زدن پنبه تفکر و سواد رسانه ای

روزنامه شرق
گزارشی از نقد حسین افخمی

حسین افخمی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه ‌طباطبایی، در نشست بررسی محتوای کتاب «تفکر و سواد رسانه‌ای» برای پایه دهم (دبیرستان) بیان کرد: در این کتاب هیچ اثری از خوداندیشی و درنگ دیده نمی‌شود که متد جدیدی در نظام آموزشی است. در واقع این خوداندیشی است که می‌تواند مفهوم تفکر را بیافریند که این کتاب این ویژگی را ندارد. اگر بخواهم کتاب را در دو، سه کلمه تعریف کنم، باید بگویم این کتاب بیشتر تمسخر رسانه‌ای است تا تفکر و سواد رسانه‌ای.

به گزارش شفقنا رسانه، افخمی در ابتدای این نشست به قدمت آموزش سواد رسانه‌ای در کشورهای دیگر اشاره کرد و توضیح داد: هدف از سواد رسانه‌ای در کشورهای غربی دفاع از دانش‌آموزان زیر ۱۶ سال بوده است. در واقع پایه و مبنای دفاع انجمن‌ها و سازمان‌ها در مقابل غول‌های رسانه‌ای با سواد رسانه شروع نشده و خیلی قبل‌تر این موضوع مطرح بوده است. در آمریکا وقتی گربنر نظریه کاشت را مطرح می‌کند، در واقع با رویکرد کارکردگرایانه رسانه‌ها را مورد سؤال قرار می‌دهد و به همین خاطر جامعه وظیفه و مسئولیت خود را در برابر رسانه‌ها مهم می‌داند. در این اوضاع بود که مسئله آموزش رسانه‌ای برای دانش‌آموزان مطرح می‌شود و کشور انگلیس در این میان پیشرو بود و از سال ۱۹۸۰ سواد رسانه‌ای شکل دیگری به خود می‌گیرد.

این منتقد با توضیح درباره جایگاه آموزش سواد رسانه‌ای در کشور، گفت: اگر به تاریخچه این موضوع نگاه کنیم، سال ۱۳۵۶ کتابی با توصیه دانشکده ارتباطات با عنوان رسانه‌های همگانی منتشر شد و کتابی برای دانش‌آموزان پایه دهم بود. آموزش‌وپرورش با دانشکده ارتباطات قراردادی می‌بندد که براساس آن سالی چهار دانشجو برای تدریس این درس بورسیه می‌شدند و آموزش می‌دیدند. این پدیده از همان سال جدا از شاخه‌های دیگر علوم اجتماعی و به‌عنوان یک موضوع مستقل مورد توجه قرار گرفت که متأسفانه از آن زمان تا امسال، موضوع آموزش درباره رسانه‌ها به فراموشی سپرده شد.

افخمی با انتقاد از کتاب «تفکر و سواد رسانه‌ای» توضیح داد: در این کتاب هیچ اثری از خوداندیشی و درنگ دیده نمی‌شود که متد جدیدی در نظام آموزشی است. در واقع این خوداندیشی است که می‌تواند مفهوم تفکر را بیافریند که این کتاب این ویژگی را ندارد. اگر بخواهم کتاب را در دو، سه کلمه تعریف کنم، باید بگویم این کتاب بیشتر تمسخر رسانه‌ای است نه تفکر و سواد رسانه‌ای. متأسفانه ما در دانشگاه‌ها شعار بومی‌سازی را سر می‌دهیم در‌حالی‌که این کتاب از نمونه‌های ترجمه‌شده استفاده کرده است. من با توجه به شرایط فعلی کشور با نوشتن چنین کتابی زیاد موافق نیستم و معتقدم وقتی ما نمی‌دانیم تیراژ فلان روزنامه چند نسخه است یا اقتصاد رسانه‌ها به چه صورت است و چه کسانی از رسانه‌های ما حمایت مالی می‌کنند، چه چیزی را می‌خواهیم به‌عنوان سواد رسانه‌ای آموزش دهیم.

ما باید این موضوع را که یک رسانه با ما چه می‌کند، آموزش دهیم نه اینکه تعریفی از رسانه ارائه دهیم. به‌همین‌دلیل برای درک این مطلب باید پشت پرده این جریان را فهمید. من بشخصه با سیاسی‌کردن چنین کتاب علمی‌ای مخالفم اما آنچه در سواد رسانه‌ای در کشورهای غربی مطرح است، ترکیب سواد اطلاعاتی و سواد رسانه‌ای است و دلیل این ترکیب، نزدیک‌شدن مرز‌های آنها با یکدیگر است.

من با اینکه از سال ۱۳۵۴ با مفاهیم ارتباطات و رسانه در ارتباطم اما محتوای این کتاب را به‌سختی می‌فهمم. بخشی از مطالب کتاب یکدفعه‌ وارد می‌شود. در این کتاب تعبیرهایی به کار رفته که واقعا حیرت‌انگیز است مثل این جمله که «تصاویر معصوم نیستند»؛ کلمه معصوم مفهوم ضمنی دیگری دارد و تفسیر این کلمه جای دیگری است. «پیام همبرگری» بیشتر به طنز شبیه است تا متن درسی یا واژه «مهندسان پیام» استعاره‌ای بسیار بی‌معنی و در واقع نوعی توهین به گیرندگان پیام است. واژه‌های دیگری هم وجود دارد که من به‌عنوان یک خواننده وقتی با آنها مواجه می‌شوم، بدنم به لرزه در می‌آید مثل «تومور مصرف»؛ این کلمه بیشتر ما را یاد سرطان می‌اندازد، پس چطور می‌تواند موجب هراس و ترس مخاطب نشود.

یکی از کارکردهای سواد رسانه‌ای، آموزش زبان است که در این کتاب هیچ اشاره‌ای به آن نشده؛ یعنی تا شخصی زبان رسانه‌ها را بلد نباشد، دیگر مفاهیم مثل بحث بازنمایی‌ها را قطعا درک نمی‌کند.

به نظرم ۴۰ درصد این کتاب نیاز به بازنویسی دارد و از طرفی دیگر موضوع پیش‌نیازهاست که باید این موضوع در اولویت قرار گیرد. پیش‌نیاز این درس باید از ارتباطات انسانی شروع شود و مفاهیمی که در این کتاب تفهیم‌شدنی نیست، در ارتباطات انسانی مطرح و آموزش داده شود. در این ارتباطات مهارت‌های سؤال‌کردن، گوش‌دادن و اینکه معنا کجای زبان قرار دارد، مطرح می‌شود.

این کتاب بیشتر رویکرد کارکردگرایانه رسانه‌ای و انتقال پیام را دارد در‌حالی‌که در بخش‌هایی از کتاب مطالبی مطرح شده که جنبه‌های پست‌مدرن و مطالعات فرهنگی دارد و پیش‌زمینه این مطالب را دانش‌آموز در مدارس کسب نکرده است. در جایی دیگر از این کتاب، برجسته‌سازی با بزرگ‌نمایی خلط شده و این کاملا غلط است چراکه ما درباره برجسته‌سازی موضوعات دیگری را مطرح می‌کنیم و درشت و بزرگ‌ بودن موضوع مدنظر نیست. در این کتاب به اشتباه این دو واژه معادل هم در نظر گرفته شده است.

افخمی با اشاره به خروجی‌های موردانتظار از این کتاب گفت: در مجموع انتظار داشتم عکس‌ها و مطالب به‌کاررفته در این کتاب رنگ‌وبوی ایرانی داشته باشد. ما موردهای زیادی از رسانه‌های خودمان داریم که اگر آنها را مثال بزنیم، دانش‌آموز فهم بیشتری نسبت به رسانه کسب می‌کند. متأسفانه در این کتاب به‌شدت نشانه‌های رسانه‌هراسی را می‌بینم و این اصلا به‌نفع ما نیست.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته