راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

کتاب آسمانی در سنت ابراهیمی

شاهین آزاد از انگشت شمار پژوهشگرانی است که در حوزه ساختار ریاضی قرآن کار می کنند و مقالات پیشین او را می توانید در راهک جستجو و مطالعه کنید. او موفق شده است که شبکه ای از اعداد و روابط عددی در ساختار قرآن را پیدا کند که تا کنون ناشناخته بوده است. در این جستار که بخش اول آن را می خوانید به نکته های نابی در مورد مکتوب شدن قرآن در زمان پیامبر و نیز پیوند انجیل با شخص عیسی بن مریم رسیده است. برای دیدن واضح جدول ها روی تصویر کلیک کنید. – راهک

شاهین آزاد

مفهوم کتاب آسمانی در یهودیت، مسیحیت، و اسلام سابقه ای بسیار کهن دارد. ویلیام آلبرت گراهام در کتابش «ماورای کلام مکتوب: جنبه شفاهی کتاب مقدس در تاریخ ادیان» می‌گوید شکل گیری مفهوم کتاب مقدس در سنت ابراهیمی ریشه ای بسیار کهن در اعتقاد به «کتاب آسمانی» در دنیای باستان خاور نزدیک و مدیترانه  دارد. او با اشاره به نظر گیو ویدنگرین می گوید در دوره باستان در سنتهای شرق نزدیک و یهودیت و اسلام چنین کتابی به یک پیامبر در مواجهه او با خدا نازل می‌شده. گراهام اضافه می‌کند تصور رایج از کتاب مقدس در سنت ابراهیمی آن است که اگرچه این کلام توسط پیامبر دریافت و نوشته می‌شود اما آن کتاب کلام خدا است و در آن احکام و قوانین الهی بیان شده، یعنی در عین حال که پیامبر کاتب آن است نویسنده اصلی خداست.[۱] در تایید این نظر در تورات آمده که الواح موسی مرقوم انگشت خدا بودند (خروج ۳۱: ۱۸).

در فصل پنجم این کتاب گراهام تاکید می‌کند که مبحث اصلی تحقیق او رابطه تنگاتنگ بین جنبه شفاهی و کتبی متون مقدس است. اگرچه او تلاش کرده توجه دین‌ پژوهان را به اهمیت جنبه شفاهی کتب مقدس جلب کند، در عین حال به اهمیت جنبه کتبی هم اشاره می‌کند. او می‌گوید هیچ کس نمی تواند اهمیت متن مکتوب را در تاریخ جهان نادیده بگیرد. به استثنای هند و یونان باستان، نوشتن یک متن، مخصوصاً یک متن مقدس به اعتبار آن می‌افزاید. علاوه بر این نوشتن باعث قابل رویت بودن متن و ملموس شدن آن می‌شود و متن مقدس را در چشم مومنان جاودانه می‌کند. نوشتن متن مقدس به آن استحکامی می‌بخشد که فابل رویت است. گراهام اذعان می‌کند که اهمیت کارکرد شفاهی قرآن در اسلام انگیزه اصلی او برای تدوین این کتاب بوده است وبه همین دلیل سه فصل کتاب (فصل ۷ و۸ و ۹) به قرآن اختصاص دارد. با این حال در این سه فصل نویسنده علاوه بر تاکید بر برجستگی سنت شفاهی در حفظ و انتقال قرآن تایید می‌کند که مفهوم «کتاب آسمانی» که از دوره باستان در منطقه خاور نزدیک رایج بوده است در انتهای این عصر و در اسلام به اوج تکامل خود می‌رسد به طوری که اشتباه نیست اگر قرآن را نمونه اصلی و تکامل یافته این مفهوم بدانیم.

گراهام اشاره می‌کند که از دیدگاه قرآن کتابی که به محمد نازل شده در ادامه سنت وحی به رسولان پیشین است و مطابق تاریخ رستگاری قرآنی همان طور که به موسی تورات، به داود زبور، و به عیسی انجیل نازل شده بوده، به محمد هم قرآن داده شده. او تاکید می‌کند که گرچه مفهوم عام کتاب مقدس در یهودیت و مسیحیت به طور نسبی دیرتر رواج یافت اما در اسلام از همان ابتدا وجود داشت. او می گوید قرآن از همان ابتدا ـشاید در زمان خود پیامبر- مکتوب می‌شد. با این حال انتقال و حفظ قرآن از طریق سنت شفاهی صورت گرفت چرا که خط عربی اولیه ظرفیت ثبت کامل کلمات را نداشت و فقط برای کسی قابل استفاده بود که متن را از قبل بداند. به عبارت دیگر، نوشته نقش ابزار کمکی برای حافظه را ایفا می‌کرد که با دیدن آن کسی که متن را قبلاً شنیده بود راحت تر می‌توانست آن را به یاد بیاورد. بنابراین تا امروز عملکرد قرآن به مثابه کتابی که باید شنیده شود، بر کتابی که باید خوانده شود ارجحیت داشته است.

اینکه در سنت ابراهیمی همواره صحبت از کتاب در میان بوده با نگاه مختصری به بایبل روشن می‌شود، چرا که تورات هم مثل قرآن خودش را کتاب می‌داند. مثلاً در کتاب تثنیه فصل ۳۱ آمده:

۲۶ «این‌ کتاب‌ تورات‌ را بگیرید و آن‌ را در پهلوی‌ تابوت‌ عهد یهُوَه‌، خدای‌ خود، بگذارید تا در آنجا برای‌ شما شاهد باشد.»

یا در کتاب یوشع فصل ۱ آمده:

۸ « این‌ کتاب‌ تورات‌ از دهان‌ تو دور نشود، بلکه‌ روز و شب‌ در آن‌ تفکر کن‌ تا برحسب‌ هر آنچه‌ در آن‌ مکتوب‌ است‌ متوجه‌ شده‌ عمل‌ نمایی‌، زیرا همچنین‌ راه‌ خود را فیروز خواهی‌ ساخت‌، و همچنین‌ کامیاب‌ خواهی‌ شد.»

