حشمت حکمت
در یک کتاب به نام “رادیو بنیامین“، متون برنامههای رادیویی والتر بنیامین متفکر آلمانی و منتقد فرهنگ گردآوری شدهاند که طی سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳ برای دو ایستگاه رادیویی برلین و فرانکفورت هشتاد تا نود برنامه نوشته و اجرا کرد.
این کتاب اخیرا به انگلیسی ترجمه و نشر یافته است و بر اساس نوشتههای تایپی جمعآوری شده است زیرا آن برنامهها زنده بودند و ضبط نشدند.
این برنامههای رادیویی را باید محصول سه چیز دانست: ناکامی بنیامین در یافتن شغلی آکادمیک؛ زمینههای ظهور فاشیسم در اروپا؛ قدرت بنیامین در مقام جستارنویسی که فرهنگ را به طور همه جانبه نقد میکرد.
رادیو محلی برلین در اکتبر ۱۹۲۳ در آلمان راه اندازی شد و بنیامین از ۱۹۲۵ به فکر برنامه نوشتن برای رادیو افتاد. او در تاریخ ۱۹ فوریه ۱۹۲۵در نامهای به گرهام شولم، محقق عرفان یهودی و دوست نزدیک بنیامین، نوشت: “چشم به هر فرصتی دارم که ممکن است در محل ایجاد شود و نهایتا برای سمت سردبیری یک مجله رادیویی درخواست دادهام، یا دقیقتر، یک کار ضمیمهای است. این، یک کار نیمه وقت است اما احتمالا به سادگی نتوانم بگیرمش چون بر سر توافق حقالوکاله با کارفرما مشکل داریم. وضعیت این طور است که ارنست شوئن [دوست دوران مدرسه بنیامین] سمت مهمی در اینجا داشته است. او مدیر برنامه ایستگاه رادیویی فرانکفورت است و سفارش مرا برای این شغل کرده است.”
بنیامین در خصوص این شغل نوشته بود: “کاریست که صرفا برای گذارن زندگی انجام میدهم.” و آدورنو در جایی اشاره کرده است که بنیامین بعدا توانست نسبتا از نگرانی درآید، در پس شکست برنامههای آکادمی و پیش از ظهور فاشیسم، خیلی مدیون همکاری شوئن بود که مدیر برنامه رادیو فرانکفورت بود و فرصت کاری منظم و مرتب را در اختیار بنیامین گذاشت.
بنیامین تا زمان به قدرت گرفتن نازیها در آلمان این شغل را داشت همانطور که آدورنو نوشته است، تز دکترای بنیامین از طرف آکادمی پذیرفته نشده بود، و به این ترتیب، او نتوانسته بود به آکادمی آلمان راه پیدا کند تا ضمانت شغلی برای آینده کسب کند. هر چند که بنیامین پذیرفتن برنامه نویسی و اجرا برای رادیو را صرفا منبع درآمد ذکر کرده است اما توجه خاص بنیامین به تکنولوژیهای نوی رسانهای بیتاثیر نبوده است. رساله “اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی” (۱۹۳۶) گویای این نکته است.
آخرین برنامهای که بنیامین نوشت و اجرا کرد “کودکی برلین حوالی ۱۹۰۰” در تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۹۳۳ بود زیرا ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ یعنی درست روز بعد، هیتلر رسما به قدرت رسید. بنا به گفته ویراستار انگلیسی کتاب، از این برنامه نه متنی به جا مانده و نه صدای ضبط شدهای، اما بنیامین بعدها متنی با این عنوان نوشت، که معلوم نیست چه مقدار از آن در آخرین برنامه رادیویی اجرا شد.
نوع نوشتاری بنیامین جستارنویسی (essay) بوده است، این شکل نوشتن او را مجهز میکرده است تا بازیگوشانه در مقام منتقد ضربه خود را بزند و در نوشتن برنامه رادیویی به او مدد رسانده بود.
نوشتههای رادیویی بنیامین حاکی از آن است که او نوع دیگری از برخورد با تکنولوژی رسانهای را نشانه رفته است. این شکل برخورد با تکنولوژی رسانهای را باید در نوع رابطه دیالکتیکی هگلی “خدایگان و بنده” دید. با این فرق که: نخست، برخلاف نظر تحلیلگرانی که مرتب میگویند باید اخلاق تکنولوژی تاسیس کرد تا از تسلط آن بر بشر جلوگیری کرد، باید اجازه داد- یا شاید به بیان دقیقتر، تکنولوژی به دنبال اجازه گرفتن نمیماند- «شّر» تکنولوژی بیرون بزند.
