علی رضا آزاد
استادیار دانشکده الهیات مشهد
سیر مطالعاتی «آشنایی با هرمنوتیک و کاربرد آن»
مسأله اصلی هرمنوتیک، تحلیل ساز و کار فهم و بررسی شرایط تفسیر و چگونگی تأویل است. از این رو، هر گاه «فهمیدن» صورت می گیرد، هرمنوتیک نیز حضور دارد. فراز و نشیبهای تاریخی این علم سبب شکل گیری تعاریف متفاوت و تبلور اهداف مختلفی برای آن شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
فهم متون مقدس، هنر دستیابی به فهم کامل گفتارها و نوشتارها، نظریه پردازی در باب اصول و قواعد تفسیر و تأویل، ارائه روش شناسی مناسب علوم انسانی، تفسیر وجودی فهم انسانی، بازسازی گذشته برای استفاده از آن در حل مشکلات امروز، فهم معنای نهفته در نمادها، فهم ِ ماهیت فهم و…
دانش هرمنوتیک چنان که از نامش پیداست خاستگاهی یونانی داشت. قدیمی ترین و عام ترین کاربست هرمنوتیک، تبیین اصول و مبانی تفسیر متون مقدس بود که در عهد باستان با تفاسیر تمثیلی آثار هومر آغاز و در قرون وسطی با تلاش های متألهان یهودی و مسیحی ادامه یافت.
نهضت اصلاح دینی و جنبش پروتستان تأثیر شگرفی بر روند تکامل علم هرمنوتیک گذاشت زیرا متولیان آنها با اعلام استقلال از مراجع رسمی تفسیر متون مقدس، بیش از هر چیز نیازمند تدوین ضوابط و معیارهای مستقل و عملی برای تفسیر متون دینی بودند.
ظهور فلسفه کانت و تعیین حدود و ثغور معرفت و ادراک از یک سو و رشد الهیات طبیعی از سوی دیگر شلایرماخر را بر آن داشت که با تلفیق مبانی مکتب رمانتیسم و اصول فلسفه کانت، هرمنوتیک کلاسیک را به تکامل برساند. او تفسیر دستوری و روان شناختی را به عنوان دو مرحله از تفسیر مطرح کرد و قوانینی را برای پرهیز از سوء فهم تدوین نمود. به دست او بود که هرمنوتیک چارچوبه های مشخصی یافت و به صورت یک علم عرضه شد.
در آستانه قرن نوزدهم دیلتای که موفقیت های پیاپی علوم تجربی را مرهون به کارگیری روش های مناسب آن علوم می دانست، به فکر تأسیس روش شناسی مناسب علوم انسانی افتاد و هرمنوتیک را در این مسیر به کار گرفت. انگاره او در فهم متن این بود که با بازسازی تاریخی و همدلی با مؤلف می توان به باز تولید مکانیزمی که منجر به خلق اثر شده، پرداخت.
هرمنوتیک قرن بیستم مرهون تلاش های فلسفی هایدگر است. وی بر آن بود که فلاسفه پس از افلاطون به بهانه بدیهی بودن مفهوم وجود، پرسش از حقیقت وجود و فهم آن، به فهم هست ها روی آورده اند. او بر خلاف چنین روندی، هدف فلسفه راستین را پاسخ پرسش از معنای وجود می داند و از میان وجودها، وجود انسانی را که از آن به دازاین تعبیر می کند، یگانه راه شناخت وجود قلمداد می نماید.
به این ترتیب، او تحلیل ساختار وجودی دازاین را مقدمه هستی شناسی دانست و این کوشش پدیدارشناسانه در تفسیر حقیقت وجود آدمی را هرمنوتیک نامید. هرمنوتیک مورد نظر او نه متعرض اصول و قواعد شرح و بیان متون می شود و نه ابزار تأسیس روش شناسی مناسب علوم انسانی است بلکه تبیین پدیدارشناختی حقیقت وجود آدمی است.
پس از هایدگر شاگردانش و در رأس آنها گادامر سعی در تداوم راه او نمودند. گادامر همانند استادش بنیانی هستی شناسانه به هرمنوتیک داد و از هرمنوتیک روش شناسانه فاصله گرفت اما هدفی که او دنبال می کرد شناخت حقیقت هستی و یا تحلیل دازاین نبود بلکه هدف اصلی هرمنوتیک گادامر، درک ماهیت تفسیر و تأویل و هستی شناسی فهم بود. گادامر مبانی اندیشه خویش را در ضمن تألیفات خود به ویژه کتاب معروفش «حقیقت و روش» شرح داد و برای نخستین بار نام هرمنوتیک فلسفی را بر این نحله فکری نهاد.
