر آن بود که جوامع استعماری، بدون آنکه با خطر فروپاشی از درون مواجه شوند، از عهده جذب مهاجران استعمارزده برنمیآیند. به همین جهت استعمارزدگان چنانچه در موطن خود بمانند، میتوانند غرور ملیشان را احیا کنند و با همبستگی و اتحاد تلاش کنند استقلالشان را به دست بیاورند. این موضوع همچنان بعد از بیش از نیم قرن در خاورمیانه و از جمله در ایران سرمنشأ بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسیست.
تشنگی دانشجویان به آموختن
حسین نصر که در آن زمان رییس دانشکده ادبیات بود، هما ناطق را استخدام کرد. او از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۶۰ در دانشکده ادبیات، تاریخ اجتماعی ایران و دوره قاجاریه و تاریخ عثمانی را تدریس میکرد. هما ناطق در گفتوگویی که علی دهباشی با او انجام داده و در نشریه «بخارا» منتشر شده است، درباره تجربه استادی تاریخ در دانشکده ادبیات میگوید:
«برای من هرگز تدریس در پاریس جای کلاسهای ایران را نگرفته است. در ایران دانشجویان با گونهای تشنگی و کنجکاوی استاد را به دانشگاه میخواندند. از این رهگذر در سازندگی خود استادها سهم داشتند.»
چنین فضای بحث و گفتوگوی علمی که با کنجکاوی و عطش به آموختن درآمیخته بود در سالهای پیش از انقلاب در رشتههای علوم انسانی وجود داشت. هنوز نیم قرنی به علمزدایی از علوم انسانی بر پایههای آموزههای رهبر جمهوری اسلامی و پاکسازی کتابهای تاریخ به قصد تحریف رویدادهای تاریخی ایران باقی مانده بود.
در حلقه الفبا
در سال ۱۳۵۹ به برکت انقلاب فرهنگی و پاکسازی استادان از دانشگاهها هما ناطق نیز ناگزیر شد برای بار دوم ایران را ترک کند. او باز هم به فرانسه رفت و در پاریس به حلقهای از نویسندگانی که پیرامون غلامحسین ساعدی و نشریه «الفبا» گرد آمده بودند پیوست.
هما ناطق درباره آن سالها میگوید: «در آذر ۱۳۵۹ روزگار از نو مرا به فرانسه پرتاب کرد. چندی بیکار بودم تا اینکه غلامحسین ساعدی که با ما دوست بود مرا ترغیب کرد که به جای نشستن رو به دیوار، بار دیگر راه کتابخانهها و بایگانیها را در پیش گیرم. خود او هم مقدمات نشر “الفبا” را فراهم آورد. چهار سال تمام در آرشیو وزارت خارجه و آرشیو ملی فرانسه به رونویسی اسناد برآمدم.»
مدارس ایران، میسیونرها، اقلیتهای مذهبی، احزاب، انجمنها، جنگ ارمنی-آذری، مهاجرت ارمنیان به ایران، جنبشهای انقلابی قفقاز، سوسیال دموکراسی، انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و روابط ایران و عثمانی موضوع پژوهشهای هما ناطق در این دوره است. حاصل آن اثریست که قرار بود با عنوان «باکو در ۱۹۰۵، تبریز در ۱۹۰۶» منتشر شود اما تاکنون منتشر نشده است.
ملکم خان؛ یک دروغ بزرگ در دو پرده
هما ناطق از سال ۱۳۶۳ به بعد به عنوان استاد تماموقت در مؤسسه پژوهشهای ایرانی دانشگاه سوربن آغاز به کار کرد و جنبشهای فکری و مذهبی سده نوزدهم را تدریس میکرد. «ایران در راهیابی فرهنگی» (لندن: انتشارات پیام، ۱۹۸۸) در تشریح زمانه محمد شاه قاجار و حاجی میرزا آقاسی از آثار هما ناطق در این دوره است. او درباره این کتاب میگوید که قصد داشته است حق صدراعظمی را که به ناحق بدنام است در خدمت به ایران ادا کند. کارنامه مدارس فرانسوی در ایران نیز یکی دیگر از پژوهشهای هما ناطق در دوره دوم کار علمی او در تبعید است.
او درباره شیوه کار دانشگاهی در فرانسه گفته است: «پایه درس در اینجا بر اسناد و کتابشناسیست. به آسانی نمیتوان نظریه شخصی یا عقیدتی داد و یا زیاد کلیبافی کرد. دانشجو باید در پژوهشها و پایاننامههای تحصیلی روی موضوعاتی کار کند که برای خود استاد تازگی دارند.»
هما ناطق با قلمی استوار و بس متین حقایق تاریخی را بر اساس روشهای علمی آشکار میکند. او درباره شخصیتهای تاریخی مینویسد: «وجود آدمی را اندیشه و وجدان او مشخص نمیکند، بلکه “وجود آدمی” است که تعیینکننده اندیشه و وجدان است.»
بر همین اساس و با این ملاک محکم او شخصیتهایی مانند میرزا آقا خان کرمانی، فتحعلی آخوندزاده، سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا ملکم خان را به محک تاریخ میسنجد و به این نتیجه دست مییابد که میرزا ملکم خان، روشنفکر و روزنامهنویس دوران قاجار در مقایسه با دیگران گفتار و کرداری متفاوت داشت، چنانکه زندگی او «قصه یک دروغ بزرگ در دو پرده بود: ملکم در خدمت دولت و ملکم در خدمت ملت.»
دانستن از برای دانستن
چنین است که ملاک سنجشهای تاریخی هما ناطق همچنان اعتبار دارد و به کار روزگار ما میآید: این «وجود آدمی» است که تعیینکننده اندیشه و وجدان اوست. گفتار و کردار شخصیتهای به ظاهر برجسته تاریخساز الزاماً یکسان نیست و گاهی به یک نمایش دروغین در دو پرده میماند.
هما ناطق اعتقاد داشت که پژوهش تاریخ و ملاکهای آن ابهام ندارد، روش آن تجربی و عینی است، انتقاد عنصر اصلی آن است و با کشف و شهود سر و کار ندارد. او میگفت: «تاریخ تنها سخن از آنچه بود میراند و نه از آنچه میشایست بود.»
هما ناطق اعتقاد داشت که «تاریخ دانستن است از برای دانستن» و تابع خواستهها و آرزوهای ما نیست و با اینحال و به رغم همه فرازها و نشیبهایش رو به ترقی دارد.
—————-
*با اندک ویرایش و تلخیص