تاسیس یک نظام اخلاقی برای تکنولوژی بیشتر ایدئالیستی میآید زیرا به نظر میآید که در این رویکرد، تکنولوژی جدای از نظام اخلاقی بشر موجودیت دارد، حال آنکه اگر چنان بود از ابتدای پیشرفت فزآینده تکنولوژی، الزامات آن نظام اخلاقی را میپذیرفت. از اتفاق دقیقا بر اساس همان نظام اخلاقی هم عمل کرده است. زیرا آن نظام اخلاق مزورانه تلاش میکند چیزی به نام “شّر” را محو کند.
دوم اینکه اجازه داد رابطه خدایگان و بنده یا رابطه بشر و تکنولوژی رسانهای، رابطه جدلی باشد که هر طرف میخواهد جایگزین دیگری شود. در این حالت بیرون زدن شر همیشه امکان مقاومت را میدهد. به این ترتیب است که تکنولوژی در مقام رقیب خود وسیله مقاومت انسان میشود. این نکته در تکنولوژی روبات مشهودتر است و در داستانهای علمی-تخیلی بشر و روبات رقیب هم هستند.
اما در همین کتاب “رادیو بنیامین” علاوه بر برنامههای اجرایی، پارهای از تاملات بنیامین در خصوص رادیو نیز اضافه شده است. کنار هم گذاشتن این تاملات و برنامههای اجرایی چشمانداز روشنی از آنچه میتوان “مواجهه تکنولوژیک” نامید، به دست میدهد.
نگاهی گذار به برنامهسازی بنیامین، تفاوت یک متفکر و منتقد فرهنگ را با برنامهنویسان و مجریان رایج که صرفا دنبال پر کردن فضای رسانه هستند، نشان میدهد. عمده برنامههای بنیامین برای کودکان است. جایگاه کودکان در نزد بنیامین، جایگاه “تمایز کیفی” بین کودکان و بزرگسالان نیست. بنیامین به برنامههای خود نقش تعلیمی نیز داده است اما به شیوه معمول برنامه برای کودکان و بزرگسالان نساخته است. نوع روایت او، از نوع قصهگویی تبعیت میکند. تقریبا تمام برنامههای بنیامین از جذابیت قصهگویی بهره مند هستند، در این قصهگویی یکباره شنونده را مخاطب قرار میدهد که “به والدین خود، نقد بتوارگی کالا را بیاموزید” (در آخرین پاراگراف برنامه «تور اسباببازی برلین قسمت اول):
“بنابراین، با من است که موقرانه بگویم واقعا چه فکر میکنم: هر چه فرد بیشتر چیزی را بفهمد و هر چه بیشتر نوع خاص زیبایی را بداند -از گلها، کتابها، و پوشاک گرفته تا اسباببازی- بیشتر میتواند در هر چیزی که میداند و میفهمد، به وجد آید، و کمتر در قید مالکیت آن درمیآید، آن را برای خود میخرد یا هدیه دریافت میکند. آن دسته از شماها که تا آخر برنامه را شنیدید، گرچه نباید میشنیدید، باید این نکته را به والدین خود توضیح دهید.” (ص۳۷)
اما این وجه تعلیمی صرفا مقصود بنیامین نیست، در برنامه دیگر به نام “نمایش عروسک خیمهشب بازی در برلین”، از یکی از سالنهای نمایش عروسک نام میبرد که دارای سرگرمیهای “خوش ذوق” بودند “چنان که ما شنیدیم پسربچههای یک کلاس سنین ده تا چهارده ساله از لمیدن در آنجا با سیگارها و پیپهای بزرگ و نوشیدن لیوانهای بزرگ آبجو، بازداشته نمیشوند.”
در این برنامه علاوه بر روایت موجز تاریخچه گذرای عروسک خیمه شب بازی، به کارکرد اجتماعی عروسکها اشاره میکند. میدانیم که بعدها بنیامین در “تزهایی درباب تاریخ” در قطعه “کوتوله و عروسک خیمهشب بازی” استفاده درخشانی از عروسک خیمهشب بازی میکند.
