خبر کشف نسخه جدید حافظ بعد از ۱۴۶ سال به بی.بی.سی رسید!

عرفان خسروی

۱ – نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
خبر «کشف نسخه خطی غزلیات حافظ با مهر شاه جهان و یک غزل تازه» را حتما شنیده‌اید (اینجا در بی.بی.سی فارسی): «به گزارش رسانه‌های ایالت بنگال، “انجمن آسیایی کلکته” از کشف مهمی خبر داده است: پژوهشگران این بنیاد فرهنگی یک نسخه خطی تازه و ناشناخته از دیوان غزلیات خواجه حافظ شیرازی پیدا کرده‌اند که گفته می‌شود نسخه‌ای بسیار گرانبها و نادر است. روزنامه “تایمز آو ایندیا” در صفحه اول شماره امروز خود، دوشنبه (۱۶ اسفند/۶ مارس) کشف این دست‌نوشته را ۷۰۰ سال پس از مرگ شاعر یک رویداد فرهنگی مهم دانسته که به شکلی کاملا تصادفی پیش آمده است. اکنون بسیاری از ایران‌شناسان تنها برای دیدن این اثر راهی کلکته هستند. از این‌ها گذشته این نسخه از این نظر نیز اهمیت دارد که حاوی امضا و مهر طلایی شاه‌جهان است، پادشاه نامی و پرشکوه سلسله مغولان هند. این پادشاه چند قرن پس از حافظ زندگی می‌کرد،‌ اما به نظر کارشناسان “انجمن آسیایی”، مهر دربار او نشان می‌دهد که این پادشاه هنردوست این نسخه را برای کتابخانه شخصی خود تهیه کرده است».

بیش از آن‌که خبر جالب و جذاب و حبر مهمی باشد، خبری مهمل و پوچ و هالوخرکن است و جای تأسف که گوش مردم بدهکار این رندان است.

۲ – طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر!
شاه جهان (پنجمین پادشاه گورکانی هند) که کتابت این نسخه در زمان او بوده، حدود ۳۰۰ سال پس از حافظ می‌زیسته. البته تاریخی برای نسخه قید نشده، ولی احتمالا در همان دوره شاه جهان جمع‌آوری شده؛ نسخه‌های بسیار قدیمی‌تر از این هم از دیوان حافظ موجود است و البته نه قدمت نسخه محتوای آن را مهم می‌کند، نه غزل‌هایی که منحصر به این قبیل نسخه‌ها باشند و نه نویافتگی نسخه‌ها. نسخه‌های مجموعه‌های خصوصی، نسخه‌های فهرست‌نشده در مجموعه‌های غیرخصوصی یا فهرست‌شده اما بررسی‌نشده و نسخه‌های بررسی‌شده و بی‌اهمیت بسیارند. نسخه‌های پرغلط و پر از ابیات و اشعار الحاقی هم زیادند. پژوهشگران متخصص باید اصالت این مدعیات را تأیید کنند، نه رسانه‌های بوق.

۳ – ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
از قضا غزل‌هایی که تنها در برخی نسخه‌ها آمده باشند، به احتمال قوی اصالت ندارند و نسخه‌نویس از جایی دیگر غزلی را برداشته و میان نسخه خود گذاشته. به این اشعار می‌گویند اشعار الحاقی و هرچه شاعر محبوب‌تر و مشهورتر باشد، اشعار الحاقی بیش‌تری به دور او تنیده می‌شود. هر غزلی که در نسخه‌های قدیمی از دیوان حافظ باشد، از حافظ نیست. غزل‌های فراوانی به حافظ منتسب است که برخی بسیار هم مشهورند، اما شواهد زیادی نشان می‌دهند که این غزل‌ها اصالت ندارند. مثال مشهورش: اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد/ به مژده جان جهان را به باد خواهم داد/ …/ ز دست عشق تو جان را نمی‌برد حافظ/ که جان ز محنت شیرین نمی‌برد فرهاد. این غزل مشهوری است که از قضا بر بال موسیقی هم سوار شده و فراوان آن را به آواز خوش خوانده‌اند؛ تخلص حافظ هم دارد؛ ولی شواهد خلاف این را نشان داده؛ رجوع کنید به تصحیح‌های معتبر پژوهشی!

۴ -شکّرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود
شاعرهای زیادی به زبان فارسی شعر گفته‌اند و تخلص حافظ داشته‌اند؛ خیلی از آن‌ها هندی بوده‌اند. برخی حافظ‌شناسان فهرستی بلند از شاعران حافظ‌نام تاریخ ادبیات فارسی شمرده‌اند. بسیاری از اشعار منتسب به حافظ دستپخت ایشان بوده است.

۵ – آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!
برخی گفته‌اند غزل نویافته نمی‌تواند از حافظ باشد، چون تصور کرده‌اند «بحمدالله که بازم دیدن رویت میسر شد» یعنی «شکر خدا که باز هم دیدن رویت میسر شد» و شاعر «باز هم» را به ضرورت وزن «بازم» گفته است؛ تصوری است نادرست و البته ادعایی گزاف و نپخته. اصلا این فرضی سست و عامیانه است که هرچه به زبان امروز ما در اشعار قدما شاذ می‌نماید، لابد شاعر از اختیارات شاعری خود به نفع وزن و قافیه مایه گذاشته؛ اغلب چنین نیست؛ مثلا وقتی سعدی می‌گوید «گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد» به ضرورت قافیه نیست که ما «خوش» را «خَش» بخوانیم؛ بلکه سعدی «شَش» و «خَوش» را همان‌طور که روزمره بر زبان می‌رانده، با هم قافیه کرده. بسیاری معلم‌های بی‌تحقیق این نکته را به اشتباه جا انداختند که سعدی را باید به ضرورت غلط خواند؛ حال آن‌که غلط خود ایشان بودند. این‌جا هم «بازم» یعنی «باز+ضمیر مفعولی متصل اول شخص مفرد»: «باز مرا». در دیوان حافظ هفت بار چنین ترکیبی به کار رفته: (آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی، گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم، مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم، گر دست رسد در سر زلفین تو بازم، در خرابات مغان گر گذر افتد بازم، بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه، روز باشد که بیاید به سلامت بازم) که در همه موارد معنی آن همین است: «باز مرا». این دلیل خوبی برای رد انتساب غزل نویافته به حافظ نیست.

۶ – آیینه‌ایست جام جهان بین که آه از او!
اما این غزل چندان هم نویافته نیست. یدالله ثمره در مقاله‌ای به سال ۱۳۵۴ (تحلیل سبکی حافظ و معرفی غزلی تازه منسوب به او؛ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران؛ پاییز و زمستان ۱۳۵۴ – شماره ۹۱ و ۹۲، ص ۲۸۵ تا ۳۰۱) غزلی منتسب به حافظ را به مطلع «بحمدالله که بازم دیدن رویت میسر شد/ ز خورشید جمالت دیده ی بختم منور شد» معرفی می‌کند. منبعی که نظر ثمره را جلب کرده نوشته H. Blochman و به سال ۱۸۷۷ است (Journal of the Asiatic Society of Bengal; Vol. XLVI, Part I, no. III, 1877, p. 237). بلاکمن به مجموعه‌ای خطی از اشعار گوناگون شاعران فارسی‌گوی، حاوی شرح زندگی شاهزاده خرم (شاه جهان) اشاره کرده که در «کنگره نوامبر ۱۸۷۱ انجمن آسیایی بنگال» مطرح شده. در این نسخه غزلی پنج بیتی است که به نظر بلاکمن می‌رسد از حافظ باشد.*

۷ – ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی!
کنگره انجمن آسیایی بنگال در نوامبر ۱۸۷۱ از این غزل خبر داده است. اگر دقت کرده باشید کرنای بی‌بی‌سی از قول «رسانه‌های ایالت بنگال و “انجمن آسیایی کلکته”» صحبت کرده است. کلکته پایتخت ایالت بنگال غربی کشور هند است. در حقیقت “انجمن آسیایی بنگال”، پس از تجزیه هندوستان بزرگ و جدایی پاکستان غربی و شرقی (بنگلادش)، دچار انشعاب شده و نام آن به “انجمن آسیایی کلکته” تغییر کرده است. اعضاء سلف همین انجمن در ۱۸۷۱ نسخه‌ای را کشف کرده، خبر آن پس از ۱۴۶ سال، یعنی در سال ۲۰۱۷ به گوش رسانه‌های ایالت بنگال، سپس “تایمز آو ایندیا“، بعد به “بی‌بی‌سی فارسی” و آخر به من و شما می‌رسد. واقعا این‌جا اظهار تعجب از قدمت زمانی نسخه نویافته و اختلاف زمانی آن با عصر حاضر یا عصر حافظ عجیب و عبث است. آن بسیاری ایران‌شناسانی که برای دیدن این نسخه راهی کلکته شده‌اند، لطفا احوال آن انجمن آسیایی را هم بپرسند که کشف ۱۴۶ سال پیش خود را تازه به گوش رسانه‌ها رسانده‌اند.

۸ – اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش! که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود
یدالله ثمره غزل مورد اشاره بلاکمن را بررسیده و با تحلیل آوایی و واج‌آرایی نشان می‌دهد این غزل از حافظ نیست. مطالعه مقاله ثمره به تنهایی جذاب و جالب است، اما صرف‌نظر از ارزش زبان‌شناسی این پژوهش، چنین مقاله‌ای در حال حاضر نشان می‌دهد غزلی که گفته‌اند نویافته‌است، چنین نبوده و در جنگی که بلاکمن در سال ۱۸۷۷ به آن اشاره کرده و به زمان شاه جهان بازمی‌گردد، ثبت و دیده شده؛ البته که انتسابش به حافظ نیز مورد تردید جدی است.

۹ – کی بود در زمانه وفا جام می بیار!
طبق معمول رسانه‌های حرفه‌ای‌نما از آب گل‌آلود ماهی گرفته‌اند و خبری نادرست و نادقیق را باد کرده‌ و سوار شده‌اند. لابد فردا هم عده‌ای سودجوی تازه‌کار هوس می‌کنند روی همین انفاخ نُو-وَزیده، نسخه‌های نوچاپیده‌ای از حافظ بفروشند.

* آن غزل کذایی، اگر کنجکاوید، این است:
بحمدلله که بازم دیدن رویت میسر شد
ز خورشید جمالت دیده بختم منور شد
به صورتخانه دل روز تنهایی وصالت را
بدان صورت که با خود نقش می‌بستم مصور شد
مرا از لطف تا برسرفکندی سایه رحمت
همای بخت و دولت بر سر من سایه‌گستر شد
نوید مقدمت دادند دادم جان به شکرانه
که آنم موجب عیش دل اندوه‌پرور شد
ز روی مردمی جانا قدم بر چشم حافظ نه
که جایت در درون دیده روشن مقرر شد

———————————————
*دو نکته: تایمز آو ایندیا با وجود قدمت و تیراژ وسیع یک چیزی است در ردیف روزنامه سان چاپ لندن یا گروه روزنامه های عامه پسند در عالم مطبوعات. اگر منبع معتبر دومی خبرش را تایید نکند خبرهای آکادمیک اش را باید به دیده تردید نگریست. نکته دیگر هم اینکه این خبر مهیج هیچ عکس درست و درمانی هم ندارد (عکس محو بی.بی.سی را ببینید). گویا این نسخه یک اسرار مگو باشد که عکس اش را هم از من و شما دریغ می کنند! تا این ساعت که مطلب راهک آماده می شود هنوز آرشیو روزنامه برای ۶ مارس فعال نبود تا بتوان وضع خبر را در صفحه اول بررسی کرد. – م.ج

**عکس روی جلد از: محمدعلی نجیب

همرسانی کنید:

مطالب وابسته