راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

نقد ترجمه “حدیث ساغر و می”

قاسم کاکایی

در آبان سال ۱۳۸۵ پس از آن‌که از سفر مطالعاتی بازگشته بودم، نامه‌ای از مرکز نشر دانشگاه شیراز دریافت کردم که در آن تقاضا شده بود که ترجمۀ یکی از همکاران از کتاب Sufi Poems: A Mediaeval Anthology نوشتۀ مارتین لینگز را داوری کنم و ضمن مقابلۀ آن با اصل انگلیسیِ کتاب، صلاحیت آن را برای چاپ از سوی آن مرکز، ارزیابی نمایم.

گویا این ترجمه پس از طی مراحل مقدماتی، از سوی مرکز نشر دانشگاه شیراز در آستانۀ چاپ و انتشار قرار داشت. ولی در مرحلۀ آخر، یکی از اعضای شورای انتشارات دانشگاه ، جناب آقای دکتر نظام الدین فقیه که تسلط قابل توجهی به انگلیسی دارند، ضمن مشاهدۀ این ترجمه متوجه اشکالات فراوان آن شده و گفته بودند که این ترجمه با وضع فعلی قابل چاپ نیست. البته رشتۀ تحصیلی و تدریسی ایشان مدیریت است، لذا پیشنهاد داده بودند که ترجمه را برای داوری نزد یکی از کسانی بفرستند که با موضوع و محتوای کتاب آشنایی داشته باشد و بدین‌سان در آن شورا قرعۀ فال به نام نگارنده‌ی این سطور زده شده بود.

مارتین لینگز در این کتابِ مختصر که خود از آن به «کتاب کوچک» یاد می‌کند(ص: ۱۵)، به صورت یک جُنگ، حدود دویست و هفتاد بیت شعر عربی از سیزده صوفی قرون وسطی را گردآوری کرده و آن‌ها را به ترتیب سال فوت سرایندۀ‌ ابیات تنظیم نموده و آن را «گلچینی از اشعار صوفیانۀ قرون وسطی» نام‌گذاری کرده است. برای هر شاعر نیز یک یا دو صفحه شرح حال نوشته است. سپس شعرها را اعراب‌گذاری استادانه‌ای کرده است که حکایت از تسلط قابل توجه وی به زبان عربی دارد. توجه به این اعراب‌گذاری هر خواننده‌ای را که مختصر آشنایی به زبان عربی داشته باشد به معنی و مضمون آن اشعار راهنمایی می‌کند. در عین حال، وی با نثری ادبی و شعرگونه ترجمه‌ای انگلیسی از این اشعار را نیز با آن‌ها همراه کرده است تا خوانندۀ انگلیسی زبانی که عربی نمی‌داند از لطف و حسن این اشعار محروم نماند. وی مقدمه‌ای مختصر و تعلیقاتی محدود را نیز به قلم آورده است تا دورنمایی از اشعار صوفیانه‌ای که معرفت و محبت را با هم آمیخته‌اند برای خواننده ترسیم نماید.

ترجمۀ مترجم محترم دوبخش داشت یکی ترجمۀ اشعار از عربی به فارسی (حدودا دویست و هفتاد بیت که در چهارده صفحه میگنجد) و دیگری ترجمۀ مقدمه و تعلیقات مارتین لینگز از انگلیسی به فارسی (حدودا سی صفحه). از اشعار فارسی در این میان خبری نبود. مترجم تصریح کرده بود که ترجمۀ اشعار عربی را از همان متن عربی به فارسی ترجمه کرده است (ص: ۹). این امر کاملاً معقول به نظر می‌رسد چرا که ترجمۀ این اشعار از انگلیسی در واقع ترجمۀ ترجمه است که مشکلات آن بر اهل فن پوشیده نیست. تعداد ابیات منتخب از این سیزده صوفی یکسان نیست چنان که از برخی تنها دو سه بیت انتخاب شده است. بیشترین تعداد ابیات به دیوان حلاج، ترجمان الاشواقِ ابن عربی و دیوان ابن فارض اختصاص دارد که اتفاقاً هر سه نیز قبلاً به فارسی ترجمه شده و در نتیجه‌ کار مترجم را آسان‌تر کرده است.

نگارنده در بخش ترجمه از عربی به فارسی، اشتباهات و اشکالاتی را مشاهده کرد و آنها را در جواب داوری مکتوب ساخت و برای بهتر و زیباتر شدن ترجمه و همسنگ شدن آن با ترجمۀ ادیبانۀ مارتین لینگز پیشنهاداتی را ارائه داد. در برخی موارد برای آن‌که مراد شاعر و اشتباه مترجم واضحتر شود، به نمونه‌هایی از اشعار شعرای پارسی‌گوی چون سعدی و حافظ که همان مضمون را به فارسی سروده بودند اشاره کردم. همین امر بعدها الهام‌بخش مترجم محترم شد تا سعی کند در برابر اشعار عربیِ این مجموعه، اشعاری هم‌مضمون به فارسی پیدا نماید و به ترجمه بیفزاید. از میان موارد متعددی که در آن داوری مکتوب ساختم تنها به دو نمونه اشاره میکنم:
۱- غبتَ و ما غبتَ عن ضمیری        و صرتَ فَرحتی و سروری
مترجم محترم آن را چنین ترجمه کرده بود:
نهان گشتم و تو از جانم نهان نشدی
بل شادی و سرور من گشتی
ملاحظه می‌شود که مترجم «غبتَ» را با ضمه خوانده است که متکلم وحده خواهد بود ولی با مصراع دوم هم‌خوانی ندارد. در حالی‌که مارتین لینگز در اعراب‌گذاری آن را با فتحه و به صورت مخاطب آورده است.
پیشنهاد نگارنده این بود:
رفتی و از ضمیرم هرگز برون نرفتی
در جان من تو شادیّ و هم سرور گشتی
برای آن که مضمون بیت و اشتباه مترجم روشن‌تر شود این بیت سعدی را هم‌مضمون با بیت یاد شده دانستم:
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
۲- حیثما کنتُ اشاهد حُسنَه فهو محرابی الیه قبلتی
مترجم محترم آن را چنین ترجمه کرده بود:« آنگاه که به زیبائی‌ا‌ش می‌نگرم او محراب و قبلۀ من (در نمازم) میگردد».
یعنی مترجم “حیثما” را که در این بیت به معنای “هرجا” است به “هرگاه” ترجمه کرده و “اشاهد” را که مجزوم است (و مارتین لینگز نیز آن را مجزوم اعراب گذاری کرده است) به صورت مرفوع خوانده و حالت شرطی جمله را از بین برده و به معنای لطیف عرفانی آن نیز آسیب رسانده بود.
در آنجا این ترجمه را پیشنهاد دادم:
هرکجا که بوده باشم، حُسن او را شاهدم                    او که محراب من است و رو به سویش قبله‌ام
و آن را با این دوبیتی باباطاهر هم‌مضمون دانستم:
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم             به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر سو بنگرم کوه و در و دشت      نشان از قامت رعنا تو بینم

