برای کسی که کتاب را به نیت نقد و پژوهش میخواند و یا مراجعههای مکرر به آن دارد، کتابهای سرهمبندی شده بسیار آزاردهندهاند. کتابهای پرغلط، کتابهای بدون فهرست، کتابهای بدون مقدمه، کتابهایی که گردآورندهشان مشخص نیست، کتابهایی که تدوین درستی ندارند و…
اما نکتۀ جالبی که من به آن برخوردم این است که بیشتر کتابهای ناشران دولتی یا برخوردار از حمایتهای دولتی چنین بودهاند، حتی اگر ناشرانی معتبر و معروف بودهاند.
یک نمونهاش کتاب «در پایتخت فراموشی» سوره مهر بود که من یک کتابچه غلط از آن درآورده بودم. نمونۀ دیگر مجموعۀ کامل اشعار سلمان هراتی انتشارات انجمن شاعران ایران است که بسیار پرغلط است. دیگری، مجموعه پنج کتاب شعر از جناب موسوی گرمارودی در سوره مهر که فهرست ندارد. نمونۀ دیگر «کفشهای مکاشفه» احمد عزیزی چاپ انتشارات الهدی که باز فهرست ندارد. شما تصور کنید کتاب ششصد صفحهای فهرست ندارد! بعد تو بخواهی یک شعر احمد عزیزی را پیدا کنی، باید صدها صفحه را مرور کنی و تازه ندانی که در آن کتاب هست یا نه. این کتاب یک مقدمه هم دارد که در آن با روایت اول شخص گفته شده است که من در مورد احمد عزیزی چنین فکر میکنم و چنان عقیده دارم. ولی در پایین مقدمه اسم هیچ کسی نیست. انگار یک روح آن را نوشته است!
نمونۀ دیگر کتاب «دیوان کامل اشعار نیمایوشیج» از مؤسسۀ انجمن قلم که البته حمایت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را با خود داشته و باز فهرست ندارد. نه تنها فهرست ندارد که نه تدوینکنندهاش مشخص است، نه منابعش، نه هیچ. فقط یک جلد است و ۱۱۵۰ صفحه شعر.
کتابهای تکا که دل مرا خون کرده است. هر بار که یکی از این کتابها را برای کاری سر دست گرفتم، گردآورندگانشان را دعا کردم که الهی زیر ماشین بروند! – البته ماشین اصلاح. از بس این کتابهای تکا به هم ریخته و بیسامان است.
اما از آن سوی، من در کتابهای ناشران خصوصی معتبر، بسیار کم از این مشکلات یافتم. گزیده شعرهای انتشارات مروارید با کتابهای تکا اصلاً قابل مقایسه نیست. گزیدههای متون کهن انتشارات سخن فوقالعاده است. مجموعه شعرهای انتشارات نگاه، تا جایی که من دیدم، عالی است. مثلاً در مجموعه کامل آثار محمدعلی بهمنی انتشارات نگاه، جدا از تدوین و فصلبندی خوب، همه شعرهای کتاب بر حسب حروف الفبا فهرست شده است و این فهرست چقدر برای یافتن چند شعر از آقای بهمنی مرا یاری کرد. همچنین است کتابهای سپیدهباوران که من در غالب آنها سهم داشتهام و در همه کتابهای این انتشارات، با جرئت میتوانم بگویم به اندازۀ یک کتاب «مجموعۀ اشعار سلمان هراتی» غلط تایپی نمیتوان یافت.
بعد میبینی که این کتابهای مرتب و منظم بارها چاپ میشود و همه کتابفروشیها را پُر میکند. ولی کتابهای حمایتی غالباً درجا میزنند. چرا؟ چون خیلیهایشان کارآمد نیستند.
این را بگویم که بحث من بحث ارزشی و مرزبندی خودی و غیرخودی نیست. بحث این است که کار باید حرفهای و مرتب و بهنجار باشد، حتی اگر دست حمایت دولتی به همراه آن است. اگر نمیتوانیم، منتشر نکنیم.
شاید بگویید اگر خودت هم در چنین موقعیتی باشی چنین کار میکنی. کتاب «شعر پارسی» من در چاپ اول به صورت حمایتی چاپ شد، برای یک جشنواره. ولی من چه بسیار شبها تا صبح نشستم و حتی برای این کتاب فهرست اعلام درآوردم، چه برسد به فهرست مندرجات. بعضی دیگر کتابهایم نیز به دست ناشران دولتی چاپ شده است، ولی کمترین سرهمبندی در آنها نکردم. در سیزده عنوان کتاب من سیزده غلط تایپی نمیتوان یافت. حدود سه سال پیش یکی از دوستان عزیز ما اظهار کرد که یکی از مؤسسات فرهنگی ادبی مایل است کتاب «شعر پارسی» مرا برای یکی از جشنوارههایش تجدید چاپ کند. گفتم این کتاب برای چاپ دوم به بازنگری نیاز دارد. گفت: ایرادی ندارد، فعلاً یک چاپ منتشر کنند که مصرف این جشنواره تأمین شود، باز سر فرصت آن را کامل میکنی. ولی من قبول نکردم و نشان به این نشان که کتاب سه سال بعد از آن، همچنان سر دست من است، برای همان بازنگری، تا همه چیزش کامل باشد که کار ناقص به بازار نفرستم، حتی اگر یک تیراژ آن را برای یک جشنواره منتشر کنند و حقالتألیف آن را جیرینگی به من بدهند.
باری من به اندازۀ یک ابر دلم میگیرد که میبینم این همه امکانات کشور صرف کتابهایی میشود که در نهایت هیچ آوردهای ندارد و بلکه گاهی مایۀ خجالت است.
@mkazemkazemi
——————————————
*یک نمونه هم اخیرا من شاهد بوده ام که خوب است اینجا ذکر نام شود. البته خانه کتاب موسسه خوبی است و کارهای ارزشمندی منتشر می کند ولی در بی نظام بودن و سردستی برگزار کردن ویرایش و نمونه خوانی با دیگر انتشارات دولتی تفاوت عمده ای ندارد. گویی دولتی ها با هم مسابقه گذاشته اند که کی بیشتر کتاب در می آورد فارغ از اینکه آن کتاب در شیوه کار و صحت محتوا و دقت حرفه ای در چه پایه است. مسابقه، مسابقه تعداد و کمیت است نه کیفیت. کتاب اخبار و اعلان کتاب و کتابخانه به روایت مطبوعات (۱۲۸۵-۱۳۰۴ شمسی) از این دست کتاب ها ست (مسعود کوهستانی نژاد، خانه کتاب، ۱۳۹۵). یک موضوع خوب و کار و زحمت فوق العاده به خاطر ناویراسته ماندن اش به کاری از طراز نشر در ۵۰-۶۰ سال پیش تبدیل شده است. کتابی در نزدیک به ۸۰۰ صفحه قطع رحلی که البته فهرست دارد اما در اغلب صفحات آن غلط های مطبعی چشم را می زند و حتی مقدمه چند صفحه ای آن هم مکرر غلط و افتادگی دارد (و یا غلط های فاحش مکرر در متن مثل ارجاع خطا به تاریخ قمری به جای شمسی در طبقه بندی ها) و منهای یک فهرست اعلام – با نقص های متعدد- هیچ گونه فهرست دیگری ندارد (مثلا یک فهرست نام کتابها و مجلات برای این کار ضروری بوده است) و حتی یک فهرست ساده منابع هم در آن نیست. در حالی که خانه کتاب به سادگی امکان اش را داشته است که هم منابع را فهرست الفبایی کند و هم میزان ارجاع به هر منبع را در نمودارهایی نشان دهد. بعلاوه در چنین کتابهایی باید در انتشار عکس مطبوعات و صفحات آنها دست و دلباز بود چون دیدن آن صفحات می تواند حس تاریخی را مستقیم تر منتقل کند. اما جز تک و توک عکسهایی که ظاهرا از روی زیراکس تهیه شده عکس دیگری نمی بینیم در حالی که بسادگی می شد یک مجموعه از عکس مطبوعات را با سرلوحه آنها در آخر کتاب یا در اواخر هر فصل به کتاب افزود. خلاصه کتاب شاهد زحمت و مشقت مولف هست اما شاهد زیباشناسی نشر و ویراستگی و آماده سازی متن برای ارجاع و تحقیق نیست. – م.ج