داریوش شایگان را نمیتوان ندیده گرفت. نیم قرن است که فکر میکند و چیزی مینویسد و بیشک در تلقی نسل ما از هستی و جهان و مناسبات انسانی و روابط شرق و غرب تأثیر داشته. هر وقت مطلب جدیدی مینویسد کنجکاو میشوم و میخوانم. سالها پیش مقالهای نوشته بود راجع به معماری شهرها و تجربه ما از فضا و رابطهای که این تجربه با بینش و منش ما در دنیا دارد که به نظرم پر از نکتههای تازه و فکرهای بدیع بود و خودم آن را به فارسی ترجمه کردم. اما راجع به این کتاب اخیر ایشان، «پنج اقلیم حضور»….
من هم مثل هزاران نفری که در یکی دو ماه اخیر «پنج اقلیم حضور» را خواندهاند دیشب نشستم این کتاب را خواندم. ولی پنهان نمیکنم که چیز زیادی از این کتاب نیاموختم. به نظرم بیشتر انشاء و عبارتپردازی بود، با زبانی سست و الکن و نامفهوم.
بعد گشتی در دنیای اینترنت زدم ببینم دیگران درباره این کتاب او چه نظری دارند. حیرت کردم وقتی دیدم همه از این کتاب ستایش میکنند و من چیزی از آن نیاموختهام. یکی از دوستان نوشته است «یکی از جذابترین کتابهایی است که در سالهای اخیر درباره ادبیات قدیم فارسی نوشته شده و جذابیت آن در درجه اول مدیون نثری است ساده و خوشخوان و برگزیده». نمیدانم. شاید من خنگ شدهام. شاید دیگر قوه تشخیص خود را از دست دادهام. این کتاب به نظرم هر چه داشت، نثری ساده و خوشخوان نداشت.
راجع به حافظ میفرمایند: «فضای بینش میان ازل و ابد شامل وضع کل هستی است و به بیان دیگر سلسلهمراتب وجودی این عوالم برهمافتاده و درهمانعکاسیافته را دربرمیگیرد: عالم جبروت و عالم ملکوت، عالم صور مثالی و بالأخره همین عالم محسوس. اما نزد حافظ که عارف است و بیش از هر چیز شاعر، تکوین و تکامل این مسأله بر حسب مباحث مفهومی و اصطلاحی صورت نمیپذیرد، بلکه در هیئت مسائلی شاعرانه است و زائیده جادوی صورتهای رمزی که نهایتاً بیانگر آن چیزی است که در وصف درنمیگنجد.» اگر این جملات ساده و خوشحوان است، چه عرض کنم. من که چیزی نمیفهمم.
—————–
به روز رسانی: در متن مطلبی به مهدی خلجی نسبت داده شده که نادرست است. آقای خلجی در یادداشتی به راهک نوشته اند که هنوز این کتاب را نخوانده اند. – راهک