پس از ارائۀ آن داوری، برخی از نقائص و نواقصِ ترجمۀ اشعار رفع شد و مترجم مدعی گشت که برادر گرامی جناب آقای دکتر فضل‌الله میرقادری، استاد‌تمامِ گروه ادبیات عرب دانشگاه شیراز- که طبع خوبی در شعر دارند و دیوان ابن فارض را نیز به فارسی ترجمه کرده‌اند- «از سر لطف و با حوصله و دقت فراوان تمامی ابیات را مطالعه و بررسی نموده و جهت اصلاح ترجمه پیشنهادهای ارزنده‌ای ارائه فرموده‌اند» (ص: ۱۱). همچنین با کمک فاضل محترم، آقای مهدی کمپانی زارع ( که «از زحمات بی شائبۀ ایشان» در ص۱۱ تشکر شده است) اشعاری فارسی نیز به ابیات عربی افزوده شد، از جمله اشعاری که نگارنده پیشنهاد داده بود. به هر حال، ترجمۀ اشعار عربی (که به طور خالص حدودا چهارده صفحه از این کتاب را شامل میشود) در اینجا مورد نقد ما نیست.

اما مسأله‌ای که به هیچ وجه قابل چشم‌پوشی نبود و نیست ترجمۀ همان سی صفحه مطالب انگلیسی مارتین لینگز است که‌ به‌قدری اشتباهات فاحش و غیرقابل انتظاری داشت که موجب تعجب بی‌حد نگارنده شد. این اشتباهات همه از عدم تسلط مترجم محترم به لغت و نیز به دستور زبان انگلیسی حکایت می‌کرد و در برخی موارد حاکی از آن بود که مترجم محترم در دست داشتنِ یک فرهنگ لغت انگلیسی به فارسی را برای ارائۀ ترجمه‌ای علمی کافی می‌داند.

نگارنده نمونه‌هایی از این اشتباهات فاحش و یا افحش را مکتوب کرد و علت پیدا شدن اشکال و چگونگی رفع آن را یادآور شد و در هر مورد ترجمۀ صحیح عبارت را نیز پیوست کرد تا داوری و نقد مستند باشد. در آن‌جا ناصحانه نوشتم که به اعتقاد نگارنده: «شواهد متعدد در این ترجمه نشان می‌دهد که متأسفانه مترجم محترم به رغم همه‌ی صلاحیت‌ها و علم و فضلی که در سایر زمینه‌ها دارند، فاقد قوت و قدرت لازم برای ترجمه از انگلیسی می‌باشند. این ترجمه آن‌چنان سست و ضعیف است که چاپ آن لطمۀ جبران‌ناپذیری به اعتبار علمی مترجم محترم وارد خواهد ساخت. ویراستاریِ علمی هم نمی‌تواند این ضعف را جبران کند چرا که “کشته آن‌قدر زیاد است که کفن نتوان کرد” در هر صفحه‌ای چندین اشتباه غیرقابل چشم پوشی به چشم می‌خورد. لذا اگر ویراستاری قوی بخواهد این ترجمه را ویرایش کامل نماید، این امر به معنای ترجمۀ جدیدی از متن خواهد بود که باید به نام ویراستار ثبت شود نه مترجم!». نگارنده این داوری را تبرعاً و مجاناً، تایپ‌شده و پاکیزه و همراه با مستندات و نکات اصلاحی در اختیار مرکز نشر دانشگاه و مترجم محترم قرار داد و تصریح کرد که: «آنچه در اینجا قلمی شده صرفا به عنوان نمونه است و مصداق مشت نمونۀ خروار». نگارنده ضعف ترجمه را حتی به صورت شفاهی نیز به مترجم محترم یادآور شد.

غرض از این تطویل آن است که نگارنده آنچه را به قول سعدی «شرط بلاغ» است نسبت به مرکز نشر دانشگاه شیراز و مترجم محترم انجام داد. اما به هر حال، داوری نگارنده مورد بی مهری قرار گرفت؛ روابط بر ضوابط غالب آمد و ترجمۀ مزبور با افزودن اشعاری فارسی که هم‌مضمونِ اشعار عربی باشند- و عمدۀ آن‌ها نیز کار فاضل محترم جناب آقای مهدی کمپانی زارع و یا مستخرج از نرم‌افزار «دُرج» است- در سال ۸۶ تحت عنوان: «گلچینی از اشعار عارفانه» از سوی مرکز نشر دانشگاه شیراز به نام دکتر سعید رحیمیان چاپ و منتشر شد. برخی از اشتباهات افحش که در داوری ذکر کرده بودم اصلاح شده اما به بسیاری از دیگر اشتباهات فاحشی که گوشزد کرده بودم توجهی نشده بود، با این ادعا که همکار محترم سرکار خانم دکتر فریده پورگیو، استاد‌تمامِ گروه زبان و ادبیات انگلیسیِ دانشگاه شیراز کار ویرایشِ ترجمۀ انگلیسیِ متن را به عهده گرفته‌اند، چنان که مترجم محترم «از خانم دکتر پورگیو که زحمت مقابلۀ ترجمۀ متن‌های انگلیسی و تصحیح آن را پذیرا شدند» تشکر کرده است (ص:۱۲). نگارنده اطمینان دارد که سرکار خانم پورگیو به دلایل پیش گفته نمی‌توانسته‌اند آن همه کشته را کفن کنند لذا چنان‌که نشان خواهم داد این تصحیح انجام نشده است و حکایتِ اشتباهاتِ فراوان و غیر قابل اغماضِ ترجمه هم‌چنان باقی است.