بنیامین در قطعه “تاملی پیرامون رادیو”، به بربریسم و تخصص میپردازد. بنیامین معتقد است که پیش از شکلگیری رسانههای رادیو و سینما، “بنگاههای فرهنگی” با تخصصی که از مراکز آکادمیک دریافت میکردند، مشروعیت پیدا میکردند. گردش دانش صرفا از طریق کتاب، روزنامه و سخنرانی بود و این تخصص در انحصار محقق بود. بهواقع رسانههایی مانند کتاب و روزنامه محتوا را به مخاطب القاء میکردند.
اما با پیدایش رادیو، این فرم و تکنولوژی بود که به مخاطب القاء میشد. به نظر، بنیامین تکنولوژی را به منزله فرم میگرفت. در رسانهای مثل رادیو، یک طرف شنونده و مخاطب در مقام متخصص است.
برای بنیامین شنونده یا مخاطب وجهی تخصصی است که فرم یا تکنولوژی او را قادر میکند که فعالانه وارد صحنه شود. چگونه؟ بنیامین میگوید شنونده به یمن تکنولوژی میتواند رادیو را خاموش کند. این عملی نیست که با کتاب بتواند انجام دهد. گرچه میافزاید که به خاطر گرایش تودهوار رادیو، بربریسم به نقطه اوج خودش میرسد. چه نوع بربریتی؟ زمانی که شنونده محو قدرت برنامههای رادیویی (یا بعدها تلویزیونی) میشود یعنی همان حالت شیفتگی که فعالیت را از او بازمیستاند. این انفعال را بنیامین بربریّت مینامد. بربریت یعنی “هیچ معیاری برای قضاوت نداشتن و زبانی برای بیان عواطف نداشتن.”
خصلت همگانیت یا عوامیت رسانهها، یکی دیگر از تاملات بنیامین است. به زعم او دو نوع همگانیت وجود دارد: در معنای قدیمی، دانش از طریق کتاب و رورنامه از حلقه متخصصان صادر میشد و در نتیجه “بازنمایی عامه” آن در شکل تحقیق این متخصصان محدود میماند. به این ترتیب، همگانیت، امری فرعی به حساب میآمد چون اصل همان دانشی بود که متخصص تولید میکرد. ماهیت این شکل عمومی سازی، “حذف” بود. به این دلیل که “همگانیت در دنیای قدیم، نقطه عزیمتش را از بنیاد دقیق و محکم دانش اخذ میکرد، به همان طریقی بیان میشد که خود دانش آن را توسعه داده بود، اما با حذف خطوط دشوارتر فکر.” به این ترتیب، همگانیت در پیش از رسانهی رادیو، امری دست دوم و فرعی بود که منشاء آن “دانش” بود اما رادیو این وضع را تغییر داد.
با وجود رسانه رادیو (و امروزه تلویزیون و مهمتر اینترنت) با قید اینکه شنونده یا مخاطب فعال و یک طرف رسانه باشد، “همگانیت نه تنها دانش را در مسیر عمومی بسیج میکند بلکه عرصه عمومی را در مسیر دانش بسیج میکند. به عبارتی، علائق و منافع راستین عموم همیشه فعال است.” (ص ۳۷۰) این تعریف مجدد از همگانیت ماهیت دانش را تغییر میدهد و بر پیشه دانش نافذ میشود.
شکل گفتوگویی یا نمایشنامهای رادیویی از آن جهت برای بنیامین از اهمیت برخوردار است که هم شکل تخصصی دانش از حلقه محققین صرف خارج میشود چون در این شکل، پرسشهایی مستقیم بیان میشوند و هم به خاطر اینکه شنونده یا بیننده یک طرف فعال رسانه است، خطر تودهواری رسانه را کم میکند، این وجه از فکر بنیامین چیزیست که امروزه با وجود مجریان ستاره و سیاستمداران به دست فراموشی سپرده شده است.
به قول بنیامین: “رادیو و سینما، صحنه نمایش عمومی را به بازیگران و سیاستمداران واگذاشته، روندی که به شکل جدیدی از گزینشسازی…میانجامد، از آن، شخصیت ستاره و دیکتاتور در مقام پیروزمندان ظاهر میشوند.”