علیرضا آبیز
روزنامه اعتماد
سال ۱۳۶۶ یا ۶۷ بود و من دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه فردوسی مشهد. به حکم جوانی و عرف زندگی دانشجویی، آشناییها زود به رفاقت میانجامید و من با مجتبی عبداللهنژاد، دانشجوی رشته ریاضی، زاده کاشمر به سال ۱۳۴۸، آشنا و در همان دیدار نخست رفیق شدم. رفاقت ما ریشه در علاقه مشترک ما به کتاب و ادبیات داشت. در همان دوران دانشجویی کتابخانهای پر و پیمان داشت و کتابخوانی قهار بود؛ عادتی که تا دم آخر حفظ کرد. هرگز او را بدون کتاب ندیدم حتی در مهمانیها. به خاطر میآورم که اگر شب در خانه ما میماند تا صبح نمیخوابید و فقط در کنار قفسههای کتاب در جستوجوی عنوانهای تازه بود. این همه خواندن لابد باید ثمری هم داشته باشد و در مورد عبداللهنژاد به راستی پرثمر بود. در سال ۱۳۷۲، نخستین و آخرین مجموعه شعرش به نام «آوازهای ماه و معادلههای ریاضی» را منتشر کرد؛ مجموعهای که نوید شاعری مسلط بر زبان و آگاه به نحلههای شعر مدرن میداد. در این مجموعه شعرهای عاشقانه و طبیعتگرایانه با زبانی روشن و بینقص گرد آمدهاند و اگر چه تاثیر شاعرانی چون شاملو و لورکا را میتوان در آن بازیافت، ذهنیت خاص و پسزمینه دانش ریاضی شاعر را نیز نباید نادیده گرفت. ساخت شعرهای عبداللهنژاد همچنان که نام مجموعه به ذهن متبادر میکند، ساختی موزون و دو ساحتی و معادله مانند است. در همه شعرها تقارن هندسی جالبی مشاهده میشود. هر بند با بند بعدی و تعداد بندهای کل شعر در نوعی نسبت ریاضیاتی است. پس از این کتاب مجموعه شعر دیگری منتشر نکرد و وقت خود را وقف ترجمه و پژوهش کرد.
با اینکه در رشته ریاضی تحصیل میکرد اما پیش خود زبان انگلیسی آموخت. عشق به ادبیات به تدریج بر علاقه او به ریاضیات چیره شد. نخستین کتابهای ترجمه او مجموعهای از اسطورههای ملل بود. علاقه او به اسطوره در پی مطالعه شاهنامه و در جستوجوی ریشههای اساطیر ایران ایجاد شد. او دریافت که برای فهم تاریخ و فهم ادبیات، دانش اسطوره ضروری است و نیز دریافت که اسطورهها از فرهنگی به فرهنگی و از تمدنی به تمدنی در حرکت بودهاند. فهم اسطورههای سایر ملل به درک ما از اسطورههای خودمان کمک میکند. از سوی دیگر، اسطوره نوعی فراروی از تاریخ است و در زمانهایی که تاریخ چنگی به دل نمیزند، آدمی به اسطوره پناه میبرد. در سالهای نخست دهه هفتاد شمسی ترجمه آثار اسطوره تازه آغاز شده بود. خوشبختانه به تدریج مجموعههای خوبی از اسطورههای ملل به فارسی ترجمه شد. نقد و نظریه ادبی از دیگر حوزههای مورد علاقهاش بود و درآن زمینه نیز آثاری منتشر کرد. پس از ترجمه مجموعهای از افسانههای ملل، به ترجمه آثار ادبیات کارآگاهی روی آورد و بیش از سی عنوان رمان کارآگاهی به فارسی روان و خوشخوان ترجمه کرد و در زمینه ادبیات کارآگاهی صاحب نظر شد. ادبیات کارآگاهی در ایران چندان جدی گرفته نمیشد. تلاشهای عبداللهنژاد و تنی چند چون او، به معرفی و ترویج این ژانر مهم ادبی در ایران کمک شایانی کرد. عبداللهنژاد رمان کارآگاهی را ابزاری نیرومند برای شناخت جامعه میدانست و بر این باور بود که این نوع رمان در جغرافیایی خلق میشود که در آن جان آدمیزاد صاحب ارزش است. جایی که جان آدمیزاد آنقدر ارزش دارد که کارآگاه پلیس وقت و انرژی برای دستگیری قاتل صرف کند و نیز در جایی که عقل و علم حاکم است.
ترجمه آثار نظری و فلسفی همچون کتاب خاطرات یک فیلسوف و مواجهه با مرگ از آثار برایان مگی وجه دیگری از کار ترجمه عبداللهنژاد است. خاطرات یک فیلسوف زندگینامه خودنوشت نویسنده و مواجهه با مرگ رمانی با درونمایه فلسفی. ترجمه کتاب عرفان و فیزیک جدید اثر مایکل تالبوت نشانهای از علایق علمی عبداللهنژاد و یادآور مطالعات گسترده او در فیزیک و ریاضیات است. این کتاب به رابطه عرفان و علوم جدید از جمله فیزیک کوانتوم میپردازد و در زبانی قابل فهمِ همگان، رابطه علم و معنویت را میکاود. آخرین کتاب ترجمهای که از عبداللهنژاد منتشر شد هندرسون شاه باران نام دارد. رمانی بزرگ و حجیم از نویسنده برجسته و دشوارنویس امریکایی سال بلو.
عبداللهنژاد به ترجمه عشق میورزید چرا که به زبان و ادبیات عشق میورزید. در مورد ترجمه سختگیر بود و نسبت به کسانی که بدون دانش کافی کتاب ترجمه و منتشر میکنند با صراحت انتقاد و اعتراض میکرد. ترجمههای بد و ناقص و ناکافی را نه فقط قابل احترام نمیدانست بلکه آن را خیانت به فرهنگ و زبان تلقی میکرد. برای مترجم جایگاه یک نیروی فکری و خلاق قایل بود که باید با تسلط روزافزون بر ابزار کارش (زبان مقصد و مبدا) و بر موضوع کارش (اثری که در دست ترجمه دارد) با سختکوشی و امانتداری کار پاکیزهای ارایه دهد که بر گنجینه دانش و فرهنگ بیفزاید نه اینکه آن را بیالاید. در این میان اهمیت بسیار بالایی برای سبک نگارش و درست و شیوا و فهما نوشتن فارسی قایل بود. با اینکه از همان نخستین کتابها دانش و تسلط او بر فارسی آشکار بود، همواره برای بهتر نوشتن، نثرهای خوب فارسی اعم از کلاسیک یا معاصر را میخواند و در معیارهای زیباشناختی آنها تامل میکرد.
با نظریات ادبی ِ معاصر جهان آشنا بود و آثار نظری و فلسفی بسیار میخواند. با این همه تخصص ویژه و کمیاب او ادبیات فارسی از دوران کلاسیک تا دهههای اخیر از جمله دوران مشروطیت بود. به گمان من یکی از مصیبتهای روزگار ما بیتوجهی به ادبیات کلاسیک در میان اهل قلم نسلهای جوانتر است. گروهی از همنسلان ما و نسلهای بعد، به ادبیات هم مثل فناوری نگاه میکنند و تصور میکنند هر چه از نظر زمانی به پیش میرویم ادبیات بهتری خلق میشود و ادبیات کهن از دور خارج شده و باید دورش انداخت. این تصور خطا به توهمهای گونهگون دامن میزند. عبداللهنژاد جزو معدود همنسلان ما بود که هم زبان خارجی به نیکی میدانست، هم نثر و قلم خوبی داشت، هم از ادبیات معاصر ایران و جهان آگاه بود و هم تسلط رشکانگیزی بر ادبیات کلاسیک فارسی داشت. مجموعهای خواندنی فراهم کرد از گفتوگوهای ذهنی با شاعران و نویسندگان کلاسیک فارسی در سبکی که ابداع خود او بود. جلد نخست این مجموعه با نام گفتوگو با مسعود سعد سلمان منتشر شده و چند جلد دیگر را نیز آماده کرده بود. در این کتابها وی با تکیه به اسناد تاریخی و با شناخت کامل از اوضاع اجتماعی و ادبی دورانهای گذشته، با چهرههای ادبی کلاسیک فارسی به گفتوگو مینشیند و از دل این گفتوگوهای دلنشین، زندگی و آثار آنان را میکاود.
عبداللهنژاد روشنفکری آگاه، ادیبی ارجمند و پرکار بود که در عمر کوتاه اما پربرکتش بسیار بیش از عدد سالهای عمرش کتاب آفرید. با این همه از آن همه آثار بهره مالی چندانی که زیست راحت و بیدغدغه فراهم آورد، نبرد. او البته هرگز نه لب به شکایت گشود و نه دست تمنا یا آز سوی هیچ کس یا نهادی دراز کرد. مستقل بود و سربلند و آزاده و مغرور و بر استقلال خویش پای فشرد. او گلایهای نداشت اما آیا ما به عنوان ساکنان این وطن کهن، نباید از خود بپرسیم ما را چه رسیده است که انسانی که هر روز بیش از پانزده ساعت کار کرده، زمستان و تابستان و تعطیل و غیرتعطیل نداشته، استعدادی در حد نبوغ و پشتکاری در حد اعجاز داشته، باز هم باید دغدغه معیشت داشته باشد؟ آیا زمان آن نرسیده است که نهادهای ریز و درشت فرهنگی دست از سر ادبیات بردارند و بگذارند بازار خودش خود را تنظیم کند و اهل قلم خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند؟