پس از چاپ این ترجمه از سوی مرکز نشر دانشگاه شیراز، نگارنده رسالت خود را در تذکّر، داوری و نقد کتاب به مصداق «فذکّر انّما انت مذکّر لَستَ علیهم بمُصَیطِر»(غاشیه/۲۱-۲۲)، تمام‌شده می‌یافت و چند و چونِ بیش از آن را صلاح نمی‌دید. حتی برای کار داوری و نقدی که به بهبودیِ این ترجمه قبل از چاپ، کمک شایانی رسانده بود هیچ توقع تقدیر و تشکر هم نداشت. اما اخیراً (در سال ۹۳) یعنی پس از هفت سال، نگارنده مشاهده کرد که همان ترجمۀ انگلیسی، بی کم و کاست و با همان اشکالات، تحت عنوانِ پرطمطراقِ: «حدیث ساغر و می» از سوی نشر نگاه معاصر، با چاپی شکیل، زیبا، منقح و پاکیزه منتشر شده و در اختیار عرفان‌دوستان و دوست‌داران امثال مرحوم مارتین لینگز قرار گرفته است. در این هفت سال، مترجم می‌توانست با تأمل بیشتر، به وارد بودن آن اشکالات پی ببرد و آنها را رفع نماید. اما چنین نشده است و مترجم در سطحی عامتر بر اشتباهات خود پای فشرده، و حتی این کتاب را برای درس‌هایی از رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی و نیز رشتۀ زبان و ادبیات عربی به عنوان متن یا منبع کمک درسی معرفی کرده (ص: ۷) و بالاتر، آن را به عنوان «منبعی معتبر برای بررسی چگونگی برگرداندن مصطلحات و نیز اشعار عرفانی به زبان انگلیسی» مفید دانسته است (ص: ۹).

نادیده گرفته شدنِ آن داوری از سوی مترجم محترم، آن هم در دو چاپ متعدد و از دو ناشر متفاوت، از یکی از این دو امر خالی نیست: جهل مرکب نگارنده و یا جهل مرکب مترجم. نگارنده در این‌جا بخشی از آن نقد و داوری را در معرض قضاوت اهل علم قرار می‌دهد. چه بسا ایراداتِ یادشده ناشی از سوء برداشت و سوء ‌فهم نگارنده باشد که تذکر اهل علم وی را از جهل و اشتباه در خواهد آورد. همچنین مطمئنم که مقایسۀ «این نقد» و «آن ترجمه» حداقل به درد دانشجویانی که می‌خواهند زبان تخصصی یاد بگیرند خواهد خورد. لذا برخی از مواردی را که در آن داوری آورده بودم، به عنوان نمونه- و تأکید می‌کنم صرفاً به عنوان «مشت نمونۀ خروار»- یادآور می‌شوم. در هر مورد، پس از متن انگلیسی، ترجمۀ پیشنهادی نگارنده و سپس ترجمۀ مترجم محترم آمده است. آن‌گاه وجه اشتباه مترجم از دیدگاه نگارنده بیان شده است تا مورد استفادۀ عموم و به ویژه دانشجویان قرار گیرد. در این نقد برای اختصار، از مارتین لینگز به «مؤلف»، از مترجم محترم کتاب به «مترجم» و از نگارندۀ این سطور به «نگارنده» یاد خواهد شد. شمارۀ صفحات و سطور همه جا به چاپ دوم ترجمۀ این کتاب توسط نشر نگاه معاصر برمی‌گردد.

۱- مؤلف در صفحۀ ۴۱ س: ۵ می‌گوید: «به شعری از او (سری سقطی) برای ارائه به خوانندگان دست نیافتم»۱۳ . سپس در پی‌نوشت ۱۳ صفحۀ ۱۸۲ توضیح می‌دهد که:

This must not be taken, here or else where, to mean that the Sufi in question wrote no poem
ترجمۀ نگارنده: این امر را، در این‌جا و یا در هر جای دیگر، نباید به این معنی گرفت که صوفیِ مورد بحث شعری [نسروده و] به قلم نیاورده است.
ترجمۀ مترجم: این را در این‌جا یا در هر جای دیگر بدان معنی نباید گرفت که صوفیان در حالت اعتراض و تردید یا طلب(question) شعری نمی‌سروده‌اند.
مترجم محترم چون معنای عبارت ترکیبی «in question» را متوجه نشده‌اند (که در چندین مورد دیگر از ترجمه نیز همین اتفاق افتاده است) خیال کرده‌اند که، به قاعدۀ عربی، این «جار و مجرور!» متعلق به فعل wrote است که بر آن مقدم شده است. لذا «صوفیِ مورد بحث» را به «صوفیان» برگردانده و به‌ناچار، برای question سه معنای اعتراض و تردید و طلب را اختراع کرده‌اند که غیر از یک مورد در هیچ فرهنگ لغتی یافت نمیشود. یعنی از یک جملۀ ساده، معنایی بس پیچیده و عجیب ارائه داده‌اند. مؤلف در متن گفته است که «از او شعری نیافته‌ام» و در حاشیه آورده است که «نیافتن دلیل بر نبودن نیست». اما مترجم محترم حتی از خود نپرسیده‌اند که ترجمۀ ایشان از حاشیه چه ربطی با ترجمۀ خود ایشان از متن پیدا می‌کند.

But in a certain sense it could be said that…        
ترجمه‌ی نگارنده: ولی به یک معنای خاص می‌توان گفت که…
ترجمه‌ی مترجم:‌ اما با قاطعیت می‌توان گفت … (ص: ۱۰۵، س ۱۶).
مترجم با اشتباه کردنcertain با certainty و عوض کردن in با with و حذف واژۀ sense سخنی را که مؤلف با احتیاط و «به یک معنای خاص» گفته، «با قاطعیت» تحریف کرده است!

