و اما داستان آن فرهنگ چهارزبانه آریان‌پور

دیروز یادداشت ناقص و پریشان حمید علوی را آوردیم و گفتیم که منابع اش را مخفی کرده است. امروز خوب است یکی از آن منابع را معرفی کنیم: گفتگویی که در سال ۱۳۸۹ در مهرنامه (و در میان مجموعه نوشته ها و مصاحبه هایی در باره ترجمه در ایران) منتشر شده و متن آن به صورت کامل در انسان شناسی و فرهنگ بازنشر شده است. دقت در نوشته بی بی سی و این مصاحبه نشان می دهد که برخی تا چه حد شتابزده از منابع رونویس بر می دارند.

علیرضا جاوید: با تأمل بر کتبی که به قلم آریان‎پور ترجمه شده‎اند – ۱۱ کتاب- به دو نکته پی‎می‌بریم: نخست گزینش موضوعی کتب است، از عرفان تا فلسفه و جامعه شناسی و ادبیات، و نکته بعدی و اصلی، ضرورت توجه به امر ترجمه از طرف کسی است که خودش از چنان شأن و جایگاه علمی برخوردار بود که می‎توانست نیرو و انرژی‎اش را بر تألیف – ۱۲ کتاب- متمرکز کند. شما این امر را ناشی از چه می‎دانید؟
فرهنگ ارشاد:
شما در این پرسش دو نکته مهم را مطرح کرده‌اید: یکی این که چرا آثار استاد آریان‌پور دامنه گسترده‌ای از حوزه‌های مختلف علمی را دربر می‌گیرد و دیگر این که، کسی چون ایشان که به پشتوانه چنین اندوخته‌ای، توانایی فراوانی برای گفتن و نوشتن داشت، چرا بخشی از اوقات بارآور خود را در ترجمه صرف کرد و چرا آن را هم در تدوین و تألیف فرآورده‌ها و داشته‌های فکری خویش به کار نبرد.

در مورد نخست باید گفت که اندیشه‌ورزی و تلاش علمی بر گرد یک محور و در یک حوزه محدود (تخصص‌گرایی) در قلمرو علوم طبیعی و علوم اجتماعی و به ویژه در دانش عملی یا حرفه‌ای در مقایسه با دانش نظری، بایستگی‌های متفاوتی دارد. از این‌رو، اکنون، حداقل در حوزه علوم اجتماعی، رویکرد چندرشته‌ای یا بینارشته‌ای مورد توجه و پذیرش بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است. بدیهی است که استاد آریان‌پور متعلق به نسل قبلی بودند و کوشش وی در چند حوزه علمی و اندیشگی، بیشتر به خاطر علاقه و اشتیاق شدیدشان به پژوهش و کنکاش علمی بود، که روش منظم و هدفمند نامبرده خواهی‌نخواهی با رویکرد بینارشته‌ای امروز انطباق یافت. چیزی که هست او نه فقط در این باره ادعایی نداشت، بلکه به عنوان معلمی توانا، منطق‌دانی هوشمند و روشنفکری مسئولیت‌شناس، از این اندوخته‌های چندبعدی خویش به خوبی و به جا استفاده می‌کرد. به نظر می‌رسد بخشی از این علاقه شدید به دانش‌اندوزی در حوزه‌های مختلف و بهره‌گیری از آن‌ها، به ویژگی‌های شخصی نامبرده برمی‌گشت و بخش عمده‌ای از این گرایش هم ریشه در پیشینه سرمایه فرهنگی خانوادگی آریان‌پور، به ویژه مادر و پدر او، داشته است.

همچنین این نکته را اضافه کنم که این دامنه گسترده مطالعه و کنکاش در حوزه‌های مختلف علمی و ذخایر اندیشگی ایشان که به آن اشاره کردید، به صورتی نبود که ذهن وی به منزله کشکولی باشد که از هر چمن گلی و از هر حوزه‌ای مطلبی در آن انباشته باشته شده باشد، بلکه همان‌طور که در کتاب «پژوهش: آیین تحقیق» نوشته‌اند، همواره دانشجویان را به نظم، دقت، و منطق در دنیای دانشوری سفارش می‌کردند و خودشان هم به راستی کارگزار همین سفارش بودند. استاد آریان‌پور، ذهنی سازمان‌یافته داشت و در سخنان (نوشتاری و گفتاری) خود هرگز از هر دری سخن نمی‌گفت و مهار بحث از دست‌شان خارج نمی‌شد.

اما نکته یا بخش دوم پرسش که به کوشش آریان‌پور در ترجمه متون معطوف بود، نخست این که شما خودتان به آثار تألیفی دکتر آریان‌پور (کتاب، مقاله، مصاحبه و غیره به فارسی) اشاره فرمودید، ولی یک پرسش نیمه‌نهفته در آن بود که «چرا ترجمه؟» در میان آثار ترجمه‌ای نامبرده، کتاب «زمینه جامعه‌شناسی» از همه شناخته شده‌تر است و به خواست خودشان با عبارت «ترجمه و اقتباس» معرفی شده است. اما اگر به چاپ نخست کتاب (نشر دهخدا، ۱۳۴۲) مراجعه نمایید، در صفحات نخست (با عنوان «توضیح» که امروزه پیش‌گفتار می‌گویند و خودشان هم در کتاب پژوهش به «پیش‌گفتار» گزارش علمی اشاره کرده اند) توضیح داده‌اند که هرچند مایه اصلی این اثر همان کتاب تألیفی آگبرن و نیمکف بوده ولی در ترجمه فارسی، قسمت‌هایی از کتاب را که لازم یا مناسب تشخیص نداده‌اند، حذف نموده و به جای آن اقتباس‌هایی از اندیشمندان دیگر (برای نمونه گورویچ، گوردن چایلد، سوروکین و غیره) را بر آن افزوده‌اند؛ و در همان‌جا فهرستی از ۲۰ کتاب را ارائه کرده‌اند که در تدوین و تکمیل «زمینه جامعه‌شناسی» از آن‌ها استفاده کرده‌اند. اگر جسارت نباشد، امروزه بعضی بزرگواران اگر چنین اثری را ارائه دهند، ای بسا که عنوان تألیف به آن بدهند. دکتر آریان‌پور می‌توانستند به جای ذکر کلمه «اقتباس» روی جلد چاپ‌های بعدی، «عبارت» ترجمه و تألیف را بگذارند.

یکی از نکات برجسته در کار ترجمه ایشان، ابداع معادل‎ها برای بعضی از واژه‎هاست. کیفیت واژه‎سازی در نزد ایشان چگونه بود و اصولاً با توجه به چه منطق علمی صورت می‎گرفت؟
توجه استاد آریان‌پور به واژه‌شناسی و معادل‌گزینی فارسی برای واژه‌های لاتین، نکته شایان اهمیتی است که فهرست این واژگان در پایان کتاب «زمینه جامعه‌شناسی» آمده است (نزدیک به ۱۲۰۰ واژه تخصصی جامعه‌شناسی است و امروزه در آثار بسیاری از نویسندگان و مترجمان به کار گرفته می‌شوند). البته این فقط بخشی از کنکاش او در واژه‌پردازی و معادل‌گزینی است. همراه با آن و شاید از دهه ۱۳۳۰، ایشان مجموعه واژگانی در فلسفه و علوم اجتماعی را به صورت جزوه یا دستورالعمل تهیه کرده بودند که به وسیله «کمیسیون اصطلاحات علمی» در دانشگاه تهران، بررسی و تصویب شده بود. از اعضای برجسته آن کمیسیون می‌توان از بزرگانی چون دکتر محمد معین، دکتر هوشیار، استاد سعید نفیسی و غیره نام برد. بنابراین، گذشته از توش و توان کم‌نظیر آریان‌پور در معادل‌گزینی و علاوه بر مایه فکری خانوادگی، او با آگاهی و گوهرشناسی خود در شبکه فرهنگی درخشانی قرار داشت و با بزرگان وارسته‌ای چون فروزانفر، همایی و دیگرانی که پیش از این نام بردم حشرونشر داشت. بنابراین ذهن او به طور خودخواسته از بسیاری مهملات و آلودگی‌ها به دور بود و از این رو بازدهی قابل توجهی داشت.

واژه‌بندی (عبارت خودشان در آیین پژوهش) و معادل‌گزینی برای آریان‌پور، خدمت فرهنگی بزرگی به شمار می‌آمد. در همان «زمینه جامعه‌شناسی» تعدادی واژه آمده است که از دیگران وام‌گرفته شده و دکتر آریان‌پور یکایک این واژه‌ها را فهرست نموده و نام کسی را که از او وام‌گرفته شده با احترام و فروتنی آورده‌اند. به نظر من این نه به دلیل رها کردن مسئولیت خودشان از میزان مناسبت آن معادل بوده، بلکه بخشی از آن به دلیل رعایت اخلاق و حقوق معنوی علمی است و بخش دیگر آن به خاطر اهمیت دادن به این کار است که باید با تلاشی جمعی انجام گیرد. به هرحال، چون تحصیلات رسمی دانشگاهی وی در فلسفه، ادبیات و علوم اجتماعی بود و نیز بنیان دانشی استوار داشت، نظام ذهنی و اندیشه‌ای آریان‌پور از ذخیره واژه‌گانی غنی و پرباری برخوردار بود. بنابراین، توانایی واژه‌بندی و معادل‌گزینی برای واژه‌گان اروپایی، حاصل علاقه و کوشش ایشان از دوران کودکی و به دنبال مطالعه منظم و پربار و مداوم به دست آمده بود.

 به نظر می‎رسد که آن‎گونه که آریان‎پور در زمینه واژه‎گزینی حساس بودند در نوع انتخاب کتب برای ترجمه این حساسیت در مرتبه پایین‎تری قرار داشت. به‎عنوان نمونه می‎توان به همین کتاب «زمینه جامعه‎شناسی» آگبرن و نیمکف، اشاره کرد.
من با بخش اول پرسش شما موافق هستم که استاد آریان‌پور در واژه‌گزینی و معادل‌یابی برای واژه‌های لاتینی حساسیت، وسواس و دقت زیادی داشت. البته کسی که زبان انگلیسی را از کودکی و زیر نظر پدرش بیاموزد و سپس تحصیلات دانشگاهی در ادبیات فارسی را تا بالاترین سطح و با راهنمایی بزرگانی چون استاد فروزانفر با موفقیت به پایان رسانده باشد و با آن جدیت و موشکافی، متون کلاسیک و قدیمی ادبی، فلسفی و عرفانی ما را خوانده باشد، غیرمنتظره نیست که توانایی چشم‌گیری در واژه‌گزینی و معادل‌یابی‌ها داشته باشد.

اما درباره بخش دوم پرسش، نمی‌توانم موافق شما باشم. قسمتی از دلایلم را پیش از این ذکر کردم. ببینید به نظر من شاید ایشان برای این‌که به عنوان مترجم شناخته شوند یا نشوند، این‌که ترجمه متون را کار اصلی خود بدانند یا ندانند، برنامه و چشم‌اندازی نداشتند. ولی این دلیلی نمی‌شود که فکر کنیم در انتخاب اثری برای ترجمه، پای‌بندی جدی به ملاک‌ها و معیارها را چندان ضروری نمی‌دانستند. مهم‌تر و بالاتر این که او نمی‌خواست به عنوان مترجم یا مؤلف شناخته شود، او می‌خواست به عنوان معلمی آگاه، متعهد، اخلاقمند و دانشی شناخته شود و هویت خود را در این فضا می‌جست. البته شما در مطلبتان بر یک اثر نیمه‌ترجمه‌ای ایشان تأکید کردید و مثلاً به دو جلد «تاریخ تمدن» ویل دورانت اشاره‌ای نفرمودید که به نظرم این به دلیل آگاهی جنابعالی از اهمیت ترجمه چنین آثار ارزشمندی است. من فکر می‌کنم ترجمه این اثر بزرگ چند جلدی، برای ما که خود میراث فرهنگی و تمدنی ریشه‌ای داریم، بسیار مهم است. به ویژه این‌که حقایق و شواهدی از میراث گرانبهای فرهنگی ما در این اثر (و خصوصاً در همان جلدی که با همکاری امیرحسین آریان‌پور ترجمه شده است) مستند ارائه شده که بازهم خواندن این را باید به جوانان ما سفارش کرد. بنابراین اهمیت گزینش آن برای ترجمه، جای تردیدی نیست.

اما در مورد کتاب «زمینه جامعه‌شناسی»، با وجود موانع واقعی و عمدتاً غیرواقعی که در برابر آن بوده، چنان‌که بعضی از همکاران یا در اثر محافظه‌کاری خود یا توهم یا به هر دلیل دیگری، آن را به حد کافی معرفی نکردند که شاید بخشی از آن هم صرفاً به دلیل نام امیرحسین آریان‌پور باشد. با وجود این، هنوز هم این منبع در دانشگاه‌ها و در تدریس مبانی جامه‌شناسی عمومی و غیره جایگاهی دارد، هرچند نزدیک به نیم قرن از نخستین انتشار آن می‌گذرد. من شخصاً علاوه بر چاپ اول، نسخه‌ای از چاپ دهم این اثر را دارم و نمی‌دانم که پس از آن بازهم تکرار انتشار داشته است یا خیر.  اجازه دهید درباره نویسندگان این اثر عرض کنم که حداقل ویلیام آگبرن در فضای آکادمیک ما شناخته شده است. او از نظریه‌پردازان مرجع و از پیشگامان جامعه‌شناسی است. فرضیه تأخر فرهنگی یا پس‌افتادگی فرهنگی با نام آگبرن ثبت شده است. گرچه او این فرضیه را با توجه به مصادیق جامعه امریکایی مطرح نموده، ولی یک رویکرد علمی چنانچه پیام جامع و قابل گسترشی داشته باشد در مرزهای ویژه و قراردادی محبوس نمی‌ماند. فرضیه تأخر فرهنگی برای کشورهایی چون ما که تکنولوژی و بسیاری از عناصر مادی فرهنگی را از فرامرزها آورده‌ایم، شاید بیش از جامعه امریکایی مصداق داشته باشد. به ویژه این که ما واهمه داریم که به دنبال ورود عناصر مادی فرهنگی، عناصر غیرمادی و نرم‌افزاری فرهنگی فرامرزها هم بر ما بتازد و به آن عنوان سیاسی شده «تهاجم فرهنگی» داده‌ایم. من نمی‌خواهم وارد این وادی بحث شوم ولی منظورم این است که هرچند به فرضیه پس‌افتادگی فرهنگی نقدهای فراوانی شده (که این مورد هر تبیین نظری قابل پیش‌بینی و حتی گوش‌دادنی است) اما انتخاب کتاب بی‌معیار نبوده است. البته اشاره کنم که «زمینه جامعه‌شناسی» متن یا رساله اصلی آگبرن در شرح فرضیه پس‌افتادگی فرهنگی نیست، فقط خواستم با توجه به جایگاه علمی آگبرن، به اهمیت این کتاب اشاره کرده باشم.

  شما چند صباحی مسئول سامان‎دهی به فرهنگ تفصیلی چهارزبانه علوم اجتماعی آریان‎پور بوده‎اید. وجه تمایز این فرهنگ با دیگر فرهنگ‎های مشابه چیست؟
دل‌مشغولی استاد آریان‌پور با این فرهنگ (یا واژه‌نامه) تفصیلی چهارزبانه فلسفه و علوم اجتماعی، یکی از موضوعات مهم زندگی وی بوده است. من خودم تا پیش از درگذشت ایشان (۸ مرداد ۱۳۸۰) همواره منتظر بودم که بدانم بالاخره از چه زمانی زنگ شروع تدوین و انتشار این اثر به صدا درمی‌آید. دکتر آریان‌پور اگر اشتباه نکنم تا سال ۱۳۷۸ استوار و توانای کار بود. آسیب‌های جسمی و روحی دهه‌های گذشته در برابر مقاومت و قدرت درک او از شرایط زمانه، حداقل به ظاهر شکست خورده بودند، و من آریان‌پور را تا دو سالی پیش از مرگ، همچنان استوار و نیرودهنده و در عین حال آراسته دیدم. ولی بیماری پارکینسون در دو سال پایانی، به ویژه در آخرین سال زندگی، بی‌مهابا بر او تاخت.

دکتر آریان‌پور شاید در سال‌های پایانی دغدغه شروع این کار عظیم را برای چاپ در سر می‌پروراندند. اگر خودشان برنامه‌ریزی اولیه را می‌کردند و نخستین گام را برمی‌داشتند شاید راه هموار می‌شد. استاد آریان‌پور در طی ۴۰ سال حدود ۲۰۰ هزار برگه که هرکدام یک واژه روی آن ثبت شده است را تهیه و در حد طبقه‌بندی کلی تنظیم نمود. یعنی به طور متوسط طی این ۴۰ سال روزی ۱۴ برگه از این کتاب و آن مقاله بیرون آمده است. اشاره کنم که روی هر برگه یک واژه ثبت شده است، اما بعضی واژه‌ها از منابع مختلف و با فاصله زمانی کم یا زیاد و معمولاً روی چند برگه ثبت شده است. برای نمونه ممکن است واژه‌ای از کتاب «گلشن راز» شیخ محمود شبستری در ۲۰ سال گذشته استخراج شده و حتی بیتی که دربردارنده آن واژه بوده روی برگه ثبت شده است. اما پس از ۲۰ سال همان واژه از منبعی به زبان آلمانی استخراج شده و روی برگه‌ای دیگر ثبت شده است. این برگه‌نویسی تا آخرین روزهایی که ایشان با قلم و کتاب سروکار داشتند ادامه یافت. اگر برگه‌هایی را که حامل واژه مشترک است یکجا جمع کنیم، شاید این واژه‌نامه تفصیلی حدود ۵۰ هزار واژه (کمتر یا بیشتر) شود.

البته این برگه‌ها از جهت آمادگی برای انتشار همه در یک مرحله پیشرفتگی نیستند. بعضی از آن‌ها کامل است و بعضی فقط یک واژه روی برگه ثبت شده است. آماده کردن آن‌ها نیازمند یک تیم علمی مجهز دارد که به ویژه باید تعدادی افراد واژه‌شناس و فرهنگ‌نویس در آن همکاری کنند.

اینجانب پس از درگذشت زنده‌یاد آریان‌پور شاهد نگرانی و کوشش‌های خستگی‌ناپذیر همسر و فرزند شایسته استاد بودم. می‌دانم که کار زیاد و هزینه قابل توجهی صرف شده است تا این ۲۰۰ هزار برگه وارد کامپیوتر شود. همین‌جا اشاره کنم که پیش‌بینی کرده بودم که ساعات معینی از هفته را بدون هیچ چشم‌داشت و با افتخار در این کار همکاری کنم و قطعاً مثل من نیز کسانی هستند. اما مسئله اصلی این است که انجام این مهم در شبکه شخصی/عاطفی میسر نیست. استاد آریان‌پور در حدود ۱۰ سال پیش از درگذشت‌شان در گفت‌وگو با مجله آدینه گفته بودند که «تقریباً چهل سال پیش به اقتضای حاجتی که در جریان درس دادن و کتاب نوشتن احساس کردم، درصدد یافتن معادل‌هایی برای اصطلاحات نسبتاً تازه فلسفه و علوم انسانی برآمدم. در ابتدا مطابق قواعد زبان فارسی به ساختن لغت پرداختم. ولی به زودی با راهنمایی خردمندانی مانند دکتر محمدباقر هوشیار و سعید نفیسی و ابراهیم پورداود و دکتر محمد معین به متن‌های کهن فارسی روی آوردم و متوجه شدم که در کتاب‌های کهن، گنجینه‌ای از واژه‌های ازیادرفته ولی قابل استفاده وجود دارد. پس شروع کردم به استخراج و رده‌بندی لغات. این کار در آغاز کاری ساده و کوته زمان به نظر می‌رسید ولی در عمل سال‌ها وقت گرفت.»

حال که مایه این فرهنگ آماده است سرانجام کار نیازمند نیروی انسانی ماهر، تأمین مالی و پشتیبانی سازمانی و سنجیده دارد. کاری که در غرب برای انتشار فرهنگ‌هایی چون وبستر و لاروس کرده‌اند. روزی در یکی از خیابان‌های شرق لندن راه می‌رفتم که به ساختمان عظیم و مرتفعی رسیدم. می‌شد گمان کرد که یا دفتر مرکزی کمپانی بزرگی باشد یا ساختمان یک وزارتخانه. به سردر ساختمان که رسیدم روی آن نوشته شده بود «دفتر مرکزی لغت‌نامه آکسفورد».

همان‎طور که می‎دانید بسیاری از مترجمان ما بر این عقیده هستند که زبان فارسی و واژ‎ه‎های موجود در آن توان جای‎گزینی برای بعضی واژه‎های فلسفی و تا حدودی علوم انسانی ندارد. آیا این فرهنگ می‎تواند توانایی زبان فارسی را در جهت تسهیل این امر افزایش دهد؟
تردیدی نیست که این‌گونه کوشش‌ها می‌توانند بر توانایی زبان ما برای معادل‌گزینی فارسی در برابر واژه‌های بیگانه و فهم بهتر آن‌ها کمک شایانی نمایند و حتی برای سازگاری و آمادگی بیشتر زبان فارسی کنونی با بیان علمی روز مؤثر واقع شوند. البته کوشش‌هایی هم در سطح بسیار محدودتر از این واژه‌نامه چهارزبانه استاد آریان‌پور صورت گرفته است. چنان‌که آقای داریوش آشوری مجموعه واژگان فرهنگ علوم انسانی خود را که شامل معادل‌های پیشنهادی خود ایشان است منتشر کرده‌اند که برای ارباب ترجمه سودمند است. شکل دیگر آن مجموعه‌ای یک جلدی به نام واژگان فلسفه و علوم اجتماعی در دهه ۱۳۵۰ منتشر شد که در برابر هر واژه انگلیسی معادل‌هایی را که مترجم‌های مختلف برگزیده بودند گرد‌آوری کرده است. به نظرم این مجموعه در ویرایش‌های بعدی به تدریج کامل‌تر شد و تغییراتی هم در نام تهیه‌کنندگان آن پیش‌آمد که من چرایی آن را نمی‌دانم و هم‌اکنون به صورت اثری دوجلدی از سوی پژوهشگاه علوم انسانی منتشر شده است (البته سیر تحول آن در پیش‌گفتارش آمده است). شکل سوم هم همان رویه‌ای است که بعضی مترجمانی که خود را از یک حرفه تجارتی فراتر می‌دانند و فهرست واژه‌نامه‌ای در پایان کار خود آورده‌اند که همان معادل‌گزینی آن‌ها در همان متن ترجمه شده است.

عبدالله انوار در نقل یکی از خاطراتش از آریان‎پور اشاره می‎کند که در سال ۱۳۵۱ دکتر کیا (معاون وزارت فرهنگ و هنر و رئیس فرهنگستان لغت آن زمان) با من که عضو کتابخانه ملی بودم، تماس گرفت و از من خواست که آریان‎پور را به نزدش ببرم. فردای آن روز به همراه دکتر آریان‎پور به ملاقات کیا رفتیم. او به گرمی ما را پذیرا شد و به آریان‎پور گفت که آقای پهلبد وزیر فرهنگ و هنر می‎خواهد شما را به ریاست فرهنگستان لغت منصوب کند. وزیر فرهنگ و هنر نیز همین درخواست را به طور رسمی در ملاقاتی خصوصی با وی مطرح کرد اما آریان‎پور با وجود این‎که وضع مالی خوبی نداشت، از امتیازات چشم‎گیر این سمت صرف‎نظر کرد و دو روز بعد از ملاقات با پهلبد به دکتر کیا گفت که نوع نگاه من به مقوله «لغت و زبان» با شما متفاوت است. آقای دکتر ارشاد، این تفاوتی که آریان‎پور به آن اشاره می‎کند در چه زمینه‎ای بود و از چه ناشی می‎شد؟
می‌دانید که استاد عبدالله انوار از دوستان صمیمی و بسیار قدیمی دکتر آریان‌پور بود؛ و فکر می‌کنم یکی از مشترکات بارز این دو بزرگوار وارستگی و آزادگی آن‌ها بود. به هرحال، این نکته را استاد عبدالله انوار در ویژه‌نامه روزنامه شرق (۷ مرداد ۱۳۸۶) مطرح نموده و نظرخودشان را که احتمالاً با دیدگاه آریان‌پور بسیار انطباق داشته به طور سنجیده مطرح کرده‌اند. من می‌خواهم چند جمله‌ای بر آن بیفزایم که استاد آریان‌پور علاوه بر منش علمی، آدمی زیرک و بسیار رند بود. ایشان کسی نبودند که فرصت‌طلبی چرکین و مصلحت‌طلبی را پیشه کنند. او حتی در دانشگاه پرینستون که مشغول تحصیل در مقطع دکتری جامعه‌شناسی بود حرکت نژادپرستانه استاد آن‌جا در مقابل یک سیاه‌پوست را تاب نیاورد و با اعتراض شدید به استاد، فضای دانشگاه و فرهنگ پراگماتیستی و مصلحت‌طلبی امریکایی را ترک کرد و این مدرک دکتری را نخواست. در ایران هم او که خود در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بعضی مقامات بالای مملکتی (ازجمله هویدای نخست وزیر) را آشکار و در کلاس به باد انتقاد شدید می‌گرفت و رژیم هم بی‌تردید آگاه بود، آن‌گاه پیشنهاد ریاست فرهنگستان از سوی پهلبد، وزیر فرهنگ و هنرو و شوهرخواهر شاه، جای تأمل داشت و بدیهی بود که استاد آریان‌پور آن را نمی‌پذیرفت. و پاسخ ایشان به آقای کیا که ما با نگاهی متفاوت به مقوله لغت و زبان می‌نگریم، پاسخی رندانه بود. دکتر کیا تا حدی که من یادم هست، آدمی بیگانه از علم و ادبیات نبود، بنابراین پاسخ دکتر آریان‌پور به شخص دکتر کیا نبود بلکه «نه» به رژیم بود.

*نمونه ای اولیه و ناکامل از این گفتگو نخستین بار در مهرنامه، شماره ۷، آذر ۱۳۸۹ منتشر شده و گفتگوگر متن کامل آن را برای باز نشر به انسان شناسی و فرهنگ ارائه داده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته