شمارۀ ۵۸ فصلنامۀ مترجم (پاییز و زمستان ۹۴) منتشر شده است. مقالههای این فصلنامه در سایت آن در دسترس است و میشود نسخۀ پیدیاف آنها را خواند و چاپ کرد.
در این شماره، پروندهای مختصر اختصاص یافته است به مشکلات مترجمان ادبی و در آن از محمود حدادی، پیمان خاکسار، مژده دقیقی، رضا رضایی، علی عبداللهی، مهدی غبرایی و رضی هیرمندی نظرخواهی شده. رضایی در مطلبش میگوید: «یکی از مسائلی که با آن مواجه هستیم نبود یا کمبود نقد ترجمه است. تریبونها یا نهادهایی نداریم که کارشان نقد و بررسی آثار ترجمهشده باشد، بهخصوص در حوزۀ ادبیات. درحالحاضر، با سیلی از ترجمههای معیوب و حتی مهمل از آثار مهم ادبی روبهروییم که ظاهراً فروش هم دارند (وگرنه “تولید” نمیشدند)، و ناشران و مترجمان این آثار به هیچکس هم پاسخگو نیستند. انتشار این نوع ترجمهها با بازار کتاب لطمه میزند و خوانندۀ بالقوه را گریزان میکند و در نهایت از فروش ترجمههای خوب هم کم میکند.»
پروندۀ دیگر این شماره دربارۀ کتاب “غلط ننویسیم” ابوالحسن نجفی است و در آن علی خزاعیفر، محمدجعفر یاحقی، محمدجواد مهدوی، عباس پژمان، رؤیا یداللهی، فرید قدمی و سمیه نوروزی دربارۀ خوب و بد این کتاب نوشتهاند.
آزاده اسلامی در بخش آشنایی با یک مترجم ادبی به معرفی کار و زندگی ارسلان فصیحی، مترجم آثار ترکی استانبولی، پرداخته است. مصطفی حسینی هم مطلب «سیر تحول ترجمههای انگلیسی هزار و یک شب» نوشتۀ دیوید دَمراش را به فارسی برگردانده است. سمانه فرهادی در مطلبش نگاهی کرده به ترجمۀ کمدی الهی دانته که سال قبل بهقلم کاوه میرعباسی منتشر شده است. فرهادی در انتهای مطلبش نوشته: «… تاکنون ۹۸ مترجم کمدی الهی را به زبان انگلیسی برگرداندهاند. به اعتقاد بهزاد قادری، “تکرار ترجمۀ یک متن در هر فرهنگی نشانۀ میل به رشد و توسعۀ فکری آن جامعه است، و هرچه این تکرارها از فرایند درزمانی (diachronic) به یک کنش همزمانی (synchronic) برسد، بیش از پیش نویدبخش رشد نقد سازنده در میان مردم است.»
