ترجمه‌سنجی؛ فلسفه هانا آرنت با برگردان خشایار دیهیمی

مهدی خلجی

Patricia Johnson, On Arendt, Belmont (California), Wodswroth, 2001.

پاتریشیا آلتنبرند جانسون، فلسفه‌ی هانا آرنت، خشایار دیهیمی، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۹۹.

درباره‌ی آرنت، عنوان کتابی است از پاتریشیا جانسون، که در «مجموعه‌ی فیلسوفان وردزورث» (Wadsworth Philosophers Series) به چاپ رسیده است. هدف انتشارات وردزورث در کالیفرنیا از انتشار این مجموعه، معرفی فیلسوفان بزرگ، شرح ایده‌های اصلی آنان یا مسائل و موضوعات مهم فلسفی است، به زبانی آسان‌یاب برای خواننده‌ی عام، ولی به شیوه‌ای علمی و به قلم استادان و پژوهش‌گران برجسته.

درباره‌ی آرنت، در نود صفحه‌ی قطع رقعی، درآمدی دقیق و جامع به اندیشه‌ی هانا آرنت است، که برای فهم محتوای آن هیچ دانش فلسفی پیشینی یا آشنایی با ‌آرنت‌ نیاز نیست، و مخاطبان علاقه‌مند، ولی فاقد تخصص در رشته‌ی فلسفه‌ یا اندیشه‌ی سیاسی، باید بتوانند از آن بهره‌ی کامل ببرند، و بدین‌سان، برای مطالعه‌ی آثار خودِ هانا آرنت آمادگی کافی بیابند.

«درباره‌ی آرنت»، با تغییر عنوان به «فلسفه‌ی هانا آرنت» ترجمه شده است؛ به قلم خشایار دیهیمی، از پرکارترین ناشران و مترجمان سرشناس در حوزه‌‌ی ادبیات و علوم انسانی. در پیشگفتار ترجمه‌ی فارسی آمده است: «کتاب‌های این مجموعه به زبانی ساده نوشته شده‌اند… در ترجمه‌ها سعی شده است همان سادگی و روانی که در کتاب‌های اصل هست محفوظ بماند، و دشواری بیشتری برای خواننده‌ی فارسی‌زبان پیش نیاورد.»

متأسفانه، حاصل کار مترجم، خلاف این ادعاست، نه چنان‌که باید روان و ساده است، نه کاملاً درست و مفهوم؛ و به جای فهم آرنت به کژفهمی‌های فاحش از اندیشه‌ی او دامن می‌زند. یکی از دلائلی که بسیاری از کتاب‌های درآمدگونه مانند درباره‌ی آرنت، برای مخاطب غیرمتخصص انگلیسی‌زبان قابل فهم است، ولی ترجمه‌ی فارسی آن، ولو درست و دقیق، آن‌چنان که باید، مفهوم از آب درنمی‌آید، تفاوت فرهنگی میان دو گروه از مخاطبان است. بسیاری از تعبیرات و اصطلاحات به کاررفته این کتاب‌ها برای عموم انگلیسی‌زبانان آشناست، اما نه لزوماً برای خوانندگان عام فارسی‌زبان. از این روست که صِرفِ ترجمه‌ی این متون کافی به نظر نمی‌رسد، زیرا بدون افزودن پانوشت‌های توضیحی مناسب، کتابی که قرار است راهنمای فهم فلسفه‌ی آرنت برای علاقمندان نامتخصص باشد، از وظیفه‌ی خود بازمی‌ماند.