۳-         .He went …. with many pilgrimages to Mecca
ترجمۀ نگارنده: او (شوشتری) چندین سفر حج به مکه داشت.
ترجمۀ مترجم: او … به همراه تعداد کثیری برای حج به مکه رفت (ص:‌۱۶۷، ص ۹).
مترجم محترم با اشتباه گرفتن «حج» با «حاجی»، چندین سفر حج شوشتری را تبدیل به یک سفر کرده است. به علاوه، این‌که شوشتری «همراه با تعداد کثیری» به حج رفته باشد امتیازی برای وی محسوب نمی‌شود تا مؤلف در صدد بیان آن برآید ولی سفرهای متعدد برای حج داشتن یک امتیاز قابل ذکر محسوب میگردد.

۴- در صفحه‌ی ۱۷۷ مؤلف از ابیاتی یاد می‌کند که ابوفراس حمدانی خطاب به شاهزاده سیف‌الدوله حمدانی سروده است. این اشعار صوفیانه نیست ولی زیبایی آن‌ها باعث می‌شود که با اشعار عرفانی اشتباه گرفته شود. وی این امر را را چنین توضیح می‌دهد که:
And hearing them, any spiritual man would immediately assume that they were addressed to God and that they must have been composed by one of the Sufi poets
ترجمۀ نگارنده: و ‌هر انسان اهل معنایی با شنیدن آن‌ها فوراً خواهد پنداشت که این اشعار خطاب به خداوند است و می‌باید یکی از شاعرانِ صوفی‌مسلک آن را سروده باشد.
ترجمۀ مترجم: و استماع شده است تو گویی که توسط فردی روحانی و خطاب به خداوند سروده شده و می‌بایست با دیگر اشعار صوفیان ترکیب و تألیف یابد (ص ۱۷۷، س ۹).
مترجم hearing را باheard اشتباه گرفته، compose را که در این‌جا به معنای سرودن و انشا کردن است به ترکیب کردن معنی کرده، immediately را ترجمه نکرده، must have been را که حالت خبری دارد به صورت انشایی ترجمه کرده و انسان اهل معنا را که مستمع شعر بوده سرایندۀ آن فرض نموده است و … . ایشان اصلاً ‌از خود نپرسیده است که ترجمۀ وی از جملۀ دوم- صرف‌نظر از ترجمه بودن- چه معنای محصلی می‌تواند داشته باشد. به نظر نگارنده‌ ترجمۀ همین دو جمله کافی است تا بتوان بر مبنای آن در مورد میزان توانایی مترجم محترم برای ترجمۀ این کتاب و یا هر کتاب دیگری از انگلیسی به فارسی قضاوت کرد.

۵-     “In Sufism “Nearness” signifies “Identity” in virtue of Divine affirmation: “We are nearer to him than jugular vein
ترجمۀ نگارنده: در تصوف، طبق تصریح خداوند که «ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم»، «قرب» به معنای «وحدت و یگانگی» است.
ترجمۀ مترجم:‌ در تصوف، قرب، بر امری مرتبط با تصریح الاهی در قرآن کریم دلالت دارد. در سوره‌ی ق آیه‌ی ۱۶ که آمده: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم» (ص ۱۸۲، پاورقی ۱۵).
مترجم محترم معنای کلمۀ Identity را نفهمیده است. همین امر در چندین مورد دیگر اتفاق افتاده است، چنان‌که در صفحه ۱۳ واژۀ Identification را که به معنای یگانگی و وحدت یافتن است به «هویت‌یابی» ترجمه کرده است. به هر حال، واژه‌ی Identity را در این‌جا ماست‌مالی کرده، آن را به «امری مرتبط با تصریح الهی!» برگردانده و معنای عمیق عرفانی عبارت را مخدوش نموده است. آنجا که چیزی از رگ حیات به انسان نزدیک‌تر باشد، «قرب» معنایی جز «وحدت و یگانگی» نمی‌تواند داشته باشد. چنان که‌ خواجه عبدالله انصاری گفته است که: «قرب دوگانگی است که یکی به دیگری نزدیک بُوَد. پس چون نیک بنگری قرب بُعد باشد، تصوف یگانگی است».

۶-   Throughout the Qur’an, the rain- cloud stands for the promise of divine bounty (panegyric poetry madih, uses the same image for patron’s munificence)
ترجمۀ نگارنده: در سراسر قرآن، تمثیل باران- ابر مظهر وعدۀ فضل و کرمِ خداوند است (در شعر مدیحه سرایانه نیز همین تصویرپردازی در مورد سخاوت فرد صله دهنده به کار می‌رود).
ترجمۀ مترجم:‌ از خلال قرآن چنین می‌فهمیم که:‌ ارسال ابرهای باران‌زا به جهت (عمل به) وعدۀ فضل و رحمت الاهی است (این شعر ستایش آمیز یا (مدیح)‌ نیز چنین تصویری از بخشش متولی جهان یعنی حق متعال ارائه می‌دهد) (ص ۱۸۵، پاورقی ۴۹).
در اینجا سخن از تمثیل عرفانی و استعارۀ ادبی است نه یک واقعیت طبیعی. اما مترجم محترم چون معنای stand for را نفهمیده، آن را حذف کرده و پای «ارسال» را به میان کشیده که اثری از آن در متن نیست. سپس rain-cloud را به «ابرهای باران زا!» برگردانده و در نتیجه، معنایی بی‌ربط و در عین حال بارد برای جملۀ اول دست و پا کرده است. آنگاه در جملۀ دوم برای جبران خرابیِ ترجمه به «متولی جهان یعنی حق متعال»- که در متن انگلیسی حضور ندارد!- متوسل شده و کار را خراب‌تر کرده است. در حالی که مؤلف، خیلی ساده، می‌خواهد بگوید که تمثیل باران- ابر تمثیلی است برای فضل و کرم الهی که خداوند آن را در سراسر قرآن به کار برده است. در مدیحه‌سرایی نیز شاعری که صله دریافت می‌کند آن صله را به باران و ممدوح خویش را به ابر تشبیه می‌نماید. این تمثیل در زبان فارسی نیز به‌کار می‌رود چنان که سعدی در گله از عدم بخششِ امرا می‌گوید: «ابرِ آذارند ولی نمی‌بارند». بگذریم از اینکه مترجم محترم throughout(در سراسرِ) را با through(از خلالِ) اشتباه گرفته و با نفهمیدن آن، مجبور شده است که «چنین می‌فهمیم» را به متن بیفزاید!.

