محمدرضا نیک نژاد
روزنامه ایران
کتابهای درسی افزون بر داشتن درونمایههایی متناسب با هدفهای خُرد و کلان آموزشی، تا اندازهای برنامههای درسی در مدرسه و کلاس را نیز جهت می دهد و تلاشهای نیروهای درگیر با آموزش را تنظیم و هماهنگ میکند. اما کتابهای آموزشی در ایران مانند دیگر بخشهای جهان مسیر پر افت و خیزی را پیمودهاند. هر چه به زمان کنونی نزدیکتر شدهایم شکل و محتوای کتابهای درسی با یافتههای انسان درباره یادگیری- یاددهی، علم آموزش شناسی (پداگوژی)، روانشناسی تربیتی و… تناسب بیشتری یافته است.
امروزه در ساختار آموزشی از کتابهای چند صد صفحهای خشک و پر محتوا، که یادگیری درونمایههای آنها حافظه- محور بود، خبری نیست و به آرامی به سوی کتابهایی رفتهایم که با حجم اندک، بر تنوع در شکل و رنگ و تصویر و فعالیتها و تمرینهای فردی و گروهی تمرکز دارند و تا اندازه فراوانی با واپسین یافتههای علمی در گستره جهان آموزش هماهنگ هستند.
با همه اینها ساختار آموزشی همچنان درگیر دشواریهایی در پیوند با کتابهای درسی است؛ در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میشود.
ساعت درس و حجم درس
نخست آن که در برخی کشورهای پیشرو در آموزش میبینیم که حجم کتابهای درسی بشدت کاهش یافته و درعوض بر ژرفابخشی موضوعات و بویژه اثربخشی فرآیندهای آموزشی تمرکز شده است. اما برخی از دست اندرکاران آموزشی که نقشی در تهیه کتابهای درسی نیز دارند همچنان در برابر دگرگونیهای شکلی و محتوایی کتابهای درسی مقاومت میکنند. برای نمونه در همایش بررسی چند کتاب درسی تازه تألیف، سرگروه نویسندگان آن درس در پاسخ به این پرسش که چرا ساعت آموزشی فلان کتاب تازه کم و با محتوای آن جور درنمی آید گفت: افزایش ساعتها دست ما نیست؛ از دیگر سو کاهش فلان بخش از این کتاب حیف است!
این مسئول بدون توجه به فشارهای آموزشی که بر دانشآموزان، معلمان و فرآیند آموزش وارد میشود، حیف بودن موضوع درسی– که یک برداشت و سلیقه شخصی است- را موجب کاهش نیافتن حجم کتاب نسبت به ساعتهای مصوب اعلام میکند؛ و چه بسیار سلیقههایی این چنین که هم سد راه بهسازی آموزش اند و هم دست اندازی در برابر هماهنگی درونمایههای آموزشی با دستاوردهای علمی تازه در زمینه آموزش.
تغییر آموزشی بدون توجه به آموزشگر
دوم. با این که کتابهای درسی در دورههای گوناگون آموزشی با توجه به هدفهای نوین آموزشی بهتر شده و همچنان در این مسیر پیش میروند اما چون دگرگونی ها – مانند بسیاری از دگرگونیهای دیگر در آموزش و پرورش- بدون توجه به نظر و نگاه معلمان انجام میگیرد همواره از سوی معلمان با مقاومتهای بجا و نابجا روبهرو میشود. شوربختانه یکی از گرههای دردسرساز در ساختار آموزشی ما – شاید مانند دیگر بخشهای کشور- شکاف تاریخی میان دست اندرکاران و معلمان است. این شکاف فاصلهای جدی میان خواستههای دو سوی ماجرا ایجاد کرده و ساختار را با دشواریهای جدی و آسیب زایی روبهرو کرده است.
یکی از این آسیبها، که در میان معلمان به فراوانی یافت میشود، بیتوجهی به کتابهای درسی و درونمایههای آنهاست. تا هنگامی که دست اندرکاران تنها در اندیشه تغییر باشند و در این تغییرات عنصر آموزشی مهمی به نام معلم را در نظر نگیرند، آموزش همچنان لنگان لنگان و کم اثر پیش خواهند رفت.
گره کور کتابهای کمک آموزشی
سومین مورد در این زمینه گره کور کتابهای کمک آموزشی است. گرچه مدتی است که مقامات آموزشی به درستی با ناشران این کتابها درافتادهاند اما گاهی نیز از زبان همان مقامات میشنویم که: برخی از این کتابها سودمندند و ما با همه آنها مشکل نداریم!
ابهام و البته پرسش در پیوند با کتابهای کمک درسی این است که اگر کتابهای درسی خوب و سودمندند، پس چه نیازی به کتابهای کمک درسی است!؟ و اگر کتابهای درسی – با هزینههای چند صد میلیاردی و آسیبهای سخت محیط زیستی- ناقص و پر اشکالند، چرا تلاش جدی برای بهسازی آنها انجام نمیگیرد!؟
اگر چنین تلاشی به نتیجه برسد بیگمان خانوادهها نیز از دلنگرانی و البته هزینههای سنگین خرید کتابهای کمک درسی رهایی خواهند یافت. گرچه به نظر میرسد افزون بر تلاشهای عملی در مبارزه با آفتِ کتابهای کمک آموزشی، نیازمند کار فرهنگی برای تغییر نگاه خانوادهها و بسیاری از معلمان و مدیران و… در این زمینه نیز هستیم.
*تیتر و میان تیترها از راهک