*راهک: فهرست عناوین شماره ۵۸ به نقل از سایت فصلنامه مترجم
از مقاله اول به جهت اهمیتی که دارد دو نمونه انتخاب شده است:
- روشی نو در ترجمه، بدون تفکر، بدون زحمت، بدون خلاقیت
- نمونه اول از کتابی در معرفی پسامدرنیسم گرفته شده و ناشری بسیار معتبر آن را چاپ کرده است. این کتاب مقدماتی طبعاً برای مخاطبی عام نوشته شده ولی مترجم هیچ زحمتی به خود نداده تا رابطه معنایی میان کلمات در متن اصلی را در ترجمه روشن کند. کاری که انجام داده این بوده که برای هر کلمه یک معادل پیدا کرده و حتی آن معادل را هم دقیق بر اساس کاربردش در بافت انتخاب نکرده و سپس این معادلها را طوری به دنبال هم آورده که جمله ظاهری دستوری پیدا کند بی آنکه هیچ معنایی از آن بتوان استنباط کرد. توجه کنید که با این چنین نثری قرار است ما با اندیشه های نو آشنا بشویم:«این ایده، حوزه مطالعاتی گسترده و هموار، بیشتر به عنوان یک اصل مورد نظر است تا یک رویه عملی. هیچ کس و هیچ مجموعه حرفهای نمیتواند ادعا کند که همه چیز را مطالعه میکند، و تصور گزینش مدارک با بیطرفی کامل در نفس خود متناقض است. گزینشهای اساسی باید انجام گیرد. مطالعات فرهنگی، به رغم همه امکانات متنوعی که برای تحقق آن وجود دارد و به رغم گوناگونی شرایط نمادین، در درک اولویتهایش نسبتاً پایدار بوده است. حوزه اصلی تحلیل آن همان دامنه پدیده های اجتماعی است که نقد فرهنگی سنتی از آن هراسان و بر حذر بود: شکلهای فرهنگی و عملکردهای توده گیر سرمایه داری پیشرفته، مانند سینما، تلویزیون، روزنامه نگاری عامه پسند، تبلیغات و حرص در خرید کالا. مضمون بحث برانگیز اصلی آن، که آشکارا مخالف اعتقاد اساسی نقد فرهنگی است، این ایده است که چنین فرهنگی فقط افیون نیست که به منظور ایجاد انفعال در یک توده همگن با موفقیت طراحی شده باشد، برعکس مشارکت عمومی درآن فعالانه، آگاهانه، گزینش شده و حتی براندازنده است.»
- نمونه دوم هم بخشی از یک ترجمه چاپشده است، از کتابی درباره سیلویا پلاث: «پس از فروکش کردن سر و صدا، و در قضاوت نهایی، سیلویا پلاث عنوان یک شاعر درجه دوم قابل ملاحظه را خواهد یافت که زندگی شخصی اندوهباری داشت. تعداد کمی از اشعارش در گزیده های اشعار جایی برای خود باز خواهد کرد و هنگامی که سرنوشت مشترک بسیاری از افراد بااستعداد را در نظر بگیریم، رویهمرفته، در خواهیم یافت که این قضاوت، امتیاز کمی به استعداد او نیست…. ما فاقد واژگان نقد هستیم، درست به این خاطر که جامعه ما فاقد هرگونه تعریف از قدرتی است که به جای اینکه به زور متوسل شود و وادار کند، دگرگون میکند. ادرین ریچ این نوع قدرت را اینگونه توصیف میکند: خودمان آنگونه که هستیم در این حرکتهای دردناک آگاه ماندن، قدرتی همچون درد، دقت و پیچیدگی و صدای سیلویا پلاث قوی است زیرا موفق میشود دوگانگیهای اساسی حیات را در بر بگیرد نه اینکه آنها را رد کند.
- اینگونه ترجمه کردن نیاز به سواد لازم برای درک معنی ندارد، چون جملات را میتوان بدون درک معنایشان منتقل کرد.
- زبان اول ترجمه، زبان دوم نشر
- نگاهی دوباره به غلط ننویسیم
- ترجمه چیست (۵): لارنس ونوتی
- گفت و گو با دکتر علیرضا انوشیروانی
- مشکلات مترجم ادبی
- آشنایی با یک مترجم ادبی: ارسلان فصیحی، مترجم رمان ملت عشق
- کارگاه ترجمه: مسئله بافت در ترجمه
- فهرست کتاب های فارسی شده چاپی
- سیر تحول ترجمه های انگلیسی هزار و یک شب
- به عبارت دیگر (۴): داستان دو شهر
- آموزش ترجمه (۲): استفاده از متون موازی در آموزش ترجمه
- دستاوردهای مطالعات ترجمه (۴): ماریا تیموژکو و بسط حوزه مطالعات ترجمه
- نگاهی به ترجمه جدید کمدی الهی به قلم کاوه میرعباسی
- حقوق مترجم ادبی؟ سخنی با مترجم ادبی ایرانی
- از پست و بلند ترجمه فیلم (۳): ترجمه ای ایدئولوژیک از فیلم دوازده سال بردگی
- طنز (۴): معنی میان رشته ای را هم فهمیدیم
- نمونه ترجمه