پس از تلاش های گادامر، دانش هرمنوتیک با تأملات ریکور سمت و سوی جدیدی را به ویژه در حوزه ادبیات، نمادشناسی و نقد ادبی یافت اما بسیاری از منتقدان، هرمنوتیک فلسفی را به نسبی گرایی و پلورالیسم معنایی متهم کردند. بتی با تألیف کتاب «نظریه عام تفسیر» و هرش با تألیف کتاب «اعتبار در تفسیر» به دفاع از عینی گرایی در تفسیر پرداختند. کسانی مانند هابرماس نیز با تأکید بر علوم اجتماعی، نقدهایی بر هرمنوتیک فلسفی وارد ساختند.
هر چند که هرمنوتیک نه به قصد براندازی برداشت های سنتی از متن بلکه به انگیزه احیاء آن پدید آمده و تا پیش از قرن بیستم، چالش جدی در حوزه تأملات دینی، ادبی، حقوقی و تاریخی ایجاد نکرده بود اما هرمنوتیک فلسفی قرن بیستم با تلقی جدیدی که از ساز و کار فهم و ماهیت معنا به دست داد، روش های متداول در حوزه های گوناگون از جمله دین پژوهی را با پرسش ها و چالش های جدی روبرو ساخت چرا که اغلب ادیان، متن محور هستند و سنت رایج در میان عالمان دینی، تفسیر متون مقدس بر پایه امکان رسیدن به فهم عینی از این متون است و تغییر در این مبانی تفسیری و نظریه های فهم ممکن است حجیت و اعتبار تفسیرها و برداشت های سنتی را مخدوش کند. از این رو، مباحث هرمنوتیک به ویژه از سوی نواندیشان دینی مورد توجه قرار گرفته است.
در ادامه ، به اختصار سیر مطالعاتی جهت آشنایی با مباحث هرمنوتیک را مشاهده خواهید کرد و سپس با آثاری که مستقیم و یا غیر مستقیم به مباحث مشترک میان هرمنوتیک و علوم اسلامی و حوزه دین پژوهی پرداخته اند، آشنا خواهید شد.
۱. آشنایی با هرمنوتیک
منطق و مبحث علم هرمنوتیک، محمد رضا ریخته گران، نشر کنگره
علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، هرمس
هرمنوتیک تطبیقی، قاسم پورحسن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
هرمنوتیک مدرن، نیچه و هایدگر و گادامر و…، نشر مرکز
۲. هرمنوتیک و تفسیر متون مقدس
تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک، علی رضا آزاد، بوستان کتاب
تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، رابرت گرنت و دیوید تریسی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
نظریه تفسیر متن، احمد واعظی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
۳. هرمنوتیک و مباحث کلامی (قدیم و جدید)
هرمنوتیک و منطق فهم دین، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
هرمنوتیک و نواندیشی دینی، جهانگیر مسعودی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
۴. هرمنوتیک و ادبیات
هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، جوئل واینسهایمر، ققنوس
۱. آشنایی با هرمنوتیک
۱-۱ منطق و مبحث علم هرمنوتیک، محمد رضا ریخته گران، نشر کنگره
در این کتاب، مهمترین اندیشه های هرمنوتیکی به ویژه هرمنوتیک قرن بیستم معرفی شده است. کتاب حاضر که تا حد زیادی تلخیص دو کتاب «خوانشی از هرمنوتیک» نوشته مولر و «علم هرمنوتیک» نوشته پالمر است، چهار فصل دارد. در فصل اول معنای لغوی و ریشه های تاریخی هرمنوتیک مورد بررسی قرار می گیرد و به هرمس و موقعیت اساطیری آن در یونان باستان و جایگاهش در نوشته های افلاطون و ارسطو توجه می شود.
در فصل دوم زمینه های توجه دوباره به هرمنوتیک در عصر جدید بیان می شود و اصول و مبانی هرمنوتیک کلادنیوس، شلایرماخر، بوئک، درویزن، دیلتای بیان می شود. در پایان این فصل، خلاصه ای از پدیدارشناسی هوسرل که در کنار هرمنوتیک کلاسیک، زمینه ساز ظهور هرمنوتیک قرن بیستم بود، تشریح می شود.
فصل سوم به هرمنوتیک قرن بیستم می پردازد. ابتدا رابطه پدیدارشناسی و هرمنوتیک و سپس مباحث هایدگر پیرامون ماهیت تفهم و ساختار دازاین به بحث گذاشته می شود. در ادامه این فصل، مباحث هرمنوتیک فلسفی گادامر نظیر تفسیر آثار هنری و تاریخمندی و پیشداوری و تاریخ اثرگذار و دور هرمنوتیکی و ساختار تجربه و دیالکتیک از دیدگاه او تشریح می گردد و به مباحث مطرح میان گادامر و بولتمان و نیز مناظرات گادامر و هابرماس نیز اشاره می شود.
فصل چهارم این کتاب با هدف امکان سنجی تطبیق هرمنوتیک با مباحث مطرح میان عالمان مسلمان نوشته شد. هر چند نویسنده نتوانسته در این فصل به خوبی از عهده این مهم بر آید اما سعی نموده تا فتح بابی در این زمینه صورت دهد و برخی از مسائل مشترک میان هرمنوتیک و تفسیرهای اسلامی و به ویژه تأویل های عرفانی را برشمارد.
۱-۲ علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، هرمس
این کتاب نوشته یکی از مشهورترین شاگردان گادامر است. او یکی از مشهورترین شارحان هرمنوتیک و کتابش یکی از منابع اصلی برای آشنایی با هرمنوتیک در دنیاست.
این کتاب در سه باب تنظیم شده است. ریچارد پالمر این کتاب را با بحثی پیرامون واژه هرمنوتیک و تحلیل ریشه های تاریخی شکل گرفتن هرمنوتیک و بیان اهمیت هرمنوتیک در دنیای امروز و تأثیری که در رشته های علمی گوناگون به ویژه نقد ادبی دارد، می آغازد. سپس به شش مرحله از تطورات تاریخی هرمنوتیک اشاره و تعریف هرمنوتیک و شرح وظایفی آن در هر یک از این دوران را بیان می کند که عبارتند از: ۱. نظریه تفسیر کتاب مقدس ۲. روش شناسی لغوی ۳. علم فهم زبانی ۴. مبانی روش شناختی علوم انسانی ۵. پدیدارشناسی دازاین و پدیدار شناسی فهم وجودی ۶. نظام تأویل. در ادامه این فصل او به هرمنوتیک از منظر ابلینگ، بولتمان، فوکس می پردازد و تقابل بتی و هرش با گادامر را تشریح می کند.
در فصل دوم که مهمترین فصل این کتاب است، اهم دیدگاه های چهار نظریه پرداز بزرگ هرمنوتیک یعنی شلایرماخر و دیلتای و هایدگر و گادامر بیان و در کنار آن به دیدگاه های کسانی مانند آست و ولف و هوسرل هم اشاره می شود. نویسنده به مدد آشنایی نزدیکی که با هایدگر و گادامر داشته، توانسته با استنادهایی متقن وجه افتراق هرمنوتیک قرن بیستم و هرمنوتیک های پیش از آن را بیان کند و چرخش های نظری هایدگر و تأملات هرمنوتیکی گادامر را شرح دهد.
در فصل سوم که در حکم نتیجه گیری از مباحث کتاب است، پالمر این سؤال را مطرح می کند که «مراد از تأویل چیست؟» و خودش در قالب طرح سی نظر، سعی می کند ابعاد این سؤال را شکافته و به آن پاسخ گوید.
۱-۳ هرمنوتیک تطبیقی، قاسم پورحسن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
این کتاب می کوشد تا در یک مدخل و پنج فصل، به بررسی تطبیقی مبانی تاویل متن از منظر هرمنوتیک، به ویژه هرمنوتیک فلسفی گادامر و ریکور، و علوم اسلامی بپردازد.
مدخل این کتاب، به واژه شناسی هرمنوتیک و بررسی ریشه های آن در عرفان یهودی و کلام مسیحی اختصاص دارد و نگاهی گذرا به ادوار مختلف این دانش تا دوران جدید می افکند و به پیشینه برخی مباحث هرمنوتیکی در حوزه تمدن اسلامی اشاره می کند.
در فصل اول نگارنده در پی تبیین ماهیت بن مایه های هرمنوتیک است و می خواهد پیش از پرداختن به مباحث هرمنوتیکی، بستر این مباحث را آماده سازد از این رو به بحث پیرامون زبان، متن، گفتار، فهم، دیالکتیک، نماد و نشانه می پردازد.
فصل دوم صورت بسط یافته مباحثی است که در مدخل بیان شده است. نویسنده در این فصل به مهمترین آراء هرمنوتیست های کلاسیک و رمانتیک اشاره می کند و می کوشد تا علاوه بر اثبات ریشه ای مسیحی بسیاری از این اقوال، با ذکر مثال های متعدد نشان دهد که میان تاویل های معنوی عرفای اسلامی و متکلمان و مفسران مسلمان و تاویل های هرمنوتیکی اندیشمندان مسیحی مشابهت های فراوانی وجود دارد.
در فصل سوم و چهارم که مهمترین بخش های کتاب است، ابتدا خلاصه ای از آراء و رهیافت های گادامر و ریکور به عنوان دو تن از مشهورترین اندیشمندان هرمنوتیک فلسفی بیان می شود و سپس مهمترین فرازهای اندیشه آنها مطرح و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نگارنده کوشیده تا از انتقادهای کسانی مانند هرش و هابرماس نیز بهره بگیرد و خود نیز بر حجم این نقدها افزوده است.
در فصل پنجم که به منزله نتیجه گیری از مطالب کتاب است، نویسنده به چند مسأله اصلی هرمنوتیک یعنی تکثرگرایی (پلورالیسم)، قطعیت و نسبیت در تأویل، پیشافهم و… می پردازد و شباهت و تفاوت رهیافت های هرمنوتیکی و اندیشه های فیلسوفان و مفسران اسلامی را در این حوزه بیان می کند و بیش از همه به آراء آگوستین، آکوویناس، شلایرماخر، دیلتای، گادامر و ریکور از یک سو و آراء ملاصدرا و علامه طباطبایی و دکتر سروش از سوی دیگر، توجه می کند.
۱-۴ درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
کتاب حاضر بر آن است که در گام نخست، شناخت جامعی از مهمترین جریان های هرمنوتیک به ویژه هرمنوتیک قرن بیستم ارائه دهد و نقصان منابع معتبر فارسی در این حوزه را جبران نماید و در گام دوم، به نقد آن دسته از اندیشه های هرمنوتیکی که در تقابل با نظریه رایج فهم در میان عالمان اسلامی است، همت بگمارد که در رأس آنها اصحاب هرمنوتیک فلسفی نظیر هایدگر و گادامر و ریکور قرار دارند.
این کتاب از شش فصل تشکیل شده است. فصل اول به بیان تعاریف و تبیین ضرورت توجه به مقوله هرمنوتیک اختصاص دارد. فصل دوم به تاریخچه هرمنوتیک تا پیش از قرن بیستم به صورت مختصر و مفیدی می پردازد. فصل سوم و چهارم به بررسی و نقد هرمنوتیک هایدگر و گادامر اختصاص دارد. نویسنده در این دو فصل که حدود ۶۰ درصد از حجم کتاب را به خود اختصاص داده است، مهمترین بخش های اندیشه های هرمنوتیکی هایدگر و گادامر به عنوان بنیان گذاران اصلی هرمنوتیک فلسفی را توضیح می دهد و مهمترین نتایجی را که در حوزه فهم متن به ارمغان می آورد، بر می شمارد. سپس به انتقاد از مبانی و دستاوردهای هرمنوتیک فلسفی آنان همت می گمارد و سعی می کند تا با بهره گیری از دیدگاه های انتقادی سایر هرمنوتیست های غربی و نیز استمداد از میراث تفسیری اندیشمندان اسلامی و قواعدی که آنان در علم اصول فقه، ادبیات، تفسیر، کلام اسلامی و… بیان نموده اند، به نقد هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر بپردازد. فصل پنجم و ششم نیز به طرح دیدگاه های هرمنوتیکی هابرماس، ریکور، بتی و هرش اختصاص دارد و پیرنگ انتقادی آنان نسبت به برخی وجوه هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.
نویسنده در خاتمه این اثر، به معرفی اجمالی ۲۵ عنوان از مهمترین کتاب هایی که به زبان انگلیسی پیرامون هرمنوتیک نوشته یا ترجمه شده است، می پردازد.
۱-۵ هرمنوتیک مدرن، نیچه و هایدگر و گادامر و…، نشر مرکز
این کتاب ترجمه مقالات و نوشته هایی از ده فیلسوف و نظریه پرداز مشهور پیرامون هرمنوتیک و مباحث مربوط به آن است. کتاب حاضر به یک مقدمه و چهار بخش تقسیم شده که هر بخش شامل سه نوشتار است.
در مقدمه جهت آشنایی با کلیات هرمنوتیک مدرن، ترجمه مدخل هرمنوتیک از دانشنامه نظریه ادبی معاصر به قلم آنتونی کربای و ترجمه مدخل هرمنوتیک فلسفی از فرهنگ نظریه فرهنگی و انتقادی به قلم اندرو بووی آمده است.
بخش اول به موضوعات و مباحث کلی هرمنوتیک مدرن می پردازد و مشتمل بر گزیده ای از نوشته های نیچه درباره تأویل و مقاله ای از هایدگر متأخر درباره هستی شناسی تفکر و مطلبی از گادامر درباره عمومیت هرمنوتیک است.
بخش دوم در پی تبیین رابطه تأویل با زندگی و حقیقت است. در جستار نخست از این بخش، ریکور رابطه هرمنوتیک و هستی شناسی را شرح می دهد. در جستار دوم واتیمو تقریری از مسأله حقیقت در هرمنوتیک مدرن عرضه می کند. جستار سوم سخنرانی فوکو پیرامون نیچه و فروید و مارکس است. این مطلب از آن جهت اهمیت دارد که تقریر قابل تأملی از دیدگاه نیچه درباره تأویل به دست می دهد.
بخش سوم متکفل تبیین رویکرد هرمنوتیک مدرن به زبان و متن است. در ابتدا بخشی از فصل سوم کتاب حقیقت و روش گادامر نقل شده که در آن به تحلیل ماهیت زبان و نقش آن در تجربه هرمنوتیکی اشاره می کند. این بخش با سپس مطلبی از ریکور در تبیین چیستی ِ نوشتار ادامه می یابد و در پایان اکو در انتقاد تندی از شالوده شکنی، به مسأله هرمنوتیک و تأویل متن ادبی می پردازد و می کوشد تا حدود و ثغور تأویل و میزان اختیار و آزادی مخاطب در معناپردازی را روشن کند.
بخش چهارم به بررسی رویکرد هایدگر متقدم اختصاص یافته است. در آغاز این بخش، متن کوتاهی از درایفوس آمده تا نشان دهد چرا هایدگر و اندیشه او مهم است و سپس دو نوشته از کوزنزهوی و میولهال در شرح فقرات ۳۱ و ۳۲ از کتاب هستی و زمان آمده تا دیدگاه هایدگر درباره تأویل و نسبت آن با زبان را توضیح دهد.
۲. هرمنوتیک و تفسیر متون مقدس
۲-۱ تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک، علی رضا آزاد، بوستان کتاب
نویسنده بر آن است که وجود موضوعات و دغدغه های مشترک میان تفسیر قرآن و دانش هرمنوتیک، گفتگوی آگاهانه میان این دو حوزه اندیشه ورزی را ضروری ساخته است و مطالعات تطبیقی بسترساز چنین مطالعاتی است. از این رو در پی مقایسه مبانی پنج روش اصلی تفسیر قرآن با دیدگاه های مطرح شده در هرمنوتیک کلاسیک است و مباحث خود را در چهار فصل ارائه داده است.
فصل اول مشتمل بر مقدمات و کلیات است و به تبیین موضوع و بیان ضرورت و اهداف این پژوهش و شرح رابطه هرمنوتیک و علوم اسلامی می پردازد و شماری از دلایل مخالفان به کارگیری هرمنوتیک در عرصه قرآنپژوهی را بیان و به آن پاسخ می دهد.
در فصل دوم پس از توضیح پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی تفسیر و تأویل، به شرح اصول تفسیر قرآن در نزد مفسران اسلامی پرداخته و روش قرآن به قرآن، روایی، ادبی، عقلی و باطنی شرح داده شده است
فصل سوم با توضیحاتی پیرامون چیستی هرمنوتیک و سیری در تاریخچه آن آغاز می شود و انگارههای هشت نفر از مهمترین هرمنوتیستهای کلاسیک که عبارتند از: هاور، کلادنیوس، آست، ولف، شلایرماخر، بوئک، درویزن و دیلتای بیان می شود.
فصل چهارم به بررسی تطبیقی آنچه در فصلهای دوم و سوم آورده شده، اختصاص دارد. به این ترتیب که ابتدا مبانی عام تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را در سه مرحله بررسی و مبانی مشترک و مختص آنها بیان می شود و سپس مبانی خاص هر یک از روش های تفسیری با آراء و انگاره های هرمنوتیست های کلاسیک مقایسه می شود. سعی نگارنده بر آن بوده تا با بر شمردن مواضع خلاف و وفاق، زمینه رسیدن به درک بهتری از مبانی تفسیر قرآن و هرمنوتیک کلاسیک را فراهم کند و نشان دهد که علی رغم برخی پیش فرض ها و مبادی معرفتی متفاوت، شباهت هایی میان مبانی آنها وجود دارد.
۲-۲ تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، رابرت گرنت و دیوید تریسی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
این کتاب، بیان سرگذشت فراز و فرودهای فهم کتاب مقدس و روند شکل گیری روش های عمده تفسیری آنهاست و نشان می دهد که چه شرایطی مفسران این متون مقدس را به اتخاذ روش های گوناگون وا داشته است.
کتاب حاضر شامل سه بخش است. در بخش نخست، رابرت گرنت تاریخ تفسیر کتاب مقدس را بیان می کند و گزارشی از مهمترین روش های تفسیری کتاب مقدس از گذشته تا به امروز ارائه می دهد و بیش از همه به شرح مکتب تفسیری اسکندریه و انطاکیه طی قرون وسطی و رویکرد مصلحان دینی در دوران رنسانس و عصر روشنگری و بسط مدرنیسم در کلیسای کاتولیک رم و ظهور تفاسیر پروتستان مدرن می پردازد و به این ترتیب، سیر تحول تاریخی و میزان تغییرات تدریجی این روش های تفسیری را آشکار می سازد.
در بخش دوم، دیوید تریسی نخست به تعریف هرمنوتیک و تبیین جایگاه هرمنوتیک فلسفی گادامر می پردازد و به دفاع از برخی از دستاوردها و انتقاد از برخی دیگر از دستاوردهای هرمنوتیک مدرن می پردازد و سپس با مدد گرفتن از آنچه در بخش اول گفته شد، تأثیراتی را که این هرمنوتیک بر تفسیر کتاب مقدس مباحث اعتقادی و کلامی گذاشته و خواهد گذاشت، بررسی می کند. هدف تریسی آن است که از یک سو نشان دهد چرخش های معاصر به سوی هرمنوتیک در مطالعه کتاب مقدس به راستی بازتاب نظری روشنی از تاریخ تفسیر است و از سوی دیگر نشان دهد که چگونه می توان هرمنوتیک را در فهم کتاب مقدس به کار بست.
بخش سوم این کتاب که افزوده مترجم است، متکفل نقد دو بخش پیشین و مقایسه رویکردهای تفسیری کتاب مقدس و قرآن و امکان سنجی کاربست هرمنوتیک در فهم کلام الله است و با برشمردن تفاوت مبانی تفسیر قرآن و عهدین و تفاوت وحی و تجربه دینی به پایان می رسد.
۲-۳ نظریه تفسیر متن، احمد واعظی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
ظهور نظریه های جدید پیرامون زبان، فهم و تفسیر که بعضا در تقابل با رویکرد مرسوم و مقبول در نزد اندیشمندان مسلمان است، پرسش ها و تردیدهایی را درباره حقانیت و اعتبار این رویکردها به وجود آورده است.نویسنده پیشتر در کتاب درآمدی بر هرمنوتیک به معرفی و نقد مهمترین نظریه های نوظهور در باب فهم و تفسیر متن به ویژه مباحث مطرح شده در هرمنوتیک فلسفی پرداخته بود و در این کتاب، مسائل اصلی در حوزه زبان، فهم و تفسیر را بیان و دیدگاه مختار و مقبول خویش را در قالب نظریه جامع تفسیر متن عرضه می نماید و به شبهات مطرح شده پاسخ می دهد.
کتاب حاضر مشتمل بر چهار فصل است. در فصل نخست، مراد از نظریه تفسیر و نسبت آن با سایر مسائل حوزه تفسیر بیان شده است. همچنین به نقش علومی نظیر فلسفه زبان، زبان شناسی، نشانه شناسی و هرمنوتیک از یک سو و مباحث الفاظ اصول فقه از سوی دیگر، در نضج نظریه تفسیر اشاره شده است.
فصل دوم به بحث پیرامون چیستی معنا می پردازد. در این فصل نظریات مصداقی، رفتاری، کاربردی، قضیه ای، ایده ای و نیز نظریه انکار معنا، قصدی بودن معنا، تعین معنایی و تکثر طولی معنا مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و نویسنده در نهایت، دیدگاه مختار خویش را درباره چیستی و ماهیت معنا بیان می کند.
در فصل سوم نگارنده ابتدا به تبیین مبانی هرمنوتیک فلسفی، نوپراگماتیسم، ساختارگرایی و شالوده شکنی و نقد آنها بر پایه دیدگاه رایج در میان عالمان اسلامی پرداخته و سپس دیدگاه های مختلف پیرامون ساز و کار حصول فهم و به طور ویژه دیدگاه های مطرح درباره مؤلف، مفسر، متن و زمینه و نقش هر یک از آنها در تحقق فهم و انجام تفسیر را بیان می کند.
فصل چهارم به بحث پیرامون اخلاقیات معنا اختصاص دارد. مراد نگارنده از اخلاقیات معنا آن است که هر تلقی از ماهیت معنا، فهم و تفسیر، الزامات و بایستگی هایی را در پی دارد. پذیرش وجود اخلاقیات برای معنا و تفسیر التزام به این نکته است که فرایند فهم متن امری ضابطه مند معیارپذیر است و میان بدخوانی متن و قرائت ضابطه مند آن، تمایز آشکار وجود دارد. نویسنده پس از بحث در اخلاقیات عام تفسیر، نظر مختار خویش در این باره را بیان و اقتضائات هرمنوتیکی و الزامات اخلاقی تفسیر متون وحیانی را بیان می کند.
۳. هرمنوتیک و علم کلام
۳-۱ هرمنوتیک و منطق فهم دین، علی ربانی گلپایگانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
در این کتاب سعی بر آن است که اثبات شود بسیاری از موضوعات هرمنوتیکی پیشتر در ضمن مباحث مختلف علوم اسلامی از جمله فلسفه و کلام و عرفان و تفسیر و اصول فقه مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده بر آن است که برخی رهیافت های هرمنوتیکی نظیر نسبی گرایی و سهیم دانستن پیشداوری ها در فرایند فهم، از جمله رهیافت های هرمنوتیکی است که راه را برای هر گونه تفسیر به رأی باز می کند و لذا با اصول فهم دین، مغایرت دارد.
این کتاب شامل چهار بخش است. بخش اول به تعریف هرمنوتیک و پیشینه آن در غرب و رابطه آن با علوم اسلامی می پردازد. در بخش دوم مبانی خاص فهم دین و متون دینی مطرح می شود. بخش سوم به بحث پیرامون مدعاهای هرمنوتیک کلاسیک و هرمنوتیک فلسفی و تفاوت آن با مدعاهای زبان شناسی و فلسفه تحلیل زبانی اختصاص دارد. در بخش چهارم که مهمترین بخش کتاب است، مهمترین قواعد مطرح شده از سوی اندیشمندان اسلامی برای فهم متن بیان می شود. در پایان این بخش، مدعای دو تن از سرشناس ترین بنیان گذاران هرمنوتیک فلسفی یعنی هایدگر و گادامر مبنی بر نقش پیش داوری در فهم و تفسیر پس از تشریح مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
۳-۲ هرمنوتیک و نواندیشی دینی، جهانگیر مسعودی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
این اثر را می توان از زمره آثار مربوط به جریان شناسی اندیشه ها دانست. اهمیت روشنفکری دینی نویسنده را بر آن داشته تا یکی از آبشخورهای فکری این جریان را بازشناسی کند و استفاده جریان نوگرایی دینی در ایران از آن را بررسی نماید. نویسنده در پی آن است تا به صورت توصیفی، راه یافتن آموزه های هرمنوتیک فلسفی در گفتمان برخی روشنفکران و نواندیشان مسلمان ایرانی را شرح دهد و به صورت تحلیلی به چرایی و چگونگی رسوخ ایده های هرمنوتیک فلسفی گادامر در دستگاه فکری و معرفتی نواندیشان مسلمان ایران بپردازد.
نویسنده کوشیده تا با بهره گیری از شیوه های مختلف تحلیلی به این نتیجه برسد که هدف اصلی تلاش روشنفکران، «جمع میان سنت و تجدد» است و بررسی مقوله فهم و وجود عناصری نظیر تاریخی بودن فهم، پایان ناپذیری تفسیر و… در هرمنوتیک فلسفی گادامر می تواند تامین کننده خواست نواندیشان مسلمان در تحقق این هدف باشد و از این رو، مورد توجه آنان واقع شده است.
کتاب حاضر شش فصل دارد. فصل اول به بیان تعریف و اهمیت موضوع اختصاص دارد. در فصل دوم مهمترین مختصات هرمنوتیک فلسفی گادامر بیان و از این رهگذر به پاره ای مشابهت ها میان دستگاه فکری او مختصات معرفت شناسی تعدادی از نواندیشان دینی ایران اشاره شد. در فصل سوم برخی از مبانی و آموزهای هرمنوتیکی مورد استفاده نواندیشان دینی در بوته نقد قرار گرفت. در فصل چهارم تاریخچه کوتاهی از رویارویی تمدن اسلامی و غرب و نیز سیر اجمالی تاریخ نواندیشی دینی در ایران معاصر مطرح شد. فصل پنجم و ششم نیز به بیان وجوه شباهت میان گادامر و نواندیشان تجددگرا اختصاص دارد.
۴. هرمنوتیک و ادبیات
۴-۱ هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، جوئل واینسهایمر، ققنوس
هرمنوتیک فلسفی یکی از مهمترین شاخه های فلسفه معاصر است و کتاب حاضر توانسته به خوبی از عهده معرفی آن بر آید. نویسنده در این کتاب بدون آنکه متعرض جنبه های انتقادی شود، به دنبال آن است که نشان دهد هرمنوتیک فلسفی گادامر چه بصیرت ها و ثمرات و پیامدهایی در حوزه نظریه ادبی به ارمغان می آورد.
او فصل اول کتاب خود را به مرور تاریخی هرمنوتیک مدرن می پردازد و به خوبی نسبت هرمنوتیک شلایرماخر و دیلتای با فلسفه کانت و تفاوت هرمنوتیک گادامر با آنها را آشکار می کند.
فصل دوم به بحث پیرامون بُعد فلسفی هرمنوتیک فلسفی و تفاوت آن با فلسفه هرمنوتیکی اختصاص دارد و نویسنده می کوشد تا ثابت کند که بسیاری از منتقدان از این نکته مهم غافل اند که هرمنوتیک فلسفی یک نظریه در کنار سایر نظریات نیست.
در فصل سوم انتقادهایی که گادامر به نقد قوه حکم کانت وارد کرده است، به بحث گذاشته می شود و رویکرد زیباشناسانه تاریخی آن گونه که گادامر در نظر داشت، تشریح می گردد و به تاثیراتی که این دیدگاه بر تلقی از امر اخلاقی دارد نیز توجه می شود.
در فصل چهارم واینسهایمر به جنبه استعاری زبان و تلقی استعاری هرمنوتیک فلسفی از مقوله فهم توجه می کند تا نشان دهد در واقعه فهم همانند استعاره، میان افق فهمنده و افق متن در عین تفاوت هایی که دارند، رابطه این همانی به وجود می آید.
محور مباحث فصل پنجم، بررسی ماهیت زبان و واژگان و نقد برداشت سنتی از رابطه الفاظ و معانی است. واینسهایمر در این فصل بیان می کند که چگونه گادامر از برداشت سنتی مبنی بر نشانه انگاری واژگان روی بر می گرداند و واژگان را تصویر و نماد معنی معرفی می کند.
در فصل ششم نویسنده به ویژگی های تفسیر و تاویل متون فاخر توجه می کند و می کوشد از منظر هرمنوتیک فلسفی به این پرسش ها توجه کند که چگونه می توان توازن میان این متون و خواننده آنها را حفظ کرد و از هیچ کدام به نفع دیگری چشم پوشی نکرد؟ و چگونه می توان این متون را که پیامی فراتاریخی دارند، در بستر تاریخی فهمید؟ هدف او الزاما پاسخ دادن به این سؤال ها نیست بلکه گاهی در پی فربه کردن این پرسش هاست.
مطالعه این کتاب به ویژه برای خوانندگان فارسی زبان از این جهت مفید است که برخی برداشت های غلط از اندیشه های گادامر را تصحیح می کند و نمونه ای از کاربست اندیشه های هرمنوتیکی در حوزه های علمی دیگر به ویژه ادبیات را به نمایش می گذارد.