قاچاق کتاب در ایران؛ سیاه‌بازاری برای کتابخوان‌های کتاب‌نشناس

بازار کتاب‌های قاچاق چندان وسعت گرفته است که افسانه کتاب-نخوانی ایرانیان را بسادگی باطل می کند! اما واقعیتی را همزمان به رخ می‌کشد: خیلی از مردم کتاب می خوانند اما در کیفیت آن دقت نمی کنند. یعنی کتاب‌شناس نیستند. این مشتریان کتاب‌نشناس هدف اصلی قاچاقچیان و دزدان کتاب و تامین‌کننده ثروت برای مفتخواران و حاضرخوران کتاب اند. – راهک

دلارام ابراهیمی
ایران اینترنشنال

در ایران داستان‌های عجیبی اتفاق می‌افتد؛ داستان‌هایی که هر روز در سرخط خبرها به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌شود. با این حال هر روز اتفاقات شگفت‌انگیزتری روی می‌دهد که می‌تواند مردم را بیشتر غافلگیر کند. حدود دو هفته پیش عباس معروفی، نویسنده سرشناس ایرانی مقیم آلمان و مدیر انتشارات گردون، در صفحه فیس‌بوکش خبری را منتشر کرد. او از تماس تلفنی داریوش آشوری، نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی با خود خبر داد. آشوری به معروفی گفته است: «یک کتاب تو ایران در آمده با عنوان دنیای سوفی با ترجمه داریوش آشوری، لوگوی گردون، و شماره تلفن نشر گردون برلین. من چنین کتابی ترجمه نکرده‌ام. ماجرا چیه؟ تو می‌دونی؟»

ظاهرا این روزها دستفروش‌ها در تهران کتاب‌هایی با نام نویسندگان یا مترجمان سرشناس می‌فروشند که ربطی به آن‌ها ندارد. فروش انبوه نسخه‌های افست کتاب‌های پرفروش با قیمت پایین‌تر، صدای ناشران را هم درآورده است.

دستفروشی کتاب؛ عملی سیاسی تا بخشی از مافیای کتاب

دستفروشی کتاب در ایران پدیده جدیدی نیست. قبل از انقلاب هم دستفروشی کتاب وجود داشت. اما چه در سال‌‌های منتهی به انقلاب و چه در سه دهه پس از آن، دستفروشی کتاب بیشتر منحصر به کتاب‌هایی می‌شد که پس از ممنوعیت انتشار ازسوی حاکمیت، در بازار سیاه به فروش می‌رفتند. در حقیقت دستفروش‌ها، بیش از آنکه به‌دنبال فروش کتاب‌هایی باشند که بساط کرده بودند، کتاب‌هایی را می‌فروختند که در پس پرده مشتری داشتند؛ کتاب‌های ممنوعه که در دوره‌های مختلف تغییر می‌کردند. به همین دلیل در بین اکثریت جامعه، دستفروشی کتاب، علاوه‌ بر یک کسب و کار خرد، نوعی عمل سیاسی هم به حساب می‌آمد، به‌ویژه اینکه اگر کسی را با کتاب‌های ممنوعه می‌گرفتند، ممکن بود در مظان اتهامات سیاسی هم قرار بگیرد.

با بازتر شدن فضای نشر و ورود به عصر ارتباطات و گسترش اینترنت، کتاب‌های ممنوعه به‌راحتی به دست هر خواننده‌ای می‌رسید و از پانزده سال پیش، در ایران هر کسی به‌راحتی می‌تواند کتاب‌های ممنوعه را از اینترنت تهیه کند.

با کساد شدن بازار کتاب‌های ممنوعه و تشدید نرخ بیکاری، دستفروشی کتاب ممنوعه به یک شغل غیر رسمی و صرفا اقتصادی تبدیل شد. دستفروش‌ها با بررسی ذائقه خریداران، این بار بازار رسمی کتاب را هدف قرار دادند.

مافیای هزارسر قاچاق کتاب

شاید باور آن برای خیلی‌ها سخت باشد، اما واقعیت دارد که در تهران با هزار کتابفروشی، بیش از ۹۰۰ دستفروش کتاب فعالیت می‌کنند. آن‌ها این روزها نسخه‌های افست کتاب‌های پرفروش تالیف یا ترجمه‌شده را که ناشران رسمی دارند، با قیمتی پایین‌تر از پشت جلد کتاب به مخاطب می‌فروشند. معمولا هم با عنوان «نسخه بدون سانسور» نظر مخاطب را جلب می‌کنند، درحالی‌که در اکثر موارد، نسخه افست هیچ تفاوتی با نسخه رسمی ندارد.

آمار فروش کتاب‌های افست در دستفروشی‌های کتاب آنقدر بالا رفته که حیات اقتصادی ناشران را به خطر انداخته است. محمدرضا جعفری، مدیر نشر نو درباره قاچاق کتاب و میزان خسارت این نشر گفته است: «طبق یک برآورد، ما  فقط از کتاب انسان خردمند بیش از ۵۰۰ میلیون تومان متضرر شده‌ایم. حالا عنوان‌های دیگر را بررسی نکرده‌ایم.»

فرید مرادی، مدیر تولید انتشارات نگاه هم می‌گوید: «در مواردی مثلا ما کتاب را در ۱۰۰۰ نسخه چاپ می‌کنیم، اما در  یکی از انبارها ۱۰هزار نسخه از یک کتاب را کشف کرده‌ایم که این موضوع نشان می‌دهد آن‌ها به قدرت اقتصادی بزرگی تبدیل شده‌اند.»

به دلیل عدم برخورد جدی با قاچاق کتاب، ارزیابی دقیقی از میزان گردش مالی عرصه قاچاق کتاب وجود ندارد. اما آمارهای غیررسمی از گردش مالی روزانه ۵۰۰میلیون تا یک میلیارد تومانی در این بازار حکایت دارد. در گزارش‌های دیگر گفته شده که کتاب‌های قاچاق حدود ۳۰ درصد از بازار کتاب را در اختیار دارند که آمار تکان‌دهنده‌ای است.

اما چرا کتاب‌های عرضه‌شده در دستفروشی‌ها ارزان‌تر از نسخه‌های رسمی است؟ مدیر تولید انتشارات نگاه می‌گوید: «چون نه حق‌تألیف، نه پول حروف‌چین و صفحه‌آرا و نه پول نمونه‌خوان و ویرایش می‌دهند. خوراک حاضر و آماده ناشر را می‌گیرند و تکثیر می‌کنند و مردم که آگاه نیستند مال دزدی می‌خرند. شکی نیست آن‌ها نان را از سفره ناشر، نویسنده، پدیدآورنده و ویراستار گرفته‌اند.»

برخورد با قاچاق کتاب؛ ضعف قانون یا بی‌توجهی دستگاه قضایی؟

امیر حسین‌زادگان، مدیر انتشارات ققنوس نیز درباره ابعاد قاچاق کتاب می‌گوید: «متاسفانه قبح قضیه آن‌قدر ریخته است که علنا در روز روشن بدون هیچ واهمه‌ای این کتاب‌ها توزیع می‌شود‌، برای نمونه روزهای آخر سال ۱۳۹۶ یک خودرو وانت کتاب‌های ما را در روز روشن در شهر پخش می‌کرد‌، این نشان می‌دهد که بحث دزدی برایشان بحث کم‌اهمیتی است و این اقدام دیگر قبح دزدی را هم ندارد.»

با گسترده شدن ابعاد قاچاق کتاب، در سال ۱۳۹۵ کارگروهی به نام «کارگروه صیانت از حقوق مادی و معنوی پدید‌آورندگان» تشکیل شد که متشکل از ناشران و کتابفروشان بود. این کارگروه با امضای تفاهم‌نامه‌هایی با وزارت ارشاد، قوه قضاییه و نیروی انتظامی برای مقابله با قاچاق کتاب تلاش می‌کند.

خروجی این کارگروه و تفاهم‌نامه‌ها کشف انبارهای متعدد کتاب‌‌های قاچاق بود. در چند ماه گذشته، تعداد کتاب‌های کشف‌شده نشان داد که قاچاق کتاب چیزی فراتر از یک بازار کوچک است. در یک نمونه، ۲۶ مهر ماه از یک انبار در محدوده خیابان انقلاب، حجم حدود ۱۰ کامیون کتاب کشف شد.

خبرگزاری مهر متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی، اوایل آبان‌ماه در گزارشی خبر داد که در عملیاتی علیه آنچه «شبکه اصلی قاچاق» نامیده، چند میلیون جلد کتاب به ارزش حدود ۲۰ میلیارد تومان توقیف شد که از نظر موضوعی به چند دسته تقسیم می‌شوند. این خبرگزاری تلاش کرد موضوع قاچاق کتاب را به کتاب‌هایی که «مساله‌دار» خوانده شده بودند، محدود کند.

اما فعالان عرصه نشر اعتقاد دارند با پیشرفت تکنولوژی، در حال حاضر بعضی از دستفروشی‌‌های کتاب، خود دستگاه‌های کوچک چاپ خریده‌اند و به‌طور مستقل کتاب‌های قاچاق را چاپ می‌کنند. اگر چه همچنان این اتفاق نظر وجود دارد که یک مرکز خرید در اصفهان و چند چاپخانه در مشهد و سبزوار تغذیه‌کننده بخش قابل توجهی از بازار کتاب قاچاق‌اند.

از منظر قانون، قاچاق کتاب، جرم محسوب می‌شود و از شش ماه تا سه سال زندان در پی دارد، اما این یک «جرم خصوصی» است و نیاز به شکایت شاکی دارد. به گفته محمود آموزگار، رییس کارگروه صیانت از حقوق ناشران و نویسندگان، «ناشر مالباخته به‌دلیل اینکه پول ندارد یا نمی‌خواهد درگیر بوروکراسی اداری شود، از خیر شکایت می‌گذرد.»

‌در مقابل، چاپ کتاب‌های ممنوعه جرم عمومی است و دادستان و نیروی انتظامی می‌توانند وارد عمل شوند. به جز در مواردی که کارگروه صیانت پیگیری می‌کند، قوه قضاییه تنها پیگیر برخورد با کتاب‌هایی است که از نظر نظام جمهوری اسلامی ممنوعه‌اند.

در این حقیقت که قاچاق کتاب در ایران وسعت زیادی پیدا کرده، شکی نیست؛ اما تجربه‌هایی مشابه نشان می‌دهد که حاکمیت اگر بخواهد، می‌تواند با این بازار برخورد کند. همان‌طور که حدود یک دهه پیش قاچاق کپی‌‌های نسخه پرده‌ای فیلم‌های ایرانی در عرض کمتر از یک‌سال مهار شد، آن هم در شرایطی که فروش و تکثیر سی‌دی‌ها بسیار آسان‌تر از افست کتاب بود. پس در مورد کتاب، حاکمیت اراده‌ کافی برای برخورد با فعالان بازار قاچاق کتاب‌های غیرممنوعه ندارد.

البته بیشتر ناشران ایرانی حداقل در مورد کتاب‌های ترجمه‌شده شرایطی را تجربه می‌کنند که خود نیز با واسطه و شاید با شدت کمتر، در آن نقش داشته‌اند. انتشار ترجمه کتاب‌‌ها بدون اجازه نویسنده و ناشر اصلی، با این توجیه که ایران به کنوانسیون کپی‌رایت نپیوسته، یکی از اولین حلقه‌های شکسته‌شده تولید و عرضه نشر در ایران است که منجر به انتشار ترجمه‌های متعدد از کتاب‌ و به همان نسبت، کاهش حساسیت نسبت به حقوق مولف، مترجم و ناشر شده است.  مشکلی که ۴۷ سال پیش، در سفر آگاتا کریستی، نویسنده برجسته داستان‌های پلیسی به تهران، موقعیتی طنز را به وجود آورد. می‌گویند در سفر آگاتا کریستی به ایران در سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی)، وقتی کتابی را که به نام او در ایران چاپ شده بود، برای امضا نزدش بردند، پرسید کدام کتابش است؟ و وقتی برایش داستان کتاب را تعریف کردند، گفت داستان جالبی است، اما مال من نیست!

همرسانی کنید:

مطالب وابسته