عیسی بارها به صحف انبیای پیشین ارجاع می دهد و این کتب را برای شاگردانش توضیح می‌داده است. مثلاً در انجیل لوقا آمده:

لوقا ۲۴: ۴۴ «و به ایشان گفت، همین است سخنانی که وقتی با شما بودم گفتم ضروری است که آنچه در تورات موسی و صحف انبیا و زبور دربارهٔ من مکتوب است به انجام رسد.» ۴۵ «و در آن وقت ذهن ایشان را روشن کرد تا کتب را بفهمند.»

در مورد انجیل هم برخلاف تصور رایج که گفته می‌شود عیسی خود کتابی نداشته و بعدها چند تن از پیروان او انجیل ها را تالیف کردند، باید تاکید کنم که این تصور درست نیست و گرچه بحث آن خارج از موضوع این مقاله است اما چندین بار در انجیل عیسی به انجیل به عنوان یک اثر مکتوب اشاره کرده. مثلاً در انجیل مرقس:

مرقس ۱۳: ۱۰ «و لازم است که انجیل اوّل بر تمامی امّت‌ها موعظه شود.»

مرقس ۱۶: ۱۵ «پس بدیشان گفت در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.»

اگر به انجیل یوحنا دقت کنید می بینید که عیسی بین آنچه به او وحی می‌شده و صحبتهای عادی که از خودش بوده تمایز قائل شده:

یوحنا ۱۴: ۲۳ «عیسی در جواب او گفت، اگر کسی مرا محبّت نماید، کلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبّت خواهد نمود و به سوی او آمده، نزد وی مسکن خواهیم گرفت.» ۲۴ «و آنکه مرا محبّت ننماید، کلام مرا حفظ نمی‌کند؛ و کلامی که می‌شنوید از من نیست بلکه از پدری است که مرا فرستاد.»

بنابراین، این تصور که عیسی آنچه به او وحی می‌شده را مکتوب نکرده باشد و فقط به صورت شفاهی ابلاغ کرده باشد مغایر با سنت ابراهیمی است و عیسی طبیعتاً می بایست آنچه را که به او وحی می‌شده مکتوب می‌کرده؛ هرچند عموم مسیحیان و محققین چنین روایت نادرستی را باور کرده اند که این چهار انجیل رسمی به دست چهار نویسنده ناشناس پس از مرگ عیسی تالیف شده اند، ولی شباهت سه انجیل هم نظیر (متی، مرقس، و لوقا) به قدری زیاد است که مدتها است محققین تئوری «منبع مشترک» را برای آنها پیشنهاد کرده اند، و گرچه بر سر جزئیات آن اختلاف فراوان دارند اما در کل چنین نظریه ای خود تاییدی است بر وجود یک مرجع کتبی مشترک.

آنچه تا کنون به آن اشاره شد شهادت می‌دهد که در سنت ابراهیمی وحی کلام خداوند باید به صورت مکتوب حفظ می‌شده و آیاتی که در بالا آمد مکتوب بودن تورات و انجیل را تایید می‌کند. اما آیاتی هم در بایبل هستند که اشاراتی به قرآن و محمد دارند که در مجموع مکتوب بودن قرآن را تایید می‌کنند. به علاوه، این پیش‌گویی ها بوضوح «رویایی بودن قرآن» را که جناب سروش مطرح کرده رد می‌کنند، چرا که وحی را «کلام خدا» توصیف کرده اند، نه کلام نبی یا روایت او از خوابهایش. مثلاً در کتاب تثنیه آمده:

تثنیه ۱۸: ۱۸  «نبی‌ای‌ را برای‌ ایشان‌ از میان‌ برادران‌ ایشان‌ مثل‌ تو مبعوث‌ خواهم‌ کرد، و کلام‌ خود را به‌ دهانش‌ خواهم‌ گذاشت‌ و هر آنچه‌ به‌ او امر فرمایم‌ به‌ ایشان‌ خواهد گفت‌.»

در انجیل هم عیناً این نبوت تایید شده:

انجیل یوحنا ۱۶: ۱۳ «و لیکن چون او یعنی روحِ راستی آید، شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلّم نمی‌کند بلکه به آنچه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد.»

شاید کسی سوال کند که حالا چه دلیلی داریم که این سخن باید مکتوب شود؟ به نظر می‌رسد تا اینجا فقط ابلاغ «کلام خدا» پیشگویی شده، نه مکتوب شدن آن. اما جواب این است که مجموع استعاره هایی که برای این واقعه به کار رفته به مکتوب بودن وحی اشاره می‌کنند. مثلاً عیسی می‌گوید:

یوحنا ۱۴: ۱۶ «و من از پدر سؤال می‌کنم و تسلّی‌دهنده‌ای دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.» ۱۷ «یعنی روح راستی که جهان نمی‌تواند او را قبول کند زیرا که او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد و امّا شما او را می‌شناسید، زیرا که با شما می‌ماند و در شما خواهد بود.»

در این پیشگویی عیسی بر باقی ماندن روح راستی بین مردم تاکید می‌کند که نشان دهنده تثبیت کلام به شکل مکتوب و قابل دسترس بودن آن برای عموم است. در صورتی که اگر به صورت شفاهی در ذهن عده معدودی از حافظان کتاب ثبت شده باشد قابلیت دسترسی و تحلیل آن بسیار محدود می‌شد.

در ارتباط با کلمه «خاتم» در قرآن ۳۳: ۴۰ نیز اشارات مهمی در بایبل پیدا می‌کنیم. مثلاً در انجیل یوحنا ۶ آمده: ۲۷ «کار کنید نه برای خوراک فانی بلکه برای خوراکی که تا حیات جاودانی باقی است که پسر انسان آن را به شما عطا خواهد کرد، زیرا خدای پدر بر او مهر زده است.»

در واقع سمبولیسم «خاتم» که برای محمد به کار رفته اشاره به نقش او در دریافت آخرین کلام مکتوب الهی است، نه آخرین پیامبر بودن او. در کتاب حجی نیز اشاره مهمی به سمبولیسم خاتم شده:

حجی ۲: ۲۳ «یهوه‌ صبایوت‌ می‌گوید: در آن‌ روز ای‌ بنده‌ من‌ زَرُبابِل‌ بن‌ شَاَلْتیئیل‌، تو را خواهم‌ گرفت‌ و خداوند می‌گوید که‌ تو را مثل‌ نگین‌ خاتم‌ خواهم‌ ساخت‌ زیرا که‌ من‌ تو را برگزیده‌ام‌. قول‌ یهوه‌ صبایوت‌ این‌ است‌.»

برای اینکه متوجه رابطه این نبوت با نقش محمد در مکتوب شدن قرآن بشویم باید به آیه دیگری که در کتاب زکریا آمده رجوع کنیم:

زکریا ۴: ۹ ««دستهای‌ زَرُبّابِل‌ این‌ خانه‌ را بنیاد نهاد و دستهای‌ وی‌ آن‌ را تمام‌ خواهد کرد و خواهی‌ دانست‌ که‌ یهوه‌ صبایوت‌ مرا نزد شما فرستاده‌ است‌.»

این یکی از آیاتی است که به زیبایی به تناسخ مسیح سبط یهودا، یعنی موسی، عیسی، و محمد اشاره می‌کند، چرا که در آن تاکید شده بر اینکه همان کسی که اول بار وحی مکتوب را دریافت کرده، همان فرد آن را به پایان می‌رساند. طبیعتاً باید در نظر داشته باشید که منظور از خانه در اینجا همان هیکل یا معبد است که در آن الواح موسی قرار می‌گرفت. برای بهتر روشن شدن این نکته لازم است یکی از مفاهیمی که عموماً غلط فهمیده شده را توضیح بدهم چون وقتی از «خانه خدا» صحبت می‌شود عموماً با خانه انسان قیاس می‌شود انگار که منظور این است که جایی ساختمانی وجود دارد که خدا آنجا سکونت دارد. اما کوچکترین توجیهی برای چنین برداشتی در بایبل و قرآن وجود ندارد. اما برخلاف این تصور مشاهده می‌کنیم که در کتاب دوم سموئیل، فصل ۷ وقتی داود تصمیم می گیرد خانه ای برای خدا بنا کند، خدا در رویایی به ناتان توضیح می‌دهد که خانه ای ندارد و لازم نیست داود خانه ای برای او بسازد. اما اضافه می‌کند که کسی از ذریت داود برای او خانه ای بنا خواهد کرد که «اسم» او در آنجا قرار خواهد گرفت.

۲ سموئیل ۷: ۱۲  زیرا روزهای‌ تو (داود) تمام‌ خواهد شد و با پدران‌ خود خواهی‌ خوابید و ذریت‌ تو را که‌ از صُلب‌ تو بیرون‌ آید، بعد از تو استوار خواهم‌ ساخت‌، و سلطنت‌ او را پایدار خواهم‌ نمود. ۱۳  او برای‌ «اسم‌» من‌ خانه‌ای‌ بنا خواهد نمود و کرسی‌ سلطنت‌ او را تا به‌ ابد پایدارخواهم‌ ساخت‌.

نکته اولی که باید به آن دقت کنید آن است که خانه برای «اسم» خدا ست نه خود او. اسم هم نباید با اسم نشانه ای که فقط یک لفظ قراردادی است اشتباه شود یعنی وقتی در صحبت روزمره می‌گوییم اسم آن شخص «علی» است تنها به یک لفظ اشاره شده چرا که چنین اسمی چیزی از مشخصات و خصوصیات آن فرد را نمایان نمی کند و حتی به طور مشترک برای افراد مختلفی استفاده می شود. اما منظور از اسم در بایبل و قرآن مشخصات و خصوصیات واقعی است که با تاریخچه اعمال شخص مرتبط است. بنابراین منظور از «اسم خداوند» آن توصیف و شناختی از خدا است که از طریق کلام خود او به واسطه انبیا به ما نازل شده. در نتیجه مجموعه مکتوب وحی جایی است که «اسم» او در آن قرار دارد. به عبارت دیگر اسم خداوند در کتاب خداوند قرار دارد. از همین جا می توان دریافت آنچه به نام «حج» در اسلام سنتی جا افتاده جز یک خطای تفسیری بیش نیست چرا که در واقع منظور قرآن از حج، سفر به مکه و زیارت کعبه نیست بلکه خواندن کتاب خدا و احتجاج به آن است.

نکته دومی که باید توضیح داده شود مفهوم «ذریت» است که معمولا تحت اللفظی به «پسر» تعبیر می شود اما این یکی از استعاره هایی است که در بایبل برای تناسخ آتی فرد به کار می‌رود.  مثلاً در تورات می خوانیم که از یک طرف خدا می گوید پسران نباید برای اعمال پدرشان مجازات شوند: تثنیه ۲۴: ۱۶« پدران‌ به‌ عوض‌ پسران‌ کشته‌ نشوند، و نه‌ پسران‌ به‌ عوض‌ پدران‌ کشته‌ شوند. هر کس‌ برای‌ گناه‌ خود کشته‌ شود.» از طرف دیگر هم می بینید خدا می گوید: خروج ۲۰: ۵ «… خدای‌ غیور هستم‌، که‌ انتقام‌ گناه‌ پدران‌ را از پسران‌ تا پشت‌ سوم‌ و چهارم‌ از آنانی‌ که‌ مرا دشمن‌ دارند می‌گیرم‌.» یعنی در مورد دوم انگار خدا دستور خودش را نقض می کند! اما در واقع چنین نیست بلکه در آنجا به تناسخ های بعدی شخص اشاره می کند. در نتیجه وقتی به داود می گوید کسی از ذریت تو خانه ای برای «اسم» من بنا می کند منظور پسرش سلیمان نیست، بلکه به محمد اشاره می‌کند که تناسخ داود است. اوست که آخرین وحی مکتوب را دریافت خواهد کرد و باز در تایید این تفسیر برمی‌گردیم به کتاب حجی:

حجی ۲: ۹ « یهوه‌ صبایوت‌ می‌گوید: جلالِ آخرِ این‌ خانه‌ از جلال‌ نخستینش‌ عظیم‌تر خواهد بود و در این‌ مکان‌، سلامتی‌ را خواهم‌ بخشید. قول‌ یهوه‌ صبایوت‌ این‌ است‌.»