نمونه‌هایی از خطاهای بسیار در ترجمه‌ی فارسی «فلسفه‌ی هانا آرنت» که به طور اتفاقی از اوائل و اواخر کتاب انتخاب شده‌اند:

نقل قولی از موقعیت انسانی (The Human Condition) هانا آرنت (p. 246)، در آِغاز فصل اول:

“If left to themselves, human affairs can only follow the law of mortality, which is the most certain and the only reliable law of a life spent between birth and death. It is the faculty of action that interferes with this law…”

ترجمه‌ی دیهیمی:

«امور بشری اگر به حال خود رها شوند نمی‌توانند جز از قانون مرگ پیروی کنند، یعنی یقینی‌ترین و یگانه قانون مطمئن در زندگی از تولد تا مرگ. آن‌چه در این قانون دست‌کاری می‌کند، قوه‌ی عمل است…» (ص. ۱)

چیزی به نام «قوه‌ی عمل» نداریم. هم‌چنین، آرنت می‌گوید توانایی انسان برای دست زدن به کنش ناقض قانونِ میرایی اوست. «دست‌کاری در قانون» بی‌معناست.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«امور بشری، اگر به حال خود رها شوند، تنها می‌توانند پیرو قانون میرندگی باشند، که یقینی‌ترین و قابل اعتمادترین قانون زندگیِ میان تولد و مرگ است. این توانایی کنش است که رویاروی این قانون می‌ایستد…»

“…with the oppurtunity to study with some of the most exciting scholars of the twentieth century.”  p. 2

دیهیمی:

«… این فرصت را پیدا کرد که شاگرد چند تن از پرغوغاترین متفکران قرن بیستم باشد.» ص. ۴

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«فرصت شاگردی نزد تنی چند از هیجان‌برانگیزترین دانشمندان قرن بیستم را یافت.»

”The Concept of Love in Augustine”

دیهیمی:

«مفهوم عشق نزد آوگوستینوس»‌

در متن، نام آگوستین قدیس به صورت Augustine آمده، نه با ضبط لاتین آن Augustinus. در فارسی نیز ضبط آن با تلفظ فرانسوی‌اش، «آگوستین»، رواج دارد، (نگا. فریبرز مجیدی، فرهنگ تلفظ نام‌های خاص تاریخی و جغرافیایی). مترجم بارها «آوگوستینوس» را به جای «آگوستین» به کار می‌برد، و بسیاری از خوانندگان را از تشخیص درست مصداقِ آن بازمی‌دارد.

“… the sort of life she came to recognize as chasractrized by thinking.” p. 4

دیهیمی:

«نوعی از زندگی که آرنت بعدها به آن نام زندگی نظرورزانه داد.» ص. ۶

چرا thinking به «زندگی نظرورزانه» ترجمه شده؟ مراد نویسنده آن است که یاسپرس برای آرنت الگوی نوعی زندگی بود که ویژگی آن «اندیشیدن» است.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«نوعی از زندگی که آرنت بعدها آن را با ویژگیِ اندیشیدن بازشناخت .»

“…conducted intellectual salons in the attic of her Home.” p.5

دیهیمی:

«در اتاقک زیرشیروانی خانه‌اش محافلی روشنفکری را اداره می کرد.» (ص. ۸)

نگا. H. Arendt, “Berlin Salon”, in Essays in Understanding, pp. 57-65.

اصطلاح salon که نویسنده چند بار آن را به کار می‌برد، باید برای خواننده‌ی فارسی‌زبان توضیح داده شود. «سالن» به معنای رایج آن در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم با «محفل روشنفکری»، به هیچ روی، یکی نیست. در ضمن attic یعنی «اتاق زیرشیروانی» که لزوماً کوچک و «اتاقک» نیست.

“..she engages in reflections on the ambiguities inherent in claiming both a German and a Jewish identity.” (p. 5)

دیهیمی:

«درگیر تأملاتی شده بود در باب دوپهلویی ذاتی یهودی‌بودن و در عین حال آلمانی‌بودن.» (ص. ۹)

مترجم Ambiguities inherent  را inherent ambiguities خوانده است.

مراد این است که برای آرنت ادعای آلمانی‌بودن با هویت یهودی سازگار نمی‌نمود.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«او به تأمل درباره‌ی ابهام‌های ذاتیِ داشتنِ هم‌زمانِ هویتی آلمانی و یهودی پرداخت.»

“Conscious pariah” (p. 6)

دیهیمی:

«مطرود آگاه» (ص. ۱۰)

اولاً اصطلاح pariah بسیار مهم است، و صرفاً با معادل «مطرود» فهمیده نمی‌شود. آوردن پانوشتی در توضیح کافی آن برای خواننده‌ی فارسی‌زبان که معمولاً با فرهنگ و ادبیات یهودی آشنا نیست، ضروری است. ثانیاً مراد از Conscious pariah کسی است که مطرود یا pariah بودن را آگاهانه انتخاب کرده است. «مطرود آگاه» چنین چیزی را به ذهن متبادر نمی‌کند.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«مطرودِ اختیاری» یا «مطرودِ خودآگاه»

درباره‌ی pariah به جستاری از آرنت دراین‌باره بنگرید:

Hannah Arendt, “The Jew as Pariah: A Hidden Tradition” in The Jewish Writings, New York, Schocken books, 2007, pp. 275-297

“Agriculture et artisanat, a group that…”

دیهیمی:

«سازمان کشاورزان و صنتعگران»  (ص. ۱۱)

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«سازمان کشاورزی و صنایع دستی»

“Youth Aliyah” (p. 7)

دیهیمی:

«آلیای جوانان» (ص. ۱۲)

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«الیاسِ جوانان» (یا «مهاجرت جوانان»)

درباره‌ی این سازمان باید در پانوشت توضیح داده شود.

“Men in Dark Times”(p. 7)

دیهیمی:

«انسان‌های اعصار ظلمانی» (ص. ۱۳)

در این‌جا times مفرد است به معنای دوره‌ای زمانی؛ مانند modern times که به «عصر مدرن» برمی‌گردانیم، نه «اعصار مدرن»، یا Roman times: «دوران رومی».

بر این قرار، عنوان کتاب آرنت را باید «انسان‌ها در عصر ظلمت» برگرداند، نه «انسان‌های اعصار ظلمانی».

“Heidegger, however, was never able to recognize her intelklectual abilities and always viewed her simply as his Muse.” (p. 11)

دیهیمی:

«اما هایدگر هرگز نتوانست توانایی‌های فکری آرنت را دریابد، و به او فقط به چشم الهه‌ی هنر خویش می‌نگریست.» (ص. ۲۰)

«الهه‌ی هنر» برای Muse نه دقیق است، نه برای خواننده‌ی عام فارسی‌زبان گویا. هم‌چنین، چطور ممکن است هایدگر «توانایی‌های فکری آرنت را درنیابد»؟

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«با این همه، هایدگر هرگز نتوانست توانایی‌های فکری آرنت را به رسمیت بشناسد، و همواره وی را تنها به‌سان سرچشمه‌ی الهام‌بخش خویش نگریست.»

“Her refusal to be the “parvenu” helped her to understand the problems with being treated as a special or exceptional woman.” (p. 12)

دیهیمی:

«او که هیچ‌وقت نخواسته بود «نودولت» باشد، خوب می‌فهمید اگر زنی استثنایی یا خاص تلقی شود با چه مشکلاتی روبه‌رو خواهد شد.» (ص. ۲۱)

اصطلاح parvenu در این‌جا به معنای «نودولت» یا «نوکیسه» نیست، بل‌که به یهودیانی اشاره دارد که از یهودیت روی‌گردانده، هویتی مسیحی برای خود برمی‌گزینند تا در جامعه‌ی اروپایی پذیرفته‌ شوند. parvenu در تقابل با Pariah قرار دارد، یعنی یهودی‌ای که مطرود بودن را بر ترک یهودیتِ خود ترجیح می‌دهد.

“Private” (p. 13)

دیهیمی:

«شخصی» (ص. ۲۲)

باید «خصوصی» باشد.

“Even in this context, they hesitated to print Arendt analysis of the racial situation in the schools.”  (p. 13)

دیهیمی:

«حتی با این تمهیدات، باز در چاپ تحلیل آرنت از وضعیت نژادی در مدارس آمریکایی تردید داشتند.» (ص. ۲۲)

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«به رغم این شرایط، باز در چاپ تحلیل آرنت از وضعیت نژادی در مدارس اکراه ورزیدند.»، یعنی در عمل، به چاپ نرساندند.

“She argued that it was not important to integrate communities.” p. 13.

دیهیمی:

«می‌گفت ادغام جماعات مسأله‌ی مهمی نیست.» (ص. ۲۳)

دیهیمی اصطلاح community را گاه «جماعت» و گاه «باهماد» برمی‌گرداند، که موجب سرگشتگی خواننده است. هم‌چنین، واژه‌ی integrate در این‌جا به «رفع تبعیض نژادی» اشاره می‌کند.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«می‌گفت رفع تبعیض نژادی میان جماعت‌ها مهم نیست…»

“Jaspers thought that Israel’s integrity would be undermnided in the trial no matter what happened.” p. 14.

دیهیمی:

«یاسپرس فکر می‌کرد در محاکمه، هر چه پیش آید، یک‌پارچگی اسرائیل خدشه‌دار خواهد شد.» (ص. ۲۵)

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«یاسپرس می‌اندیشید فارغ از آن‌چه رخ می‌دهد، در این دادگاه صداقت و شرافت اخلاقی اسرائیل مخدوش می‌شود.»

“Arendt beleived that the American Revolution held more promise than the French because of the constitution writing that was part of the American Revolution.” (p. 16)

دیهیمی:

«آرنت معتقد بود که انقلاب آمریکا پرنویدتر از انقلاب فرانسه است و دلیل‌اش برنامه‌ی تدوین قانون اساسی به عنوان بخشی از انقلاب آمریکا بود.»  (ص. ۲۷)

عبارت کاملاً روشن نیست. اشاره‌ی نویسنده به آن است که بر خلاف فرانسه، در آمریکا، قانون اساسی، در جریان انقلاب تدوین شد، و از این رو، پس از پیروزی آن،  تأسیسِ بی‌درنگ نظام سیاسی نوین بر پایه‌ی قانون اساسی امکان یافت.

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«به باور آرنت، از آن‌جا که تدوین قانون اساسی بخشی از [روندِ] انقلاب آمریکا بود،  این انقلاب آینده‌ی درخشان‌تری را نسبت به انقلاب فرانسه وعده می‌داد.»

“Keddish”

«دعای کدیش (دعای صلح یهودیان)» (ص. ۲۹)

مترجم همه‌جا افزوده‌های خود در میان متن کتاب را داخل پرانتز می‌آورد، و خواننده را به گمانِ نادرست می‌اندازد که عبارت میان پرانتز از نویسنده است. دعای قدیش در مراسم عزاداری خوانده می‌شود: «قدیش دعایی به زبان آرامی است که مضمون آن ستایش خدا و درخواست اعطای آرامش و زندگی خوب از اوست.» آلن انترمن، باورها و آیین‌های یهودی، رضا فرزین، ص. ۲۵۱.

“Arendt turned from her political emphasis on philosophy after Blucher’s death and began writing more contemplative philosophy, The Life of the Mind.” p. 16

دیهیمی:

«پس از مرگ بلوشر، آرنت تأکیدش را در فلسفه از سیاست برداشت و بیشتر روی به فلسفه‌‌ی نظری آورد، و مشغول نوشتن کتاب حیات ذهن شد.»

( ص.۲۹)

ترجمه‌ی پیشنهادی:

«پس از مرگ بلوشر، آرنت از تأکید سیاسی خود بر فلسفه بازایستاد، و به نوشتنِِ فلسفه‌ی نظری‌تری دست زد: حیات روح

“For Love of the World” p. 85

دیهیمی:

«به عشق جهان» ص. ۱۴۰

عنوان فرعی زندگینامه‌ی آرنت به قلم یانگ-بروئل، که ترجمه‌ی درست آن «برای عشقِ جهان» است.

“Her ethics is influenced y existentialsim. Yet, t recognizes the importance of common sense. While some work has been done on her ethical thought, there is more to be done, particularly in relationship to current work in feminist ethics.” p. 86

دیهیمی:

«اخلاقیات او متأثر از اخلاقیات اگزیستانسیالیستی است. اما در عین حال، آرنت بر اهمیت درک مشترک واقف است. درست است که کارهای زیادی در زمینه‌ی اندیشه‌ی اخلاقی او انجام گرفته است، اما هنوز کارهای نکرده‌ی بسیاری در این زمینه هست، خصوصاً در زمینه‌ی ارتباط اندیشه‌ی اخلاقی او با اخلاقیات فمینیستی جاری.» ص. ۱۴۳

ترجمه‌ی ethics به «اخلاقیات»، مخصوصاً در این‌جا،  درست نیست. مترجم «اخلاقیات» دوم را از خود افزوده که در متن نیست. هم‌چنین، مراد آرنت از common sense «حس مشترک» است، نه «درک مشترک» (درباره‌ی حس مشترک بنگرید به درس‌گفتارهای فلسفه‌ی سیاسی کانت آرنت)

“Arendt’s thought provides one of the main directions for attempting such transformation.” p. 87.

دیهیمی:

«اندیشه‌ی آرنت یکی از مسیرهای اصلی برای تلاش در جهت این دگرگون‌سازی را پیش روی ما می‌نهد.» ص. ۱۴۴

مترجم directions را که در این‌جا به معنای «دستور عمل» است، به «مسیرها» برگردانده است.

“Concept of natality” p. 87.

دیهیمی:

«مفهوم زادایی» ص. ۱۴۵

معادل «زادایی» برای natality کاملاً بی‌معناست. این اصطلاحی کلیدی در فلسفه‌ی آرنت است که بارها در متن به کار رفته، و شایسته بود مترجم در پانوشتی به خوبی شرح آن را می‌آورد. این مفهوم در برابر مفهوم «میرندگی» به کار رفته است.

“diverse array of feminist theories and practices” p. 88.

دیهیمی:

«سلسله‌ی متنوعی از نظریه‌ها و ورزه‌های فمینیستی است» ص. ۱۴۵

«ورزه» برای practice؟ آن‌هم بدون توضیح؟

“Sustaining the Tentative…I would like to say that everything I did and everything I wrote – all that is tentative. I think that all thinking, the way that I have indulged in it perhaps a little beyond measure, extravagantly, has the earmark of being tentative” p. 88.

دیهیمی:

«پیگیری عجالتی. …دلم می‌خواهد بگویم هرچه کرده‌ام و هرچه نوشته‌ام – همه‌شان عجالتی هستند. فکر می‌کنم همه‌ی تفکراتم و شیوه‌ی درگیرشدنم درآن‌ها، که شاید اندکی بیش از اندازه و افراطی بوده است، مهر عجالتی بودن بر پیشانی دارند» صص. ۱۴۵-۱۴۶

«پیگیری عجالتی» کاملاً بی‌معناست.

در این‌جا،  tentative به معنای «موقتی» است. مقصود از Sustaining the Tentative ادامه دادنِ اندیشه‌های موقتی است. آرنت هیچ‌گاه آن‌چه می‌اندیشد، می‌گوید یا می‌نویسد را بیش از اندیشه‌ها و ایده‌هایی موقت و غیرقطعی نمی‌داند، و باز به اندیشیدن در آن‌ها ادامه می‌دهد. هیچ اندیشه‌ای درباره‌ی هیچ موضوعی برای او قطعی و تمام‌شده نیست.

هم‌چنین، مراد آرنت این نیست که اندیشه‌هایش «بیش از اندازه و افراطی» بوده است! او می‌گوید شیوه‌ای که من در اندیشیدن داشته‌ام، شاید «اندکی نامتعارف» و خارج از رویه‌ی معمول به نظر آید.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته