چند روز پیش نمایشگاه کتابی در زنجان برگزار شد. فکر کنم یازدهمین بود. با شرکت بیش از ۲۰۰ ناشر. با ۳۰ درصد تخفیف. برای هر نفر حداکثر ۵۰ هزار تومان بن خرید و من با چه زحمتی توانستم با چندین کد ملی متفرقه بن بیشتری بگیرم. هر چند نمایشگاه کتاب در زنجان همیشه محدود و کوچک است اما این طور هم نیست که کتاب خوب پیدا نشود. هر نمایشگاهی برای هر دوستدار کتابی فرصتی است، مخصوصاً در زنجان که کتابفروش عمومی کم داریم یا بگویم فقط یک کتابفروش عمومی قابل توجه داریم. کتابکده فرهنگ به مدیریت آقای تقدسی.
در نمایشگاه ، ناشران خوب هم انصافاً بودند. نشر نی و چشمه و کویر مقداری کتاب فرستاده بودند. از نی «تاریخ فقه اسلامی» را که تازه چاپ شده بود و دنبالش بودم، خریدم. «تاریخ جهان» ارنست کامبریج با ترجمه علی رامین و کتاب دو جلدی «فقه و سیاست در ایران معاصر» داود فیرحی که همشهری ما هم محسوب میشد، نیز خریداری شد. همچنین «کسروی و تاریخ مشروطه» اثر سهراب یزدانی. از نشر کویر «ترنم موزون حزن» مقالات سروش دباغ (درباره سهراب سپهری) و «رحمت نبوی، خشونت جاهلی» اثر صابر اداک را گرفتم. دنبال «شوکران اندیشه» خاطرات آیت الله صالحی نجف آبادی نویسنده «شهید جاوید» بودم که تازه چاپ شده و نبود.
از نشر قابل توجه و مهم «سخن» و نشرهای وابسته ی «علم» و «علمی» که در یک غرفه بود، فعلاً نشد که خریدی بکنم. قرار بود اسم بدهم، چند کتاب را از تهران بفرستند که بنا به دلایلی فعلاً معوق ماند. انتشارات «نگاه» هم بود که «تاریخ مذکر» و «چاه به چاه» رضا براهنی را گرفتم. براهنی در مقدمه ی تاریخ مذکر که در پایان سال ۶۲ نوشته شده، آورده که «خواننده باید بداند که تاریخ مذکر در سال چهل و هشت نوشته شده، و طبیعی است که منعکس کننده ی روحیه ی آن سالهای جامعه ایران و آن سالهای تفکر خود من باشد. در همان سال چهل و هشت، کوششی برای چاپ کتاب شد و بخش اول آن چیده شد. ولی موانع مختلف که مهمترین آنها محتویات فصلهای نهم و دهم کتاب بود، اجازه نداد که کتاب در سال نگارشش چاپ شود. زمان در آن سال مستعد چاپ تاریخ مذکر نشده بود. کتاب در اواسط سال ۵۱ بالاخره چاپ شد. ولی محتویات بخش زیادی از آن، حتی قسمتهایی از نیمه ی دوم، جسته گریخته در مطبوعات چاپ شده بود. کتاب دو سه ماه بعد از چاپ توقیف شد ولی مثل هر کتاب توقیف شده که تخیل و حس ماجراجوئی کتابخوانها را به سوی خود جلب میکند و ناشر زیرزمینی را هم تحریک میکند، در چند شهر مختلف به صورت زیر زمینی چاپ و پخش شد. در حول و حوش انقلاب، کتاب از مخفیگاه بیرون خزید و در شمار پرفروش ترین کتابهای اوایل انقلاب درآمد.»
از انتشارات مهربان و دوست داشتنی «اطلاعات» که به مدیریت محمود دعایی اداره میشود هم «دو برادر» که درباره جلال و شمس آل احمد است به همراه «شرح گلستان» حمید یزدان پرست را گرفتم. در غرفه ی عرضه آثار آقای خمینی هم کتاب دو جلدی «خاطرات سال های نجف» و «همراه با امام در پاریس» و «امام به روایت امام» را گرفتم. در همین کتاب اخیر آقای خمینی در پاسخ خبرنگاری (به گمانم خانم فالاچی) که از وی درباره حجاب زنان می پرسد، میگوید: «اولاً اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقی دارید که اختیار را از دستشان بگیرید. ما اعلام می کنیم به زنها که هر کس چادر میخواهد یا هر پوشش اسلامی بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون می آید. شما چه حقی دارید که جلوی اینها را بگیرید. این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زنها دارید و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمی گوییم.» سخنان آن روز آقای خمینی برای ما که امروز میخوانیم حکم «گل آقا» را دارد!
از انتشارات امیر کبیر «تاریخ اسلام» با ترجمه مرحوم احمد آرام را گرفتم. این کتاب یک ترجمه هم دارد که کار تیمور قادری است و در دو جلد است . گویا در زمان چاپ هم بحث و اختلافی با امیرکبیر پیدا شده. در هر حال فعلاً تک جلدی آرام را گرفتم. چند تایی از آثار مرحوم بانو آنهماری شیمل را داشتم و اینک «در قلمروی خانان مغول» خریداری شد. «چنگیز خان» هارلد لمب را هم گرفتم. تاریخ را چون بسیاری رشته های دیگر چندان نخوانده ام ولی نمی دانم چرا به سلسله ی مغولان یا همان ایلخانان علاقه دارم. برخلاف هایهویی که درباره مغولان در ایران رایج است، این سلسله برای من اما جذاب می آید.
از امیرکبیر «تاریخ غیبت امام دوازدهم» دکتر جاسم حسین را هم گرفتم. از انتشارات موسسه امام صادق که اکثراً آثار آیت الله سبحانی را چاپ و منتشر میکند، کتاب «سیره ی پیشوایان» مهدی پیشوایی و «امام مهدی حقیقتی تابناک» را گرفتم. این کتاب اخیر «پاسخی قاطع » به کتاب «عجیب ترین دروغ تاریخ» است. شاید این رسم تنها در ایران باشد که بدون اینکه به کتاب اصلی اجازه چاپ داده شود، کتاب نقد آن منتشر میشود. برای نمونه چاپ کتاب «بیست و سه سال» علی دشتی قدغن است ولی نقد آن آزاد. کتاب «تولدی دیگر» شجاع الدین شفا هم همچنین. «خاطرات منتظری» نیز ایضاً. و دهها کتاب دیگر. این هم از عجایب روزگار ماست.
در مجموع حدود ۲۵ جلد کتاب خریداری شد . خریدنش را خریدیم ولی خواندنش مانده! «از خدا جوییم توفیق خواندن»!