علاوه بر این عیسی به پیشگویی مزامیر ۱۱۸: ۲۲ اشاره می کند:

انجیل متی ۲۱: ۴۲ «عیسی بدیشان گفت، مگر در کتب هرگز نخوانده‌اید این که سنگی را که معمارانش ردّ نمودند، همان سر زاویه شده است. این از جانب خداوند آمد و در نظر ما عجیب است.» ۴۳ «از این جهت شما را می‌گویم که ملکوت خدا از شما گرفته شده، به امّتی که میوهاش را بیاورند، عطا خواهد شد.» ۴۴ «و هر که بر آن سنگ افتد، منکسر شود و اگر آن بر کسی افتد، نرمش سازد.»

در این استعاره که به قرآن بعنوان راس هرم بنای کلام خداوند اشاره کرده، گرفته شدن وحی از قوم بنی اسرائیل و داده شدن آن به اعراب پیش‌گویی شده. این پیش گویی در هر سه انجیل متی، مرقس، و لوقا تکرار شده. در مرقس‌ ۱۲: ۱-۱۰، و لوقا ۲۰: ۹-۱۸ تحت عنوان «حکایت باغبانهای ظالم» آمده که شخصی تاکستانش را به دهقانان سپرد، اما هر بار که نوکرش را برای دریافت میوه به نزد آنها می‌فرستاد، آنها او را می‌زدند و دست خالی برمی‌گرداندند. نهایتاً شخص پسر خود را می‌فرستد اما باغبانها او را می‌کشند و بیرون تاکستان می‌اندازند. سپس عیسی می‌گوید:

انجیل مرقس ۱۲: ۹ «پس صاحب تاکستان چه خواهد کرد؟ او خواهد آمد و آن باغبانان را هلاک ساخته، باغ را به دیگران خواهد سپرد.» ۱۰ «آیا این نوشته را نخوانده‌اید، سنگی که معمارانش ردّ کردند، همان سر زاویه گردید؟»

تاکستان در بایبل استعاره ای است از خود قوم بنی‌اسرائیل و در این پیش‌گویی عیسی به نبوت اشعیا اشاره می‌کند که در آن گرفتن نبوت از قوم اسرائیل پیش گویی شده:

اشعیا ۵: ۴ «برای‌ تاکستان‌ من‌ دیگر چه‌ توان‌ کرد که‌ در آن‌ نکردم‌؟ پس‌ چون‌ منتظر بودم‌ که‌ انگور بیاورد، چرا انگور بد آورد؟» ۵ «لهذا الان‌ شما را اعلام‌ می‌نمایم‌ که‌ من‌ به‌ تاکستان‌ خود چه‌ خواهم‌ کرد. حصارش‌ را برمی‌دارم‌ و چراگاه‌ خواهد شد؛ و دیوارش‌ را منهدم‌ می‌سازم‌ و پایمال‌ خواهد گردید.» ۶ «و آن‌ را خراب‌ می‌کنم‌ که‌ نه‌ پازش‌ و نه‌ کنده‌ خواهد شد و خار و خس‌ در آن‌ خواهد رویید، و ابرها را امر می‌فرمایم‌ که‌ بر آن‌ باران‌ نباراند.» ۷ «زیرا که‌ تاکستان‌ یهوه‌ صبایوت‌ خاندان‌ اسرائیل‌ است‌ و مردان‌ یهودا نهال‌ شادمانی‌ او می‌باشند. و برای‌ انصاف‌ انتظار کشید و اینک‌ تعدّی‌ و برای‌ عدالت‌ و اینک‌ فریاد شد.»

بنابراین شما می‌بینید که مجموعه نبوتهای مربوط به انتقال نبوت از قوم اسرائیل به اعراب متضمن این نکته نیز هست که همان طور که سنت انبیا پیشین مکتوب کردن وحی بوده، در زمان نزول قرآن نیز مکتوب کردن آن باید جزوی از رسالت محمد بوده باشد. و این فرض که محمد در انجام چنین وظیفه ای کوتاهی کرده باشد با چهره ای که بایبل و قرآن از سنت ابراهیمی ارائه می‌کنند در تضاد است.

با توجه به این نمونه ها نمی‌توان به بایبل و قرآن استناد کرد که محمد قصد نداشته کتابی از وحی ای که دریافت می‌کرده فراهم آورد. چنین تصویری نه با بایبل مطابقت دارد نه با قرآن. کسانی که تئوری هایی از قبیل شفاهی بودن قرآن، رویایی بودن قرآن، یا کتاب نبودن قرآن را پیشنهاد می‌کنند، در تضاد با دیدگاه بایبل و قرآن سخن می‌گویند و استدلالشان نمی تواند مبتنی بر متن بایبل و قرآن باشد بلکه یک قضاوت تاریخی یا رأی فلسفی است.

به عنوان آخرین نمونه از استعاره هایی که در بایبل برای اشاره به وحی مکتوب بکار رفته باید به دو موجود افسانه ای یعنی «بهیموت» و «لویاتان» که در انتهای کتاب ایوب آمده اشاره کنم. همانطور که می‌دانید در داستان ایوب پس از اینکه مشاجرات ایوب با دوستانش بر سر فلسفه بلاهایی که بر سرش آمده به جایی نمی‌رسد، خود خدا ایوب را مورد خطاب قرار می‌دهد و پس از اشاره به این دو موجود ایوب بلافاصله قانع می‌شود و از گفته خود عذرخواهی می‌کند؛ نکته ای که تا امروز محققین از فهم آن عاجز بوده اند و هیچ گونه توضیحی برای ارتباط این دو موجود با کل ماجرا ندارند. اما در حقیقت این دو موجود چیزی جز استعاره ای برای تورات و قرآن نیستند که به خاطر ارزش عددی خاصشان ارتباط مستقیمی با ساختار ریاضی تورات و قرآن برقرار می‌کنند. به علاوه، وقتی به توصیفات این دو موجود افسانه ای دقت کنید متوجه نکات جالبی می‌شوید:

ایوب ۴۰:

۱۵  اینک‌ بَهِیموت‌ که‌ او را با تو آفریده‌ام‌ که‌ علف‌ را مثل‌ گاو می‌خورد،

۱۶  همانا قوّت‌ او در کمرش‌ می‌باشد، و توانایی‌ وی‌ در رگهای‌ شکمش‌.

