دوسال پیش بود که تصمیم گرفتم در راستای دلخوشیهای شخصی، شروع کنم به خواندن جدی، پیگیر و مداوم ادبیات معاصر عرب. نه از آن چهار پنج نویسندهی سرشناس که در فضای فارسی میشناسیم، بلکه نویسندگانی که کمتر در فضای بینالمللی یا زبان فارسی شناخته شده اند، یا تازهکار و تازهنفس و خلاقاند…این مدت یکدوجین نویسندهی خیلی خوب و دو سه نویسندهی معرکه کشف کردم.
با اشتیاق میبینم که کفهی زنان نویسنده پرزورتر است و ادبیات عرب زنان نویسندهی جوان خلاق و خوشفکر و خوشقلم کم ندارد. یکی از کشفهای اخیرم خانم می النقیب است. اهل و ساکن کویت است، در حلقههای ادبیات عرب به او لقب «آلیس مونروی عرب» دادهاند، لقبی که چندان پربیراه نیست. مثل مونرو داستان کوتاه مینویسد، داستانهای کوتاهاش معمولا مرتبط با هماند. اثر مشهورش-«روشنی پنهان اشیاء»- مجموعهای از داستانهای کوتاه درهمتنیده و مرتبط باهم است. داستان مشهوری دارد به اسم Amerika’s Box که یکی از آثار همین مجموعه است. داستانهایش اندوه تهنشینشدهی سردی دارند، جزئیبین است و در توصیف جزئیات چیرهدست. «شیءباره» است و اشیاء برای او هویتی پررنگ دارند. میگوید اشیاء تنها یک داستان ندارند، هر چیزکی هزار داستان دارد. میگوید هروقت خیال برتان میدارد که آنچه تجربه کرده اید، هیچکس دیگر تجربه نکرده، یک تکهای از اجسام هست که در سکوت و فروتنی نشانتان دهد که اشتباه میکنید و تجربهی شما «منحصربفرد» نیست.
در داستانهایش گاه نوستالژی کویت دیروزها را دارد، کویتی که هنوز نفت کلیدواژهی آن نشده بود و «آسمان آبی، ساحل شنی شفاف، درختهای سدر را در راه نفت از دست نداده بود تا هیچ به دست آورد.» جنگ کویت تاثیر عمیق، اندوهناک و ماندگاری بر او گذاشته است؛ جنگی که «سرطان را بختک ریههای مردم» کرد، جنگی که ناگهان نشاناش داد «هیچ چیز را از ترکشهای جنگ امان و امنیت نیست.»
شخصیتهای داستانیاش رهایتان نمیکند، مثل «علی آقای میوهفروش» که ایرانی است، بعد از انقلاب اسلامی ایران به کویت آمده، نیموجب میوهفروشیاش تا سقف قفسهبندی است و میوههای همه عالم از شرق تا غرب و شمال و جنوب را در خود جا داده است. میوههای هر گوشه عالم بهجز ایران، خط قرمز علی آقا میوهی ایرانی است، او از وطناش منزجر شده است و سالهاست آرزو و رویایی ندارد جز اینکه پسرش را از ایران به کویت بیاورد. علی آقا اما هرگز پسرش را نمیبیند، حتا وقتی پول کافی برای قاچاقیان فراهم است تا پسر را قاچاقی سوار قایق کنند و بیاورند، پسر ایرانی است، زندگی و مادر و خیال و سرنوشتاش در ایران است. علی آقا میوهفروش مستاصل است و انگار چارهای ندارد تا با وطناش سر لج بیفتد و نفرت، آنقدر که در بساط میوهفروشیاش سیب چینی و «میوهی اگزوتیک» پرو و برزیل پیدا شود، اما هیچ میوهای از ایران که دوقدم آنسوتر است نه…