۷-     .His Father was a Nubian and presumably a slave, since Dhun Nun himself was said to be a freeman
ترجمۀ نگارنده:‌ پدرش اهل نوبیه و قاعدتاً عبد (برده) بوده است چرا که گفته‌اند ذوالنون خودش حُر (آزاد) بوده است.
ترجمۀ مترجم: پدرش از اهالی نوبه و برده‌ای حبشی بوده هر چند گفته‌اند ذوالنون خود آزاد بوده است(ص ۲۷، س ۲).
مترجم کلمۀ presumably‌ را نادیده گرفته و حدس و احتمالِ مؤلف را مقطوع پنداشته است. جملۀ دوم تعلیل و توجیهی است برای جمله‌ی اول چرا که اگر پدرش برده نبوده است دلیلی وجود نداشت که بگویند خودش آزاد بوده است. مترجم کلمه‌ی since‌را که دال بر تعلیل و توجیه است به «هرچند» ترجمه کرده است که دال بر اضراب و استدراک است. همچنین معلوم نیست کلمۀ حبشی از کجا آمده و صفتِ slave‌ واقع شده است.

۸- A year or two later, before I had begun to work on it, I was asked by the late Professor Sergeat to write a chapter on   Sufi poetry- it was finally entitled ‘Mystical Poetry’- for volume 2 of The New Cambridge History of Arabic Literature
ترجمۀ نگارنده: یکی دو سال بعد، پیش از آن‌که کار روی این طرح را شروع کرده باشم، مرحوم پروفسور سرجنت از من خواست که برای جلد دوم کتاب تاریخ جدید کمبریج در ادبیات عرب فصلی را تحت عنوان شعر صوفیانه- که سرانجام عنوان شعر عارفانه گرفت- بنگارم.
ترجمۀ مترجم:‌ یک یا دوسال پیش از آن که روی این کتاب کار کنم پروفسور سرجنت از من خواست تا فصلی در باب اشعار صوفیان بنگارم. این مطلب در نهایت به نام شعر عرفانی به عنوان جلد دوم از تاریخ جدید کمبریج در ادبیات عرب انتشار یافت (ص ۱۵، س ۲۴).
قصه به روایت خود مؤلف در همین صفحه، از این قرار بوده است که « فکر کنار هم نهادن اشعار این کتاب کوچک به سال‌های دهه‌ی هفتاد میلادی برمی‌گردد» اما مؤلف پیش از آن که کار را شروع کرده باشد با پیشنهادی از پروفسور سرجنت برای نگاشتن یک فصل از جلد دوم تاریخ ادبیات عرب دانشگاه کمبریج تحت عنوان « شعر صوفیانه» مواجه می‌شود. آن فصل با مطالب این کتاب هم‌پوشانی خاصی پیدا می‌کند که بعداً مؤلف آن را توضیح میدهد. اما مترجم محترم با چندین اشتباه مطلب را پیچیده می‌کند:
الف: کلمۀ later در ترجمه نیامده است.
ب: شعر صوفیانه به اشعار صوفیان ترجمه شده است.
ج: عبارت مترجم موهم این است که فصلِ «شعر عارفانه» کلاً جلد دوم کتاب تاریخ ادبیات عرب دانشگاه کمبریج را تشکیل داده است. مترجم محترم خود نیز از ترجمۀ خویش به همین توهم افتاده است! چنان که در پیش‌گفتار خویش تصریح می‌کند که «کتاب حاضر چنان که مؤلف در مقدمه ذکر نموده، به عنوان مجلدی از تاریخ کمبریج در ادبیات عرب تدوین و سپس با تجدید نظر به عنوان گلچینی از اشعار عرفانی در آمده است» (ص۹). در حالی که مؤلف تصریح دارد که این کتاب صرفاً ‌یک فصل از آن مجلد است نه همۀ آن. مترجم از خود نپرسیده است که مطالب این کتاب که در قطع جیبی حدودا شصت صفحه می‌شود چگونه می‌تواند یک جلد از تاریخ کمبریج در ادبیات عرب باشد!
د:‌ مترجم محترم کلمۀ late‌ را که به معنای «مرحوم » است از جلو اسم پروفسور سرجنت حذف کرده است. فرض می‌کنیم که مترجم محترم، بر خلاف مؤلف، پروفسور سرجنت را مرحوم نمی‌دانسته است ولی این واژه در ترجمه از جلو نام بسیاری از افراد دیگر نیز حذف شده است ازجمله در ص۱۸۳ از جلو نام مرحوم عثمان یحیی. همۀ این موارد نشان می‌دهد که مترجم چون معنی این واژه را نمی‌دانسته برای رعایت امانت آن را ترجمه نکرده است!

۹-    I agreed to do so on the condition, to which he assented, that I should retain the copyright, not for the chapter as whole, but for the translations of the poems quoted in the chapter
ترجمۀ نگارنده: من انجام این کار را بدین شرط پذیرفتم که حق چاپِ- نه همۀ آن فصل بلکه حق چاپِ- ترجمه‌های اشعار نقل شده در آن فصل را برای خود حفظ کنم. این شرط مورد قبول او قرار گرفت.
ترجمۀ مترجم: من با پیشنهاد مزبور با این شرط- که بعداً مورد پذیرش قرار گرفت- موافقت کردم که نتیجه‌ای از کار به من برگشت داده شود نه بدان جهت که کل فصل را منتشر کنم بلکه از آن جهت که اشعار آن فصل را به زبان انگلیسی ترجمه کنم(ص ۱۶، س۱).
صرف‌نظر از سایر اشکالات در ترجمه:‌
الف: معلوم نیست که عبارت «نتیجه‌ای از کار به من برگشت داده شود» از کجا آمده است و «حق چاپ را برای خود حفظ کنم» به کجا رفته است و اگر اولی جای دومی را گرفته باشد فاجعه‌ای در ترجمه رخ داده است. گویا ایشان retain را که به معنی حفظ کردن است با regain به معنی بازیافتن اشتباه گرفته و حتی از عبارت مأنوس و آشنای copyright‌ نیز به مراد مؤلف متفطن نشده است.
ب: مترجم عبارت for the translations‌ را که «s» جمع نیز دارد با عبارت for translating اشتباه نموده و خیال کرده است که آن فصل، ترجمۀ اشعار را در برنداشته و مؤلف بعد از انتشار آن فصل، تصمیم به ترجمۀ آنها گرفته است. در حالی که موضوع بسیار ساده و برای مؤلفان ما درس‌آموز است. قرارداد مؤلف با پروفسور سرجنت تألیف یک فصل تحت عنوان «شعر صوفیانه» بوده است. معلوم است که حق چاپ کل آن فصل پس از قرارداد، از آنِ دانشگاه کمبریج خواهد بود. اما آن فصل اشعاری عربی را در بردارد که با این کتاب گلچین هم‌پوشانی دارند. این اشعار را مؤلف در همان فصل به انگلیسی نیز ترجمه کرده است. نقل اشعار عربیِ آن فصل در این کتاب، احتیاج به حفظ حق چاپ ندارد چون که این حق متعلق به شعرای سرایندۀ آنهاست نه دانشگاه کمبریج. اما ترجمۀ این اشعار به انگلیسی، بخشی از آن فصل است و اگر مؤلف با پروفسور سرجنت شرط نمی‌کرد وحق چاپ این ترجمه‌ها را برای خود حفظ نمی‌نمود، نمی‌توانست آن ترجمه‌ها را مجدداً در کتاب گلچین چاپ و منتشر کند.

۱۰- Nonetheless, for what it contains apart from quotations, I think that the chapter might be of considerable interest to   any interested reader of this anthology
ترجمۀ نگارنده: در عین حال، فکر می‌کنم که آن فصل نیز، صرف‌نظر از اشعار نقل شده در آن،‌ به ‌خاطر مطالب دیگری که در بردارد برای هر خوانندۀ علاقه‌مند به این کتاب می‌تواند تا حد زیادی جالب توجه باشد.
ترجمۀ مترجم:‌ با این حال، فکر می‌کنم فصل مزبور نیز پس از نقل قول‌ها و اشعار عرفانی به جهت پاره‌ای مطالب دیگر می‌تواند برای هر کس که این گلچین را می‌خواند جالب توجه باشد.
عبارت apart from به پس از، ترجمه شده و درنتیجه، معنای کل عبارت را مبهم کرده است. مؤلف می‌خواهد بگوید که خواننده‌ای که این کتاب را خوانده باشد، خواندن آن فصل از تاریخ ادبیات عرب کمبریج را بی‌فایده نخواهد یافت چرا که آن فصل علاوه بر اشعار نقل شده مطالب دیگری را نیز دربردارد، در حالی که این گلچین صرفاً‌ حاوی اشعار و ترجمۀ آن‌هاست.

۱۱-     .Nor did the Sufis of that city fail to take advantage of his presence there
ترجمۀ نگارنده: صوفیان آن شهر (بغداد) نیز از فیض حضور او در این شهر محروم نشدند.
ترجمۀ مترجم: بدین جهت صوفیان بغداد نتوانستند از حضور او در این شهر بهره‌ای ببرند (ص ۲۷، س۱۵).
در اینجا مترجم با نادیده گرفتن nor که جمله را منفی میکند بلکه با تحریف معنای آن به «بدین جهت» ، ترجمه‌ای به دست داده است کاملاً متضاد با مراد مؤلف.
۱۲-      .(The readers will see what we have in mind from single lines (two lines in English
ترجمۀ نگارنده: خواننده ]حتی[ از تک‌بیت‌ها (که در ترجمۀ انگلیسی در دو سطر آمده‌اند) نیز منظور ما را درخواهد یافت.
ترجمۀ مترجم: خواننده آنچه را که در ذهن ماست، از تک‌بیتی‌ها یا دو‌بیتی‌های او خواهد دید(ص ۹۱، س۹).
معلوم نیست که پرانتزی که مؤلف باز کرده است کجا رفته است، «دوبیتی‌ها» از کجا آمده اند، in English‌ چرا غائب شده و کلمۀ «یا» بین تک بیتی‌ها و دوبیتی‌ها از کجا پیدا شده است. مؤلف هر بیت را در ترجمۀ انگلیسی به جای یک سطر در دو سطر آورده است اما این مطلب ساده را مترجم متوجه نشده و آن را با آوردن «دوبیتی!» پوشانده و موجب گمراهی خواننده شده است.
۱۳-Nicholson gives good reasons for supposing that these odes were written in Macca in 611 and that in them the poet is   looking back to a visit he had made there twelve years previously
ترجمۀ نگارنده: نیکلسون دلائلی قابل توجه برای اثبات این فرضیه ارائه می‌دهد که این قصائد در سال ۶۱۱ هجری در شهر مکه نوشته شده‌اند و شاعر (ابن عربی) در این قصائد به ملاقاتی نظر دارد که دوازده سال پیش از آن، در این شهر برای او اتفاق افتاده بود.
ترجمۀ مترجم: نیکلسون استدلالی شایان توجه بر این فرضیه دارد که این غزلیات و عقاید در مکه در سال ۶۱۱هـ . نوشته شده و در این بین شاعر دوباره به زیارت شهری رسیده که بیش از دوازده سال در انتظارش بوده است (ص۱۱۶، س ۲۴).
مترجم محترم اولاً‌ odes را که به معنای قصائد است به «غزلیات و عقاید» برگردانده، ثانیاً‌ با اشتباه گرفتن دو اصطلاح looking back to و looking for مجبور به داستان سرایی شده، ثالثاً previously را نادیده گرفته، رابعاً فرق بین «زیارتِ شهر مکه» و «زیارت در شهر مکه» را متوجه نشده است. آنچه ابن عربی در ترجمان الاشواق در سال ۶۱۱ و در شهر مکه سروده است ناظر به ملاقاتی است که دوازده سال قبل از آن، در شهر مکه با دختری به نام نظام داشته است نه راجع به زیارت شهر مکه، در حالی که ترجمۀ مترجم محترم تنها چیزی را که در بر ندارد همین مطلب است.
۱۴-      .Much of what he wrote in verse … cannot be called a poetry in the strict sense
ترجمۀ نگارنده: بسیاری از آنچه را او به نظم درآورده است… نمی‌توان به معنای دقیق کلمه، شعر نامید.
ترجمۀ مترجم: بسیاری از نوشته‌های او را… نمی‌توان به تمام معنی کلمه شعر نامید(ص۱۶۸، س۹).
در این‌جا مترجم با نفهمیدن و یا نادیده گرفتن معنای in verse و حذف آن، خواننده را در برابر این سؤال قرار می‌دهد که مگر قرار بوده است که بسیاری از نوشته‌های او را شعر به حساب آوریم. در حالی که اگر بگوییم که بسیاری از آنچه را او به نظم درآورده است نمی‌توانیم به معنای دقیق کلمه شعر بنامیم، سخنی منطقی گفته‌ایم چرا که بسیاری از نظم‌ها شعرند، لذا این انتظار که بسیاری از نظم‌های او نیز شعر باشد انتظار نابجایی نیست.
۱۵- But verse can serve also the purpose, sometimes more effectively than the prose, of conveying a significant truth to  disciples and fixing it unforgettably in their intelligence
ترجمۀ نگارنده: ولی نظم نیز، حتی گاهی تأثیرگذارتر از نثر، می‌تواند در خدمت این هدف در آید که حقیقتی مهم را به شاگردان القا کند و آن را به نحوی فراموش ناشدنی در ذهن ایشان تثبیت نماید.
ترجمۀ مترجم:‌ اما متونی هستند که از نثرها بیشتر تأثیرگذارده‌اند و مقصود را به خوبی می‌رسانند. چرا که حقیقتی واضح و درخشان را در برداشته و آن را به خردهای مریدان به نحو فراموش ناشدنی منتقل می‌کند(ص ۱۶۸، س۱۱).
باز هم در این عبارت، مترجم متوجه معنای verse نشده و آن را به متون ترجمه کرده، can serve را کلاً معنی نکرده، significant را که در این‌جا به معنای «مهم» است به «واضح و درخشان» برگردانده، convey را که به معنای القا کردن است با contain اشتباه گرفته و آن را به «دربرداشتن» ترجمه کرده و fix را که به معنای تثبیت کردن است به منتقل کردن برگردانده است. یعنی این ترجمه، تجزیه‌اش بسیار خراب است و اگر تجزیه‌اش هم خوب باشد بسیار بدترکیب است. آخر این عبارت چه معنایی دارد که «اما متونی هستند که از نثرها بیشتر تأثیرگذارده‌اند»؟ مؤلف در ادامۀ جملۀ قبل می‌خواهد بگوید که هرچند بسیاری از نظمهای علی بن عبدالله شوشتری شعر نیستند، اما نظم هم این تأثیر را دارد که معنی را در ذهن شاگردان بهتر تثبیت می‌کند و کار حفظ آن را آسان‌تر می‌نماید. نمی‌دانم چرا ین مسأله به ذهن کسی که در حوزۀ علمیه درس خوانده و با منظومه‌هایی چون الفیۀ ابن مالک و منظومۀ حاج ملا هادی سبزواری آشناست خطور نکرده است.
۱۶- In telling us, as his commentary does, that his question was addressed to those who had helped him in the past on his spiritual path, he speaks as one who is accustomed to communicate with the dead
ترجمۀ نگارنده: وی، چنان که در شرح خویش آورده است، می‌گوید که سؤالش خطاب به کسانی است که در گذشته وی را در طریق معنوی‌اش یاری رسانده‌اند و در این گفته به عنوان کسی سخن می‌گوید که به گفت‌وگو با مردگان عادت دارد.
ترجمۀ مترجم: چنان که در شرح خود او آمده، این سؤال یا اعتراض خطاب به کسانی است که در گذشته به او در راه روحانی‌اش کمک کرده‌اند. او به عنوان کسی که با مرگ ارتباط داشته، سخن می‌گوید (ص۱۸۶، پاورقی۶۰).
این پاورقی مربوط به این شعر ابن عربی در ص ۱۱۸ می‌شود که:
سألتُهم عن مقیل الرکب قیل لنا        مقیلهم حیث فاح الشیح و البان
« از ایشان در باب آسایشگاه قافله پرسیدم. به من گفتند: آسایشگاهشان آن‌جاست که درختان شیح و بان عطرافشانی می‌کنند».
معلوم نیست که چرا مترجم محترم کلمۀ question‌را علاوه بر سؤال به اعتراض هم ترجمه کرده است. اولاً، چه معنی دارد که ابن عربی به کسانی که وی را در طریق معنوی یاری رسانده اند اعتراض داشته باشد؟ ثانیاً، کجا question‌ معنای اعتراض می‌دهد؟ ثالثاً این بیت فقط حاوی سؤال است و نه اعتراض. همچنین مترجم محترم the dead‌ (مردگان) را با the death (مرگ) اشتباه گرفته و باعث شده است که ما مخاطبانِ سؤالِ ابن عربی را نشناسیم و ارتباط جملات با هم گم شود. ابن عربی در اینجا از مردگان سؤال میکند و کاری با مرگ ندارد. ضمن آن‌که «با مرگ ارتباط داشتن» که در ترجمۀ مترجم آمده است، هیچ معنای منطقی و محصلی ندارد. همچنین با عدم ترجمۀwho is accustomed to عادت ابن عربی بر ما پوشیده شده و درنتیجه، از معنی مورد نظر دورتر شده‌ایم.
۱۷-     .Like his predecessor he was one of the greatest of the early Sufis
ترجمۀ نگارنده: وی به‌مانند سلف خویش (ذوالنون) یکی از بزرگ‌ترین صوفیان قدیم است.
ترجمۀ مترجم: او- مانند دو عارف پیش گفته- از بزرگ‌ترین صوفیان نخستین به‌شمار می‌آید (ص۳۷، س۵).
در اینجا predecessor اولاً به صورت جمع ترجمه شده، ثانیاً به‌جای «سلف» به «پیش گفته» برگردانده شده است. واژۀ his نیز ترجمه نشده است.
۱۸-            But the verdict against him, which was final for his life on earth
has proved to be anything but final in other aspects

ترجمۀ نگارنده: اما معلوم شد که حکم دادگاه علیه او (حلاج) که پایان‌بخشِ حیات دنیوی‌اش بود، هرچیزی می‌توانست باشد جز پایان سایر ابعاد وجودی‌اش(نمی‌تواند پایان سایر ابعاد وجودی‌اش باشد).
ترجمۀ مترجم: اما حکم دادگاه علیه او به زندگی این جهانی او خاتمه داد و سایر ابعاد نیز خاتمه یافته تلقی شد (ص ۶۰، س۱).
ملاحظه می‌شود که مترجم در این‌جا معنایی خلاف مراد مؤلف ارائه داده، نیز لطف و زیبایی سخن او را از بین برده است.
۱۹- Wine is here the symbol of Gnosis and Love in their Essential oneness, the Divine Radiance whereby all things exist and the Divine Attraction whereby all existence is reabsorbed into its principle
ترجمۀ نگارنده:‌ شراب در این‌جا نمادی است از معرفت و محبت در وحدت ذاتیشان، [یعنی نمادی از] تجلی ربوبی که با آن، همه چیز پا به عرصۀ وجود می‌گذارد و [نمادی از] جذبۀ الاهی که با آن، همۀ هستی به اصل خویش بازگشته، به محاق می‌رود.
ترجمۀ مترجم: شراب (خمر) در این‌جا نمادی از معرفت و محبت در گوهری یگانه است. یعنی تجلی الاهی که در همه چیز موجود است و جذبۀ الاهی که همه جا موجود است و محب را به سوی اصل خویش باز‌جذب می‌کند(ص ۱۲۹، س۱۳).
صرف‌نظر از اشکالات دیگری که بر ترجمه وارد است، مترجم با نفهمیدن معنای whereby و ترجمۀ آن به «همه چیز» و یا «همه جا»، لطافت عرفانی سخن را از بین برده و به هیچ‌وجه تفاوت دو معنای بسط و قبض الهی و در نتیجه، اظهار و اخفای عالَم را، که به ترتیب در تجلی و جذبه نهفته است، نرسانده و آن‌جا که سخن از بازگشت کل هستی به اصل خویش است پای محب را به میدان آورده است که اثری از آن در متن نیست؛ همچنین در ترجمۀ عبارت Essential oneness که به معنای «وحدت ذاتی» است جای موصوف و صفت را عوض کرده و آن را به «گوهری یگانه» برگردانده و their را نیز ترجمه نکرده است.
۲۰-     who was responsible for what the French Scholar saw as a rabid falling away from the true Sufism of Hallaj….
ترجمۀ نگارنده:‌ … که وی [یعنی ابن عربی با وارد ساختن آموزۀ وحدت وجود در تصوف] مسؤول آن چیزی است که این محقق فرانسوی (ماسینیون) ‌آن را انحرافی شدید از تصوف حقیقیِ حلاج می‌شمرد.
ترجمۀ مترجم: … و بدین لحاظ او را مسؤول آنچه متخصصان فرانسوی بدان انحراف سریع صوفیه از تصوف حقیقی حلاج می‌نامند، می‌داند (ص۱۸۳، س۲۹).
مترجم محترم با خلط کردن کاربردهای حرف تعریف the، عبارت the French Scholar («این محقق فرانسوی» و یا «محقق فرانسوی یادشده») را به «متخصصان فرانسوی» برگردانده و جمع هم بسته است. همچنین واژۀ rabid (حاد و مفرط) را با rapid (سریع)، اشتباه گرفته است. عبارت فارسی نیز صرف‌نظر از ترجمه بودن، غلط است.
سخن آخر آن که مطمئنم سرکار خانم دکتر پورگیو به عللی که در مقدمه گفتم نخواسته و یا نتوانسته‌اند که این ترجمه را ویرایش کنند ولی چون اجازه داده‌اند که نامشان از سوی مترجم به عنوان ویراستار این کتاب رقم بخورد(ص۱۲)، نمی‌توانند هیچ مسؤولیتی را در قبال این ترجمۀ ضعیف نپذیرند. مترجم پس از خرج کردنِ اعتبارِ خانم دکتر پورگیو، اعتبارِ جناب استاد ملکیان را نیز درگیرِ این ترجمه کرده و نوشته است که: « از جناب استاد ملکیان دبیر مجموعۀ بینش معنوی که با حسن نظر خویش ویرایش جدید این کتاب را در مجموعۀ مزبور قرار دادند سپاسگزارم»(ص ۱۲). نگارنده متعجب بود که استاد ملکیان- که تسلط، دقت نظر و وسواس ایشان در امر ترجمه مثال‌زدنی است- چگونه به این ترجمه حساسیت نشان نداده‌اند. در تماسی که، با واسطه، با ایشان داشتم، برایم پیغام فرستادند که این ترجمه را چه قبل ازچاپ آن توسط نشر نگاه معاصر و چه بعد از آن، هرگز ندیده‌اند!
به هر حال، ذکر این تاریخچه برای آن بود که از «کتاب‌سازی» پرهیز شود؛ کار ترجمه سهل گرفته نشود؛ مترجمان و ناشران آن را کاری کاملاً تخصصی به حساب آورند و صلاحیت مترجم، دقت، رعایتِ امانت، حزم و احتیاط را اصولی اساسی در ترجمه بدانند. این امر به حفظ حقوق معنوی و اخلاقی مؤلف نیز کمک خواهد کرد و باعث خواهد شد تا سخنی را که او گفته است تحریف نکنیم و سخنی را که نگفته است به وی نسبت ندهیم. همچنین باعث میشود که به خواننده یا پژوهشگری که کتاب مورد نظر را با نام مؤلف در دست گرفته است این اطمینان را بدهیم که آنچه را میخواند از مؤلف است نه از دیگران.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته