راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

آسیب شناسی پارسی سره

منوچهرِ فروزنده فرد

پارسی انجمن

نگاهی به:

فرهنگِ واژگانِ پارسی
نوشتۀ محمّدرضا فرامرزی
چاپِ نخست، شیراز: فرامتن، ۱۳۸۷

سال‌هاست که پارسی‌گرایی و سره‌نویسی -که دانشی‌ست ارجمند و هنری بی‌مانند- درمیانِ بزرگان و ادب‌دوستان روایی یافته‌است. ازسویی فرهیختگانی چون کزازی، جنیدی، هاجری (نگارندۀ فرهنگِ بیست‌هزار)، رازی (نگارندۀ فرهنگِ واژه‌های فارسیِ سره برای واژه‌های عربی در فارسیِ معاصر)، دانشیار (نگارندۀفرهنگ‌نامۀ پارسیِ آریا) و…، و ازسویی فرهنگستانِ زبان و ادبِ پارسی دراین‌زمینه گام‌های بلندی برداشته و در شناساندنِ توانمندی‌های پارسی به همگان کوشیده‌اند.

ولی شوربختانه دراین‌میان کسانی هم هستند که نادانسته و نسنجیده، دست به نگارشِ فرهنگِ پارسی می‌زنند و با این کار چیزی جز کم‌دانشیِ خود را نشان نمی‌توانند داد! (سخنِ سعدی را از یاد نبرده‌ایم که فرمود: «تا مرد سخن نگفته‌باشد…!»)

داستانِ «فرهنگِ واژگانِ پارسی» و نگارندۀ گرامی‌اش، خواجه محمّدرضا فرامرزی که بنده نه ایشان را دیده‌ام و نه می‌شناسم، چنین است و شوربختانه این خواجۀ ارجمند با ناآگاهی از ریشه‌شناسی، ادبِ پارسی، دستور، درست‌نویسی و… دست به کِلک برده‌اند و دستاوردْ چُنان شده‌است که خواهم‌گفت و خواهیددید!

چُنین می‌نماید که ایشان یک‌بارهم‌که‌شده، به یک فرهنگِ پارسی ننگریسته‌اند و شگفت آنکه فرهنگِ ایشان ویراستار هم داشته‌است، آن‌هم ویراستاری که پیش از نامش واژۀ «دکتر» آمده‌است!

نگارنده سرِ آن دارد که در این نوشتارِ کوتاه به بررسیِ برخی از نادرستی‌های نامۀ نام‌برده بپردازد. آماجِ نگارنده تنها آسیب‌شناسیِ فرهنگ‌نویسی و پارسی‌نگاری‌ست، نه چیزِ دیگر.

***

۱- جایِ بسی شگفتی‌ست که نویسندۀ گرامی واژه‌های زیر را، که همه پارسی هستند، بیگانه دانسته و برای آن‌ها برابرهای پارسی پیشنهاد کرده‌است!

اُفت، خوار، فغان، کفش، کُلبه، لال، ماکیان، مالامال، مستمند، مویه، مُهر، ناکس، نستوه، ویراستاری، هم‌زمان!

آشکار است که اگر ایشان تنها نگاهی به یک فرهنگِ پارسی افکنده‌بودند، پارسی بودنِ واژگانِ یادشده را درمی‌یافتند. گُمان نمی‌کنم که خوانندگانِ گرامی دربارۀ پارسی بودنِ این واژگان در گُمان باشند (اگر چُنین است می‌توانند به لغت‌نامۀ دهخدا، فرهنگِ معین،فرهنگِ سخن و دیگر فرهنگ‌های دردسترس نگاهی بیفکنند).

۲- شگفت‌تر آنکه برخی واژگانِ بیگانه را پارسی پنداشته‌اند و آن‌ها را برابرِ پارسیِ واژگانِ بیگانۀ دیگری دانسته‌اند!

فهرستی از این واژه‌ها را در زیر می‌بینید. گفتنی‌ست که (۱) واژگان به سامانِ نویسه‌های پارسی آورده‌شده‌اند؛ (۲) در نامۀ یادشده برخی از این واژگان به‌تنهایی و برخی در آمیزه‌ها آمده‌اند (۳) و شماره‌(ها)یی که دربرابرِ واژه‌ها آمده نشان‌دهندۀ رویه‌ای‌ست که آن واژه در آن به کار رفته‌است:

آدم؟ ۵۰ و ۱۳۱، آن (= دَم) ۶۲ و ۱۲۹ و ۱۴۶، اتاق ۱۴۴، اردو ۱۴۳، ارمغان ۳۱ و ۷۷ و ۱۳۸ و ۲۰۸، اشاره ۴۳ و ۱۴۰، اشتباه ۷۶ و ۹۷ و ۱۲۲ و ۱۲۹، افاده ۴۲، بدون ۳۳ و ۱۱۲ و ۱۴۷، برق ۲۱۰، بُروز ۲۴ و ۱۱۱ و ۲۰۷، برهه ۱۲ و ۱۸۳ و ۱۹۱ و ۱۹۳، بنا ۱۰۳ و ۱۱۱ و ۱۲۸، بیان ۱۲۷، بین ۷۷ و ۱۲۵ و ۱۵۲ و ۱۷۲ و ۱۷۶، پرچم ۱۱۸ و ۱۴۸، تالار ۲۶، تماشا ۶۳ و ۱۳۷ و ۱۷۴، جعبه ۳۶ و ۱۰۵ و ۱۴۴، جلو ۹۲ و ۱۸۷ و ۱۹۰، جلوه ۲۳ و ۴۲ و ۱۱۵، چالش ۳۴ و ۱۵۱، دمن ۱۰۳، دوات ۱۵، دور /dowr/ ۷۳، دوران ۱۲ و ۱۴ و ۳۱ و ۵۹ و ۱۱۶ و ۱۷۸ و ۱۸۲ و ۱۸۳ و ۱۹۱ و ۱۹۲ و ۱۹۳، دوره ۱۷۸، ذوق ۱۳۴، زیاده ۱۸ و ۲۳ و ۱۲۲ و ۱۲۷، ساحل ۴۳، سواد ۱۱۳، سیاسی ۸۵، سیما ۱۰۱، شانس ۲۳، شمع ۴۳، شیک ۶۶، صافِش! ۱۳۰، غذا ۸۱، غم ۴۹ و ۸۱ و ۱۸۱، غیرعرب ۱۱۴، فرار ۱۵۸، فراز ۸۹ و ۲۰۲ (← نجفی، غلط ننویسیم)، فُرجه ۱۲۶، قفسه ۲۰۷، قلب ۲۵ و ۱۳۸، قهوه؟ ۱۳۹، کمک ۲۶، کنگِره ۴۱، لاشه ۶۵ و ۶۶، لکنت ۴۵، متن ۱۸۸، مدار ۸ و ۱۳۶، مدارا ۱۳، مرهم ۳۳ و ۴۱ و ۴۳، مشق ۲۵، منشی ۹۴، میزان ۵۳، نثار ۱۳۳، نخبه ۸۵ و ۱۷۴، نظر ۳۴، نقش ۸۸، نوبت ۸۱ و ۱۰۲، نور ۴۲ و ۱۳۴، وارد ۷۹، وحشت ۷۷، وزن ۵۳ و ۱۵۶، ولی (= اما) ۲۶، الیاف ۱۳۰ (این واژه در بخشِ نویسۀ «ی» آمده‌است! گویا «الـ» را نشانۀ شناختگیِ (= حرفِ تعریفِ) تازی دانسته‌اند! چنین می‌نماید که لغزش از نرم‌افزارِ word باشد!)، یورش ۲۰۸

۳- بسیاری از برابرها از دیدگاهِ گونۀ دستوری با سرواژه‌ها یکسان نیستند؛ برایِ‌نمونه، «ابتلا» نام است، ولی برابری که برایش آورده شده (دچار) ویژگی (= صفت) است! آشکار است که برابر «ابتلا» باید «دچاری» باشد، نه «دچار». نمونه‌هایی دیگر:

سرواژه (= مدخل) برابرِ نادرست برابرِ درست
اختلاط درهم درهمی
استکبار زورگو زورگویی
اضطرار ناچار ناچاری
امثال همانند همانندان
تلاطم خروشان خروش؛ خروشانی
جایز نیست ناروا نارواست
جد نیاکان نیا(«نیا» را جداگانه آورده‌اند، ولی «نیاکان» بیجاست.)
حسنِ ختام نیک‌فرجام نیک‌فرجامی
سوابق پیشینه پیشینه‌ها
فلاح رستگار رستگاری
مأخذ برگرفته گرفتگاه
متبادر رسیدن رسیده
مترجم برگردان برگرداننده (ترجمان)
متعرض دست‌درازی دست‌دراز (کننده)
متوجه روی‌آوری روی‌آورده
منجر انجامیدن انجامیده
نجابت نژاده نژادگی

و… .

۴- برخی از برابرها، به‌راستی برابرِ واژۀ یادشده نیستند:

* برای واژۀ «انرژی» برابرِ «نیرو» آورده‌شده‌است. این دو واژه از دیدگاهِ دانشی یکی نیستند!

* «جغرافی» و برابرِ پیشنهادی‌اش«زمین‌شناسی» دو دانشِ گوناگون‌اند! (جنیدی برابرِ «زمین‌پیمایی» را برای «جغرافی» پیشنهاد کرده‌است.)

* «رباعی» و برابرِ پیشنهادی‌اش «چهارپاره» دو کالبدِ چامه‌ایِ (= قالبِ شعریِ) گوناگون‌اند! («چهارگانه» را می‌توان برابرِ «رباعی» دانست.)

* «معمولاً» و برابرِ پیشنهادی‌اش «همواره» یکسان نیستند!

* برای «مجلّه» تنها برابرِ «هفته‌نامه» را آورده‌اند؛ ولی هر «مجلّه»ای «هفته‌نامه» نیست. شاید «دوهفته‌نامه»، «ماهنامه»، «گاهنامه» یا چیزی دیگر باشد!

و … .

۵- برخی از برابرهایی که ایشان برای یک واژۀ بیگانه آورده‌اند، در پارسی برابرِ واژۀ بیگانۀ دیگری است؛ برایِ‌نمونه:

* «چاپگر» را برابرِ «صحّاف» آورده‌اند که در پارسی برابرِ «پرینتر» است.

* «روادید» را برابرِ «صلاحدید» آورده‌اند که در پارسی آن را برابرِ «ویزا» به کار می‌بریم.

و… .

۶- با درچنته‌داشتنِ همۀ برابرهایی که برای واژگانِ بیگانه پیشنهاد کرده‌اند، در پیش‌گفتارِ فرهنگِ خود از واژگانِ بیگانۀ بسیاری بهره برده‌اند. تنها در بندِ نخستِ پیش‌گفتار به این واژه‌ها برمی‌خوریم:

بارز، عناصر، تشکیل، هویت، تمدن، تمام، شبه‌قاره، جنوبی، خلیج، رسمی، استعمار، تجزیه، حوزه، تبدیل، ایجاد، محلی، حذف، عمل، نتیجه، محدود، حتی، مهم، مراکز، حفظ، حال، عقب، توجه، عنوان، سطح، مطرح و…!

افزون بر این واژه‌ها، چندین‌بار هم واژۀ «فارسی» را به جایِ «پارسی» به کار برده‌اند.

۷- نادرستی‌های زبانی:

انجام ۱۵۱ (← نجفی، غلط ننویسیم)، پیرامون ۸۴ (← همان)، خواروبار ۱۳ (← همان)، گذاردن ۷ (← همان)، نشانگر ۱۵۳ (← همان)، نوین ۴۳ و ۶۳ و ۱۶۶ (← همان)، همیاری ۵۳ و ۱۷۴ (← همان)، ید طولانی ۲۱۰ (← همان)، باوراندن ۵۸

*

هم‌چنین است به‌کاربردنِ واژۀ دساتیریِ «آرش» در رویۀ ۲۰۹٫

۸- نادرستی‌های نوشتاری:

آ) نوشتنِ «ه» پیش از واجِ میانجیِ «گ»:

آراسته‌گی ۵۱ و ۱۹۸، برجسته‌گان ۱۹ و ۱۷۴، بی‌چاره‌گی ۱۲۷، جاودانه‌گی ۷، خفه‌گی ۱۱، دیرینه‌گی ۱۳۳، رشته‌گان ۸۸، کارآزموده‌گی ۱۹۴، لخته‌گی ۲۹، همیشه‌گی ۷ و ۷۹، یکپارچه‌گی ۵۸

ب) «خوا» به جایِ «خا»:

خوان ← خان ۱۲۴ و ۱۶۸، بر پا خواستن ← بر پا خاستن ۱۳۷

پ) «گزاردن» به جایِ «گذاشتن»:

فروگزاری ← فروگذاری ۱۷۶، هنجارگزاری ← هنجارگذاری ۱۸۴

ت) انشاء اللـه ← ان شاء اللـه ۲۹

۹- نادرستی‌های چاپی

آبستکراسیون ← آبستراکسیون ۷، الان← الآن ۲۵، پابندان← پایندان ۱۰۵، خرده شده ← خورده‌شده ۱۵۰، خوانده ← خواننده ۱۶۳ نفح ← نفخ ۲۰۰ (شاید نادرستیِ زبانی باشد؛ بنگرید به غلط ننویسیم)، گس ← کَس ۲۰۰

۱۰- دو نویسۀ «آ» و «ا» را به هم آمیخته‌اند. برایِ‌نمونه، پس از «اباحه»، «آباژور» آمده و پس‌ازآن «ابتدا»! گرچه این شیوه در دایره‌المعارفِ مصاحب نیز به کار رفته، در دیگر فرهنگ‌ها روایی ندارد.

۱۱- برخی واژه‌ها به سامانِ نویسه‌های پارسی نیستند؛ برایِ‌نمونه، به واژه‌های «عکس» و «لاابالی» بنگرید (دربارۀ «الیاف» نیز پیش‌تر سخن گفتیم).

۱۲- کاستی‌ها:

شوربختانه بسیاری از واژه‌های بیگانه که امروزه به کار می‌روند، در این فرهنگ جایی نیافته‌اند. به چند نمونه بسنده می‌شود:

آباء، آپارات، آتلیه، آحاد… ائتلاف، ائمه، ابا، ابدال، ابرار، ابطال، ابواب، ابهام، ابهت، ابیات و… .

۱۳- نادرستی‌های دیگر:

غله: گندمگون!

مهریه: مِهر! (برابرِ پارسیِ آن «کابین» یا «کاوین» است.)

کنسرت: افشرده! (شاید «کنسرو»!)

معانقه: روبوسی (برابرِ درست: دست در گردن یکدیگر انداختن، در آغوش گرفتن)

***

و هنوز گفتنی‌ها بسیار است، ولی اگر همین نادرستی‌ها نیز ویرایش شوند، یاریِ بزرگی به زبانِ پارسی شده‌است. نگارنده بدان امیدوار است!

همرسانی کنید:

مطالب وابسته