۱۷  دم‌ خود را مثل‌ سرو آزاد می‌جنباند. رگهای‌ رانش‌ به‌ هم‌ پیچیده‌ است‌.

۱۸  استخوانهایش‌ مثل‌ لوله‌های‌ برنجین‌ و اعضایش‌ مثل‌ تیرهای‌ آهنین‌ است‌.

۱۹  او افضل‌ صنایع‌ خدا است‌. آن‌ که‌ او را آفرید حربه‌اش‌ را به‌ او داده‌ است‌.

۲۰  به‌ درستی‌ که‌ کوهها برایش‌ علوفه‌ می‌رویاند، که‌ در آنها تمامی حیوانات‌ صحرا بازی‌ می‌کنند؛

۲۱  زیر درختهای‌ کُنار می‌خوابد. در سایه‌ نیزار و در خَلاب‌.

۲۲  درختهای‌ کُنار او را به‌ سایه‌ خود می‌پوشاند، و بیدهای‌ نهر، وی‌ را احاطه‌ می‌نماید.

۲۳  اینک‌ رودخانه‌ طغیان‌ می‌کند، لیکن‌ او نمی‌ترسد و اگر چه‌ اُرْدُن‌ در دهانش‌ ریخته‌ شود ایمن‌ خواهد بود.

۲۴  آیا چون‌ نگران‌ است‌ او را گرفتار توان‌ کرد؟ یا بینی‌ وی‌ را با قلاّب‌ توان‌ سفت‌ ؟

ایوب ۴۱:

۱ آیا لِوْیاتان‌ را با قلاّب‌ توانی‌ کشید؟ یا زبانش‌ را با ریسمان‌ توانی‌ فشرد؟

۲  آیا در بینی‌ او مهار توانی‌ کشید؟ یا چانه‌اش‌ را با قلاّب‌ توانی‌ سفت‌؟

۳  آیا او نزد تو تضرّع‌ زیاد خواهد نمود؟ یا سخنان‌ ملایم‌ به‌ تو خواهد گفت‌؟

۴  آیا با تو عهد خواهد بست‌ یا او را برای‌ بندگی‌ دایمی‌ خواهی‌ گرفت‌؟

۵  آیا با او مثل‌ گنجشک‌ بازی‌ توانی‌ کرد؟ یا او را برای‌ کنیزان‌ خود توانی‌ بست‌؟

۶  آیا جماعت‌ از او داد و ستد خواهند کرد؟ یا او را در میان‌ تاجران‌ تقسیم‌ خواهند نمود؟

۷  آیا پوست‌ او را با نیزه‌ها مملّو توانی‌کرد؟ یا سرش‌ را با خُطّافهای‌ ماهی‌گیران‌؟

۸  اگر دست‌ خود را بر او بگذاری‌ جنگ‌ را به‌ یاد خواهی‌ داشت‌ و دیگر نخواهی‌ کرد.

۹  اینک‌ امید به‌ او باطل‌ است‌. آیا از رؤیتش‌ نیز آدمی‌ به‌ روی‌ درافکنده‌ نمی‌شود؟

۱۰  کسی‌ اینقدر متهوّر نیست‌ که‌ او را برانگیزاند. پس‌ کیست‌ که‌ در حضور من‌ بایستد؟

۱۱  کیست‌ که‌ سبقت‌ جسته‌، چیزی‌ به‌ من‌ داده‌، تابه‌ او ردّ نمایم‌؟ هرچه‌ زیر آسمان‌ است‌ از آن‌ من‌ می‌باشد.

۱۲  «درباره‌ اعضایش‌ خاموش‌ نخواهم‌ شد و از جبروت‌ و جمال‌ ترکیب‌ او خبر خواهم‌ داد.

۱۳  کیست‌ که‌ روی‌ لباس‌ او را باز تواند نمود؟ و کیست‌ که‌ در میان‌ دو صف‌ دندانش‌ داخل‌ شود؟

۱۴  کیست‌ که‌ درهای‌ چهره‌اش‌ را بگشاید؟ دایره‌ دندانهایش‌ هولناک‌ است‌.

۱۵  سپرهای‌ زورآورش‌ فخر او می‌باشد، با مُهر محکم‌ وصل‌ شده‌ است‌.

۱۶  با یکدیگر چنان‌ چسبیده‌اند که‌ باد از میان‌ آنها نمی‌گذرد.

۱۷  با همدیگر چنان‌ وصل‌ شده‌اند و با هم‌ مُلْتَصِق اند که‌ جدا نمی‌شوند.

۱۸  از عطسه‌های‌ او نور ساطع‌ می‌گردد و چشمان‌ او مثل‌ پلکهای‌ فجر است‌.

۱۹  از دهانش‌ مشعلها بیرون‌ می‌آید و شعله‌های‌ آتش‌ برمی‌جهد.

۲۰  از بینی‌های‌ او دود برمی‌آید مثل‌ دیگ‌ جوشنده‌ و پاتیل‌.

۲۱  از نفس‌ او اخگرها افروخته‌ می‌شود و از دهانش‌ شعله‌ بیرون‌ می‌آید.

۲۲  بر گردنش‌ قوّت‌ نشیمن‌ دارد، و هیبت‌ پیش‌ رویش‌ رقص‌ می‌نماید.

۲۳  طبقات‌ گوشت‌ او به‌ هم‌ چسبیده‌ است‌، و بر وی‌ مستحکم‌ است‌ که‌ متحرّک‌ نمی‌شود.

۲۴  دلش‌ مثل‌ سنگ‌ مستحکم‌ است‌، و مانند سنگ‌ زیرین‌ آسیا محکم‌ می‌باشد.

۲۵  چون‌ او برمی‌خیزد، نیرومندان‌ هراسان‌ می‌شوند، و از خوف‌ بی‌خود می‌گردند.

۲۶  اگر شمشیر به‌ او انداخته‌ شود اثر نمی‌کند، و نه‌ نیزه‌ و نه‌ مزراق‌ و نه‌ تیر.

۲۷  آهن‌ را مثل‌ کاه‌ می‌شمارد و برنج‌ را مانند چوب‌ پوسیده‌.

۲۸  تیرهای‌ کمان‌ او را فرار نمی‌دهد و سنگهای‌ فلاخن‌ نزد او به‌ کاه‌ مبدّل‌ می‌شود.

۲۹  عمود مثل‌ کاه‌ شمرده‌ می‌شود و بر حرکت‌ مزراق‌ می‌خندد.

۳۰  در زیرش‌ پاره‌های‌ سفال‌ تیز است‌ و گردون‌ پر میخ‌ را بر گِل‌ پهن‌ می‌کند.

۳۱  لجّه‌ را مثل‌ دیگ‌ می‌جوشاند و دریا را مانند پاتیلچه‌ عطّاران‌ می‌گرداند.

۳۲  راه‌ را در عقب‌ خویش‌ تابان‌ می‌سازد به‌ نوعی‌ که‌ لجّه‌ را سفیدمو گمان‌ می‌برند.

۳۳ بر روی‌ خاک‌ نظیر او نیست‌، که‌ بدون‌ خوف‌ آفریده‌ شده‌ باشد.

۳۴  بر هرچیز بلند نظر می‌افکند و بر جمیع‌ حیوانات‌ سرکش‌ پادشاه‌ است‌.»

نکته مهم در آیه اول آن است که گفته شده «ایوب» و «بهیموت» با هم آفریده شده اند، و ما باز رد پای تناسخ را می‌بینیم. یعنی مسیح سبط یهودا که دریافت کننده وحی کتبی است در زندگی های متعددی کتاب خدا را دریافت کرده. در واقع داستان بلاهایی که به ایوب می‌رسد پیشگویی بلاهایی است که به مسیح سبط یهودا در زمان عیسی می‌رسد چون از مقام نبوت به اجبار طرد می‌شود و جایش را «آنتی کریست» یا همان دجال می‌گیرد. اما در بازگشتش به شکل محمد مقام خود را دوباره کسب می‌کند و کتاب جدیدی دریافت می‌کند که در اینجا به لویاتان تشبیه شده. بهمین خاطر ایوب متوجه نقشه خداوند می‌شود و عذر خواهی می‌کند. در غیر اینصورت صحبت کردن از دو موجود ناشناخته چه ربطی به بلاهایی که بر سر ایوب آمده می‌تواند داشته باشد؟ این دقیقاً پرسشی است که بسیاری از محققین بایبل مطرح کرده اند بدون اینکه جوابی برای آن داشته باشند.

توصیفاتی که در مورد لویاتان به کار رفته گویای این نکته است، مثلاً اینکه روشنی بخش است، سپرهایش با مهر به هم وصل شده، و خدا باید در مورد اعضا و ساختارش به ما آگاهی بدهد. اما علاوه بر این کنایه ها نکته مهمی در مورد ارزش عددی «بهیموت» و«لویاتان» جلب توجه می‌کند چون ارزش عددی (کوچک)  «بهیموت» ۲۱ است، یعنی ۷×۳؛ و ارزش عددی (کوچک) «لویاتان» ۱۹ است. یعنی این دو کلمه دقیقاً به کدهای عددی تورات و قرآن اشاره می‌کنند.

همان طور که در مقالات پیشین توضیح داده ام ساختار عددی تورات و قرآن بر اساس ارزش های عددی اسم خدا در تورات یعنی «یهوه» و ارزش عددی سه حرف آن یعنی ی – ه – و هستند. ارزش عددی یهوه ۲۶ و ۱۷ است:

۲۶ = ۵+۶+۵+۱۰

۱۷ = ۵+۶+۵+۱

و ارزش سه حرف آن ۲۱ یا ۱۲ است:

۷×۳ = ۲۱ = ۶+۵+۱۰

۱۲ = ۶+۵+۱

مثلاً ارزش عددی اولین آیه تورات ۲۷۰۱ است چون این عدد می‌شود ۷۳×۳۷.

برای نمونه در کتاب پیدایش ۷: ۱۱ تاریخ شروع طوفان نوح چنین ذکر شده: «و در سال‌ ششصد از زندگانی‌ نوح‌، در روز هفدهم‌ از ماه‌ دوم‌، در همان‌ روز جمیع‌ چشمه‌های‌ لجۀ عظیم‌ شکافته‌ شد، و روزنهای‌ آسمان‌ گشوده‌.» دلیل آن این است که با پشت سرهم نوشتن این تاریخ: ۱۷۲۶۰۰ شما هر دو ارزش عددی یهوه را مشاهده می‌کنید.

عدد دیگری که به طور مشابه با ۳ و ۷ در تورات و قرآن بسیار استفاده شده عدد ۱۹ است که رشاد خلیفه به کشف آن در بین مسلمانان شهرت دارد. اما اهمیت این عدد در بین عرفای یهودی حداقل به قرون وسطی و زمان رواج کابالا می‌رسد.

رابطه ریاضی ۳ و ۷ و ۱۹ بر مبنای اعداد اول فرد می‌باشد چون عدد ۳ اولین عدد اول فرد است؛ عدد ۷ سومین عدد اول فرد است؛ و عدد ۱۹ هفتمین عدد اول فرد. بنابراین در بایبل نه تنها در میان اعداد به کار رفته، بلکه در ساختار متن هم این اعداد استفاده شده اند. برای مثال عمر نوح که ۹۵۰ سال ذکر شده مضرب ۱۹ است. یا در تورات سه بار به انگشت خدا اشاره شده. اگر به اولین آیه ای که در آن انگشت خدا ذکر شده نگاه کنید شماره آن ۱۹ است:

کتاب خروج ۸: ۱۹ «و جادوگران‌ به‌ فرعون‌ گفتند: این‌ انگشت‌ خداست‌. اما فرعون‌ را دل‌ سخت‌ شد که‌ بدیشان‌ گوش‌ نگرفت‌، چنانکه‌ خداوند گفته‌ بود.»

کتاب خروج ۳۱: ۱۸ «و چون‌ گفتگو را با موسی‌ در کوه‌ سینا بپایان‌ برد، دو لوح‌ شهادت‌، یعنی‌ دو لوح‌ سنگ‌ مرقوم‌ به‌ انگشت‌ خدا را به‌ وی‌ داد.»

کتاب تثنیه ۹: ۱۰ « و خداوند دو لوح‌ سنگ‌ مکتوب‌ شده‌ به‌ انگشت‌ خدا را به‌ من‌ داد و بر آنها موافق‌ تمامی‌ سخنانی‌ که‌ خداوند در کوه‌ از میان‌ آتش‌ در روز اجتماع‌ به‌ شما گفته‌ بود، نوشته‌ شد.»

اکنون به مجموع فصل و آیه ها دقت کنید:

مجموع فصل و آیه اولی می‌ شود ۳×۳×۳

مجموع فصل و آیه دومی می‌ شود ۷×۷

مجموع فصل و آیه سومی می‌شود ۱۹

پس مجموع هر سه فصل و آیه می‌شود ۹۵ که بازهم مضرب ۱۹ است.

اکنون با توجه به ارتباط خانه خدا با کتاب خدا و دانستن الگوهای عددی آنها می توانیم حتی از اشارات تورات به ساختار عددی کتاب خدا یا تورات و قرآن هم صحبت کنیم چرا که روابط عددی مَقدس، خیمه، و مسکن در تورات دقیقاً بیانگر روابط عددی کتاب خدا و قرآن خواهند بود. اگر به کتاب خروج فصل ۲۵ دقت کنید سرنخ این روابط را پیدا می کنید، در این بخش از تورات آمده:

خروج ۲۵: ۱ «وخداوند موسی‌ را خطاب‌ کرده‌ گفت‌: ۲ به‌ بنی‌اسرائیل‌ بگو که‌ برای‌ من‌هدایا بیاورند؛ … ۸  و مقامی‌ و مَقدَسی‌ برای‌ من‌ بسازند تا در میان‌ ایشان‌ ساکن‌ شوم‌. ۹ موافق‌ هر آنچه‌ به‌ تو نشان‌ دهم‌ از نمونۀ مسکن‌ و نمونۀ جمیع‌ اسبابش‌، همچنین‌ بسازید.»

کلمه ای که در فارسی به «نمونه» ترجمه شده در عبری تونیت (תַּבְנִ֣ית) است که معنی طرح، مدل، فرم، الگو (pattern) می‌دهد.  بنابراین ساخت مسکن خدا باید مطابق همان الگویی باشد که خدا نشان موسی داده و بهمین شکل می‌توان نتیجه گرفت که ساختار قرآن هم باید مطابق همان الگویی باشد که خدا به محمد نشان داده. جالب اینکه خود کلمه «تونیت» ۷ بار در (دو کتاب و چهار آیه از) تورات استفاده شده به طوری که مجموع فصولی که در آن آمده با ۷ بار تکرار ۷۰ و مجموع آیات آن با ۷ بار تکرار ۱۰۴ می‌شود که مضرب ۲۶ است. اما با ۴ بار تکرار مجموع فصول ۳۷ و مجموع آیات ۶۰ می‌شود که مضرب ۱۲ است. مجموع دو فصل بدون تکرار هم ۲۹ است. یعنی کلمه «الگو» (pattern) کاملا روی الگوهای عددی تورات قرار دارد، به علاوه، عددی که از نوشتن ارزش عددی حروف این کلمه به دست می‌آید (۴۲۵۱۴) مضرب ۲۹×۷۳۳ است.

برای اینکه ارتباط عددی کتاب خدا با اعداد یهوه یعنی ۲۶ و ۱۷ از پشت پرده استعاره ها نمایان گردد می توان به قسمتی از اعدادی که در کتاب اول پادشاهان فصل ۶ آمده مراجعه کرد؛ قسمتی که در آن ساختمان معبد سلیمان تشریح شده. این فصل ۳۸ آیه دارد که مضرب ۱۹ است؛ در ۲۱ آیه آن یعنی در ۷×۳ آیه آن ۴۹ عدد به کار رفته یعنی ۷×۷ عدد که مجموعشان ۸۹۶ می‌شود یعنی ۷ ضربدر ۲ به توان ۷.

در ۱۷ آیه آن عددی به کار نرفته و مجموع آنها ۲۹۲ است که مضرب ۷۳ است. دو بار هم از ماه «زیو» که ماه دوم است نام برده شده که جمع کل اعداد را به ۹۰۰ می‌رساند که می‌شود ۳۰×۳۰. اما این اعداد در دو گروه طبقه بندی می‌شوند، یکی آن دسته اعدادی که به تاریخ/زمان مربوط هستند مثل ماه و سال. این اعداد در ۳ آیه ۱ و ۳۷ و ۳۸ قرار دارند که مجموع شماره آیاتشان (۷۶) مضرب ۱۹ است. مجموع کل ۷ عدد مربوط به زمان به علاوه دو بار ماه دوم می‌شود ۵۲۰  که مضرب ۲۶ است.

گروه دیگر اعدادی هستند که به معبد مربوط می‌شوند و شامل ۴۲ عدد هستند که در ۱۸ آیه ذکر شده اند. مجموع این آیات هم ۳۷۳ می‌شود که مستقیماً ۳ و ۷ را نمایان می‌کنند. اما این گروه هم در دو قسمت معرفی شده اند که قسمت اول را در زیر مشاهده می‌کنید:

اول پادشاهان فصل ۶:

۲  و خانۀ خداوند که‌ سلیمان‌ پادشاه‌ بنا نمود طولش‌ شصت‌ ذراع‌ و عرضش‌ بیست‌ و بلندیش‌ سی‌ ذراع‌ بود.

۳  و رواق‌ پیش‌ هیکل‌ خانه‌ موافق‌ عرض‌ خانه‌، طولش‌ بیست‌ ذراع‌ و عرضش‌ روبروی‌ خانه‌ ده‌ ذراع‌ بود.

۴  و برای‌ خانه‌ پنجره‌های‌ مُشَبّکْ ساخت.

۵  و بر دیوار خانه‌ به‌ هر طرفش‌ طبقه‌ها بنا کرد، یعنی‌ به‌ هر طرف‌ دیوارهای‌ خانه‌ هم‌ بر هیکل‌ و هم‌ بر محراب‌ و به‌ هر طرفش‌ غرفه‌ها ساخت‌.

۶  و طبقۀ تحتانی‌ عرضش‌ پنج‌ ذراع‌ و طبقۀ وسطی‌ عرضش‌ شش‌ ذراع‌ و طبقۀ سومی‌ عرضش‌ هفت‌ ذراع‌ بود زیرا که‌ به‌ هر طرف‌ خانه‌ از خارجْ پشته‌ها گذاشت‌ تا تیرها در دیوار خانه‌ متمکّن‌ نشود.

۷  و چون‌ خانه‌ بنا می‌شد از سنگهایی‌ که‌ در معدن‌ مهیا شده‌ بود، بنا شد به‌ طوری‌ که‌ در وقت‌ بنا نمودن‌ خانه‌ نه‌ چکّش‌ و نه‌ تبر و نه‌ هیچ‌ آلات‌ آهنی‌ مسموع‌ شد.

۸  و درِ غُرفه‌های‌ وسطی‌ در جانب‌ راست‌ خانه‌ بود و به‌ طبقۀ وسطی‌ و از طبقه‌ وسطی‌ تا طبقۀ سومی‌ از پلّه‌های‌ پیچاپیچ‌ بالا می‌رفتند.

۹  و خانه‌ را بنا کرده‌، آن‌ را به‌ اتمام‌ رسانید و خانه‌ را با تیرها و تخته‌های‌ چوب‌ سرو آزاد پوشانید.

۱۰  و بر تمامی‌ خانه‌ طبقه‌ها را بنا نمود که‌ بلندی‌ هر یک‌ از آنها پنج‌ ذراع‌ بود و با تیرهای‌ سرو آزاد در خانه‌ مُتِمَکِّن‌ شد.

۱۱  و کلام‌ خداوند بر سلیمان‌ نازل‌ شده‌، گفت‌:

۱۲  « این‌ خانه‌ای‌ که‌ تو بنا می‌کنی‌، اگر در فرایض‌ من‌ سلوک‌ نموده‌، احکام‌ مرا به‌ جا آوری‌ و جمیع‌ اوامر مرا نگاه‌ داشته‌، در آنها رفتار نمایی‌، آنگاه‌ سخنان‌ خود را که‌ با پدرت‌، داود، گفته‌ام‌ با تو استوار خواهم‌ گردانید.

۱۳  و در میان‌ بنی‌اسرائیل‌ ساکن‌ شده‌، قوم‌ خود اسرائیل‌ را ترک‌ نخواهم‌ نمود.»

۱۴  پس‌ سلیمان‌ خانه‌ را بنا نموده‌، آن‌ را به‌اتمام‌ رسانید.

۱۵  و اندرون‌ دیوارهای‌ خانه‌ را به‌ تخته‌های‌ سرو آزاد بنا کرد، یعنی‌ از زمین‌ خانه‌ تا دیوار متصل‌ به‌ سقف‌ را از اندرون‌ با چوب‌ پوشانید و زمین‌ خانه‌ را به‌ تخته‌های‌ صنوبر فرش‌ کرد.

۱۶  و از پشت‌ خانه‌ بیست‌ ذراع‌ با تخته‌های‌ سرو آزاد از زمین‌ تا سر دیوارها بنا کرد و آنها را در اندرون‌ به‌ جهت‌ محراب‌، یعنی‌ به‌ جهت‌ قدس‌الاقداس‌ بنا نمود.

۱۷ و خانه‌، یعنی‌ هیکل‌ پیش‌ روی‌ محراب‌ چهل‌ ذراع‌ بود.

۱۸ و در اندرون‌ خانه‌ چوب‌ سرو آزاد منبّت‌ به‌ شکل‌ کدوها و بسته‌های‌ گُل‌ بود چنانکه‌ همه‌اش‌ سرو آزاد بود و هیچ‌ سنگ‌ پیدا نشد.

۱۹  و در اندرون‌ خانه‌، محراب‌ را ساخت‌ تا تابوت‌ عهد خداوند را در آن‌ بگذارد.

۲۰  و اما داخل‌ محراب‌ طولش‌ بیست‌ ذراع‌ و عرضش‌ بیست‌ ذراع‌ و بلندیش‌ بیست‌ ذراع‌ بود و آن‌ را به‌ زر خالص‌ پوشانید و مذبح‌ را با چوب‌ سرو آزاد پوشانید.

چنان که مشاهده می کنید این بخش شامل ۱۹ آیه است. مجموع اعدادی که در این قسمت ذکر شده دقیقاً ۱۷×۱۷ است. به علاوه اگر دقت کنید چنان که در جدول زیر نمایش داده شده مجموع اعداد دو رقمی سرراست ۲۶۰ است، در حالی که مجموع اعداد یک رقمی ۲۹ است.

 

 

[۱]Graham, William Albert. Beyond the Written Word : Oral Aspects of Scripture in the History of Religion. Cambridge [etc.]: Cambridge University Press, 1987. pp. 50-52.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته