دلایل قوی باید و معنوی و این هم نه کار هر نقاد است!

فرهاد طاهری
میراث مکتوب

 فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی تألیف دکتر محمد حسن دوست در سال ۱۳۹۳ در پنج جلد و از سوی انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی چاپ و منتشر شده‌ است. این کتاب در سی‌وسومین دوره کتاب سال، در گروه «زبان‌های باستانی»، به‌عنوان اثر برگزیده شناخته شد. پیشتر در سال ۱۳۸۳، جلد نخست فرهنگی با همین نام، تألیف حسن‌دوست، شامل حروف «آ – ت»، از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده بود.

متن اصلی فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی (آ – ی) در جلدهای اول تا چهارم قرار دارد و مشتمل بر ۲۹۵۵ صفحه و حاوی ۵۵۱۴ مدخل است. جلد پنجم ویژۀ فهرست لغات زبان ها و گویش هاست.

و اما بعد، در اردیبهشت ۱۳۹۴ ، یادداشتی از سرِ ادای احترام و عرضِ دستمریزاد به نویسندۀ کتاب آقای دکتر حسن دوست باعنوان «همتِ بی همتا» در صفحۀ فیس بوکم نوشتم. درآن نوشته اشاره کردم که در موضوع و شیوۀ تدوین این فرهنگ، نظری اظهار نمی کنم چون هیچ صلاحیت و تخصصی در این زمینه ندارم. نوشتۀ من فقط ستایشی بود از سختکوشی و همت نویسندۀ این کتاب در روزگاری که گروهی از فارغ التحصیلان و شاید هم شماری از استادان دانشگاه به نوعی در فکرِ «میان راه ها و میانبرها» هستند و تمام همّ و غمِ آنان این است که با کمترین زحمت، بیشترین عایدها را حاصل کنند. در این روزگار بی تردید باید به نویسندۀ فرهنگ ریشه شناختی آفرین ها گفت.

چندماه بعد از انتشار این فرهنگ، نقدی به قلم یکی از صاحب نظران فاضل فرهنگستان زبان وادب فارسی در سایت فرهنگستان قرار گرفت و بعد هم این نقد، در ویژه نامۀ فرهنگ نویسی فرهنگستان  زبان وادب فارسی منتشرشد («نقد فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی»، سید احمدرضا قائم مقامی، ویژه نامه فرهنگ نویسی، جلد ۱۰، اسفند ۱۳۹۴، ص ۱۴۷- ۱۸۳).

ذکر این نکته در خصوص فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی خالی از لطف نیست که دکتر احسان یارشاطر به واسطه ای ستایش های خود را از عظمت و ارزشمندی این فرهنگ به اطلاع من رساند تا پیام او را به نویسندۀ کتاب برسانم. اما وقتی متوجه شدم نویسندۀ نقد، این همه انگشت انتقاد و ایراد خود را با لحن وکلامی غیر حرفه ای و  بی ادبانه که نمونه هایی از آن را در پایان این نوشته برای اطلاع خوانندگان خواهم آورد، متعجب شدم.

 در این نوشته، سخن من البته دربارۀ لحن و ادب نویسندۀ محترم نقد فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی  است و به دیگر مسائل تخصصی کاری ندارم. من واقعا متوجه نشدم وقتی منطق کلام استوار باشد یا به قول سعدی «دلایل قوی باید و معنوی» چرا باید در نقدِ کتابی آن گونه از لبۀ تیزِ بی ادبی وبی حرمتی قلم نقد کمک گرفت. و چرا ناقد محترم و فاضلی  که اساس سخن و گفته اش معیارهای علمی است در بیانِ آراء علمی خود از طنزهای تحقیرکننده و تعابیر نامنصفانه و گاه نامؤدبانه و… دریک کلام از «انشای دونِ شأن طرز نگارشِ موقر و سنجیده» در یک مقالۀ علمی و تحقیقی کمک گرفته است؟ بر هر کتابی بدون تردید می توان انتقادها داشت. هیچ کتاب مهمی هم سراغ ندارم که پس از انتشار، آراء منتقدان را از پی نداشته باشد. نفس هر تحقیق و تألیفی بدون تردید اقتضای نقد و اظهار نظر دارد. کاش نویسندۀ محترم این نقد که خود از زمرۀ استادان رشتۀ علوم انسانی در دانشگاه هستند و بالطبع وظیفۀ خطیر تربیت دانشجویان را هم به عهده دارند، با کمال ادب و احترام تمام،  آراء خود را دربارۀ این کتاب به قلم می آورد تا مانعی بسیار بزرگ بر سر راه خواندن مقالۀ خود پدید نمی آورد و ذهن خوانندگانِ نقدِ چه بساعالمانۀ ایشان از محتوای آموزندۀ نقد به بی ادبی آزاردهندۀ لحن نویسندۀ آن منحرف نمی شد.

 در تاریخ فرهنگی خود شواهد بسیاری دیده ایم از نقدهای نوشته و منتشرشده بر آثاری بسیار مهم که به گونه ای به قلم آمده که درس ادب و فرهیختگی و تواضع به خوانندگان آموخته است. ای کاش نقد این صاحب نظر فرهنگستان هم این گونه بود.

در پایان، شواهدی از «نقد فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی» را نقل می کنم. این نقد در ۳۷ صفحه منتشرشده است و  من بی آنکه بخواهم درصددیافتن شاهدی مشخص باشم یا بر جمله یا تعبیری خاص تأکید کنم فقط از ۱۰ صفحۀ آغازین این نقد (از ۱۴۷ تا ۱۵۶) این شواهد را برگزیده ام. توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

  • اگرکسی بخواهد درزمانۀ ما فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی بنویسد ناگزیر به یک معنا جمّاع خواهد بود. مؤلف چون نخواسته جمّاعِ صرف باشد از خود نیز آرائی دارد وگاه خواننده را به آنها ارجاع می کند ولی تقریبا همۀ آنها را باید با احتیاط تمام تلقی کرد.
  • هرخطایی که می توان به لحاظ نظری در آثار ریشه شناسان دید در این کتاب هست و مؤلفی که به قول خود شانزده سال از عمرش را بر سر این کتاب گذاشته انتظار می رفت لااقل خود را از بعضی از آنها دورنگه دارد. مؤلف تقریبا یک سطر هم دربارۀ آن در مقدمۀ پرسوزوگداز خود نیاورده است.
  • مؤلف درنقل اغلاط بی پروایی نموده است.
  • مؤلف مجبور به ریشه تراشی شده است.
  • تقریبا هیچ صفحه ای از آن [کتابهای پاول هرن و هوبشمان] از غلطی یا غلط فاحشی خالی نیست. این را جز به کاهلی و لاقیدی نمی توان حمل کرد که مؤلف در این شانزده سال پیش خود فکر نکرده…یا فکر کرده و آن را در عمل نیاورده است اما می توان گفت [مؤلف ] عامدانه به آنها [ آن منابع] رجوع نکرده است.
  • اما [مؤلف] ظاهرا نخواسته بخشی از ثمرۀ یادداشتهای شانزده سالۀ خود را بر باد دهد.
  • ازفهرست کردن چندقاعده و چند شاهد که شاید نیم آنها غلط باشد چه فایده ای عاید خواهد شد جزگمراه کردن خوانندگان؟
  • این امانتداری مؤلف در سراسرکتاب رعایت شده و ازبدترین اشتباهات کتاب به لحاظ روش آن است.
  • این قدر امانتداری در نقل غلط و نقل غلط خود غلط است چه فضیلتی برای فرهنگ ریشه شناختی؟
  • طبعا متذکر همۀ اغلاط پرشمار و نگفته های کتاب که ممکن است ما را به تألیف کتابی مفصل بکشاند نمی شویم.
  • با این اشتقاق، مؤلف هزار سال به قهقرا رفته و با اشتقاقات عامیانۀ مؤلف نوروزنامه همسری کرده است.
  • گرچه ازاشتباهات عجیب و غریب، آقای حسن دوست در ذیل این مدخل برکنار مانده …
  • تقریبا هرچه درذیل مدخل …آمده غلط است
  • آنچه مؤلف از نیبرگ نقل کرده اعتباری ندارد و ازنتایج متن نخواندن و اتکا به لغت نامه هاست که شیوۀ معهود مؤلف است.
  • معنایی که مؤلف درمقابل کلمۀ …آورده به کلی ساختگی است.
  • بقیۀ مطالب که در ذیل …آمده همه بی ربط است.
  • زهی دقت که درجایی هم که همه اطمینان دارند درچیزی، مؤلف می گوید «احتمالا» در واقع مؤلف در موارد متعدد که می بایست احتیاط کند نکرده و درچنین مواردی که شمارش البته کمتر است احتیاط بیهوده کرده است.
همرسانی کنید:

مطالب وابسته