علیرضا صحاف زاده
کارنما
کار از تابستان شرمندهی ۲۰۰۸ (۱۳۸۸) شروع شد، و تا پاییز ۲۰۱۴ (۱۳۹۳)، وبسایت شخصیام میزبان نوشتهها و تجربههای نوشتاریای بود که در این کتاب دیجیتال گردآوری شدهاند. هرچند از همان ابتدا روشن بود که سایت قرار است کانالی مجازی برای تماس با دانشجوهایم باشد اما به شهادت فهرست نامهایی که در بخش شناسنامه میبینید، از آن پیشفرض فراتر رفت. این کموبیش کمی پس از زمانیست که فرهنگ ایران موج تازهای از بومیسازی را تجربه میکرد. جنبههای ایدئولُژیک پسااستعمارگرایی در بین روشنفکرهای ایرانی رواج یافته بود و این برای فرهنگی که هنوز باید چیزهای بسیاری را از دنیای مدرن میآموخت، فاجعهبار بود.
هنرمند و نویسندهی ایرانی باید بر اساس رویهای که در کریستیز یا تِیت توصیه میشد، به خودش نگاه میکرد. اما ما چیزی از پدیدهای که پندار مشارکت (یا حتا پیشتازی) در آن را داشتیم، نمیدانستیم. همین میل به دانستن، دستورکار ما را در کنجکاوی پیگیر نسبت به ادامهی ماجرای هنر مدرن واقعی در سدهی بیستویکم شکل داد. کمتر کسی علاقهای به خواندن این سنخ از نوشتهها داشت چون صرفنظر از مانع جدی زبانی، پیوند و سود فوریِ آگاهیِ بهدستآمده از این راه، آشکار نبود.
اما مهمتر؛ حتا اگر مطلبهای منتشرشده در مورد هنر خوب، خوانده میشدند نیز دشواریِ فرهنگ ایران پابرجا میماند: ممکن نیست گفتوگویی رخ دهد، مگر اینکه آن گفتار به فارسی شکل بگیرد. نهضت ترجمه در ایران نیز، حتا اگر کامیابیای بهدست آورده بود، در نهایت، بیشتر فرآوردههایش در خود ماندهاند و استعداد زیادی برای پیوستن به فرهنگ ایران نداشتهاند.
کار هرچه جلوتر رفت، دلیل وجودی خود را بیشتر ثابت کرد؛ ابتدا اخراج از دانشگاه، ضرورت قدرتبخشیدن به پرُژهای در فضای مجازی را پررنگ کرد و در نهایت، سفر جنبهای اجتنابناپذیر به آن بخشید. سایت بدل به لابراتواری شد برای رسیدن به هدفِ فرآوری بهترین نوشتار فارسی دربارهی هنر مدرن در دوران معاصر. آنچه که اینجا میبینید، بیشتر اتودها و پیشطرحهاییست که تهیه کردیم. کموبیش همهچیز، از ساختار متن گرفته تا چیستی نقد، مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت.
پس از کلاسها و نشستها، گردهم میآمدیم تا دربارهی تکتک نوشتهها حرف بزنیم. پس از چندی، همگامیِ ستودنی میلاد رستمی در پیشرفت پرُژه، تعیینکننده از آب درآمد و همکاری نظرگیر حسین ایالتی در قوامیافتن آن تاثیرگذار. بهطور بسیار خلاصه، روش کار را بر درگیرشدن همزمان با تصویرهای هر نمایشگاه و نیز نقدهای منتشرشده در نشریههای هنری انگلیسیزبان هر دو، تنظیم کردیم و برای همین در اینجا (جز یک مورد) ترجمه نمیبینید.
این باور شکل گرفت که نقد هنری، پیش از هرچیز یک فرمِ نوشتاریست که ما خیلی ساده آن را نمیشناسیم و باید از کسانیکه پدیدش آوردهاند، بیاموزیم. این، جز با درگیریِ پیگیر با نقدهای واقعیِ نوشتهشده بر هر نمایشگاه بهدست نمیآمد. در اینجا، هیچ نوشتهی تازهای به آنچه که در سایت منتشر شده بود، اضافه نشده است و برای همین پیوند بین مطلبها که بهطورکلی براساس منطق زمانی کنار هم قرار میگرفتند، بهضرورت گاه ناروشن میماند. بهجز بدنهی اصلی نوشتهها که در اینجا زیرِ بخش «تاریخ زندهی هنر» بهترتیبی گاهشمارانه و رسانهای نشستهاند، شماری از متنها بهسبب اشتراک موضوع یا درونمایهشان زیر یکی از بخشهای کیوریتر، دوسالانه، سیاست، اقتصاد، نهاد، و جهانگری گنجانده شدهاند.
برای ایران، وضعیتی یکسر جدا از فرآیندِ کلی مدرنسازی جهانی یا جهانگری در نظر نگرفتیم و نوشتههای آن را در پایانِ همین بخش (و کتاب) قرار دادیم. بیشتر، به سبب دلیلهای تکنیکی بود که تصمیم گرفتیم مطلبهای سایت را در قالبی ثبت کنیم که در اینجا میبینید. سپس، در پی دو سه ویرایش نخست، خودپایندگی پرُژه آشکار گردید. همین ضرورت بود که آرایشِ گاهشمارانه-رسانهایِ بدنهی اصلی مطلبها را در پی آورد تا یک نظم درونی بر مجموعه حاکم شود.
اکنون در پرتو این بازپیکربندی، همنشینیهای معناداری بین مطلبها پدیدآمده که هنگام نوشتنشان، تصور نمیکردیم. از ویرایش محتوایی و (بهویژه) فنیِ متن، تاجاییکه به درستکردن اشتباهها و بهترخواندهشدن متن مربوط میشده است، پرهیز نکردهایم. اما بههیچوجه قرار نبوده است که بر همهی چندگانگیها و چنددستیها چیره شویم و چیزی فرای آن تجربهگریهای نخستمان بسازیم. از راضیه پورفضلی سپاسگزارم که با شکیباییِ نمونهوارش، فرازونشیبهای پرشمار طراحی و واقعیتبخشی به این کار را تاب آورد و فرآوری پرُژه را بر دوش گرفت.
در نهایت، آنچه اکنون پیش روی شماست، بیشتر نتیجهی باور به بایگانی و تکاملِ تدریجی بر اساس انباشتِ تجربههای قدیمیست. وقتی مطلبهایی را که خواهید خواند، مینوشتیم، کمتر به فکر فرجامشان بودیم؛ در پی ساختن پرونده و ویژهنامه و کاری بهاصطلاح «پُروپیمان» که متاسفانه روش جاری در ایران است که هرگز. با هنر ایران باید کمی شکیباتر و روادارتر از این حرفها بود. درعوض، درگیر تجربهگری بودیم و فرآیند؛ و این کتاب کوچکِ دیجیتال نیز قرار است تنها تعریف روشن یکی از حلقههای نخستینِ زنجیری بلندتر باشد.
هدف از انتشار این متنها، فراتر رفتن از هدفی حاصل شده نیست بلکه ثبت کاریست که انجامگرفته و نقشی که ایفاشده، و سپس، شاهد دگردیسیاش به چیزی دیگری بودهاست.
وقتی کارنما را در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) بنیان گذاشتیم، بهخوبی میدیدیم که بدون این اسکیسها و تمرینها ممکن نبود چیزی جدی شکل بگیرد. لذت تماشایِ رشد بیتردید یک پدیده، یگانه سرچشمهی ایمان به قدرتِ ایجاد دگرگونیست.
* بیشترین تمرکز کتاب «هنر آنگونه که رخ میدهد، یادداشتهایی دربارهی هنر امروز ۲۰۱۴-۲۰۰۹» بر هنرِ دهههای پایانی سدهی بیستم تا امروز است. پخش دیجیتال این «ایبوک» بهصورت رایگان، با فرستادن لینک دانلُد برای آن دسته از همراههای «کارنما» که در فهرست خبرنامهی ما هستند، انجام میشود. اگر میخواهید عضو خبرنامهی ماهانهی ما شوید، هنوز دیر نیست. [به سایت مراجعه کنید و ایمیل خود را در بخش خبرنامه ثبت کنید تا کتاب برایتان فرستاده شود.]