مردی که فکر می کرد ثروتش باید خیری برای مردم داشته باشد

ملی-مذهبی دات کام

قدیمی ترین کتابخانه های دنیا از آن ایران است. از زمان زرتشت تا پس از ظهور اسلام این سرزمین به کتابخانه های خود بالیده است. از همین روست که شاید اولین یادآوری تلخ از هجوم اقوام مهاجم به سرزمینمان فی الفور نابودی کتابخانه ها را به ذهن متبادر می کند. در تمام این دوران اما این سرزمین همواره کوشیده است تا کتاب را سرلوحه ی ملت خویش قرار دهد. هر چند در طول این سالها این امر تا حدی رو به زوال رفته است اما سنت کتابخانه داری به شکل کلاسیکی پایدار مانده است. توجه به وقف و اهدای کتاب چه در مساجد و چه در نهادهای فرهنگی دیگر در کنار ساخت بیمارستان مدرسه و مسجد در اولویت خیّرینی بوده است که این امر مهم را دور از نظر نداشته اند زیرا به خوبی به وسعت غریبی که یک کتاب به ذهن آدمی متبادر می کند واقف بوده اند و خیرین کتابخانه ساز در این سالها به وقف کتابخانه ها همت گمارده اند.

شرفا شرفایی در سال ۱۳۰۰ در “جناح” از توابع “بستک” استان هرمزگان به دنیا آمد. شهر جناح از دیرباز مکان پرورش شاعرانی بوده است که نام و اشعار آنان زبانزد مردمشرفا 2 هرمزگان است و با این که اثر مکتوب قابل توجهی  از ایشان باقی نمانده اما روایت سینه  به سینه و شفاهی باعث ماندگاری این اشعار در میان عامه مردم شده است. در چنین محیطی است که “شرفایی” با وجود پیشه کردن شغل بازرگانی یکدم از کتاب غافل  نمی شود و شروع به گرد آوری کتاب ها می کند. در این دسته بندی تنوع را فراموش نمی کند و از هر اندیشه ای برگی برمی گیرد.

این آغازی می شود بر دارایی چشمگیرش که در اندک زمانی تبدیل به کتابخانه ای عظیم می شود که برخی آن را بزرگترین کتابخانه ی شخصی کشور می دانند. اما شرفایی در می یابد که دارا بودن این نعمت عظیم  و اقدامی نکردن  در ناحیه ای محروم، خیانت به مردم است و از این رو دست به حرکتی می زند که نامش را ورد زبان ها می کند چنانچه باستانی پاریزی می گوید: «شرفا شرفایی ثروت و همتش را وقف ایجاد کتابخانه ای کرده است و بدین شکل عملاً حیات جاودانه یافته است.»

او که در طول عمر خویش قریب به سی هزار جلد کتاب گرد آورد همه را بی چشمداشتی به کتاب خانه ای بخشید که بعدها نام “شرفا شرفایی” بر خود گرفت و در سال ۱۳۸۱ به افتتاح کامل رسید.

دو سال پیش از مرگ، عاقبت او توانست دسترنج پربرکت خویش را به چشم ببیند. کتابخانه ای به وسعت سه هزار متر مربع که نسخه های نفیسی را در خود جای داده است. مرحوم ایرج افشار پدر کتاب شناسی ایران در مجله ی بخارا ازسالیانی می گوید که مرحوم “شرفایی” برای امرار معاش به بازرگانی می پرداخته و همواره اصل مطلب را فراموش نکرده برای خرید کتاب به تهران می رفته و با کتاب هایی درخور باز می گشته است. آن طور که استاد افشار می گوید وی هفته ای دو سه بار برای خرید کتاب به کتابفروشی می رفته و همواره در فکر این بوده که این کتاب ها را سرانجام چه کند و چطور سرنوشت درستی برایشان رقم بزند. زیرا مرگ خواه ناخواه درمی رسد. عاقبت این عبارت را به افشار می گوید: به شهر خود روم و شهریار خود باشم و چنین شد که کتابخانه ی شرفا شرفایی در موطن خویش زاده شد.

از هر اهل جناحی که بپرسی راه کتابخانه را نشانت می دهند. کودکان جناح اغلب به جای بازی در کوچه ها به کتابخانه رجوع می کنند. شرفا1حتی عجیب به نظر می رسد که بازی هایشان نیز حوالی این خانه است. کتابخانه ی شرفایی با آن باغچه ی مصفا برای آنان مانند پارک است. پارکی که نماد تمام عیار دانش و خرد است و بر سر در ورودی آن این شعر به چشم می خورد:

به یاری خدای آسمان ها/ که لطفش می رسد تا بیکران ها
به جز خدمت نباشد در مرامم/ جناح شهرم بود شرفایی نامم
جناحی باشد اهل علم و فرهنگ/ نباشد در ضمیرش کینه و جنگ
کتابخانه بود چون خانه ی او/ کتاب شمع و همه پروانه ی او

در طول این سالیان بخش های مختلفی به کتابخانه اضافه شده است که شکیل ترین آن بخش کودکان است. این بخش که به همت رابعه فرشادی همسر مرحوم شرفایی به کتابخانه ی جناح اضافه شده است و بسیار مورد توجه مخاطبان خود قرار گرفته است سبب شد تا در سال ۱۳۸۸ عنوان کتابخانه نمونه کودک را دریافت کند.

از دیگر بخش های پرطرفدار کتابخانه سالن مطالعه بزرگ و مجهز آن است که باعث شده تا محصلان بسیاری را به خود جذب کند. علی خوگر فارغ التحصیل رشته ی شیلات دانشگاه هرمزگان به سایت ملی-مذهبی می گوید: کتابخانه ی شرفایی فقط یک کتابخانه نیست هیچکس نمی داند آنجا یکی از بزرگترین کتابخانه های شخصی کشور است برای کسی اهمیت ندارد زیرا اهمیت این فضا در همین ارتباطاتی است که به واسطه ی کتاب و مجلاتش برقرار کرده. اینجا مانند یک فرهنگسراست.

شرفا4

سه سال بعد از مرگ مرحوم شرفایی و در پاییز ۱۳۸۶ وی  جزو هفت کتابخانه ساز برتر کشور معرفی می شود هر چند دیر اما چهره ای که وی در منطقه از خود به جای گذاشت همچون فرشته ای نجات بخش برای آگاهی بخشی و ایجاد نسلی برخاسته از کتاب و دانش به عیان به چشم آمده و خواهد آمد. کتابخانه ی وی سرانجام در سال ۱۳۹۱ به آنچه که لایقش بود دست یافت و عنوان کتابخانه ی نمونه ی کشوری را از آن  خود ساخت. از شرفا شرفایی که خود میزبان کتاب ها بود دو کتاب به یادگار مانده است. سفرنامه و خاطرات وی که مزین به مقدمه های استادان ایرج افشار و باستانی پاریزی است.

از دیگر اقدامات فرهنگی شرفایی می توان به ساخت مدرسه و راه اندازی دبیرستان و مسجد اشاره نمود. وی سرانجام در سال ۱۳۸۳ دارفانی را وداع گفت اما میراثی که به یادگار نهاد چنانچه استاد پاریزی می گوید برای ابد وی را زنده در اذهان زنده نگه خواهد داشت.

———————-
*با ویرایش و تلخیص. بلاگ-سایت کتابخانه شرفا شرفایی را در اینجا ببینید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته