وقتی جننامه را پارسال در غرفه نشر باران دیدم دستش زدم! باورم نمیشد کیفیت چاپ و صنعت نشر فارسی در خارج از ایران به این حد رسیده باشد از جلد و کاغذ و گرافیک و صفحهبندی و فونت (که آی این فونت آریال با آن صفحهبندیهای داغون روی کاغذهای سفید کلفت چسبیده به شیرازههای چسبقطرهاینشان، چند دهه چه خطی بر چشم و روان ما خط انداخت!).
بعداللمس، اولین چیزی که با خودم گفتم این بود که این چهجور رمان گلشیری است که با این حجم، چندان اسم و رسمی ندارد؟ لابد خوب نبوده دیگه… بایبای ما رفتیم!
منتها مدیر نشر باران، یا کسی که در غرفهشان ایستاده بود کتابخوانشناس بود. کتابخوانشناسها خبرههای فن هستند در تشخیص اینکه کدام کتابها بدرد کدام مشتری میخورد. خلاصه که چند تا کتاب و از جمله جننامه گلشیری و خاطرات علم هادی خرسندی را خریدم که هر دو را همین اواخر خواندم و چقدر لذت بردم. درباره خاطرات علم خرسندی باید جدا بنویسم، مدتها بود اینقدر نخندیده بودم.
اما جننامه، و ما ادراک ما الجننامه! الحق رمانیست بزرگ که هیچ کم از بهترین آثار گلشیری ندارد. به من باشد به شازده احتجاب هم برتریاش میدهم، هر چند که ادبیات مسابقه ندارد. فقط خواستم بگویم اگر مثل من تا پارسال شازده احتجاب را یکی از بهترین رمانهای فارسی و بهترین رمان گلشیری میدانستید بدانید که با چه کاری طرفید.
داستان در دو شهر میگذرد. آبادان و اصفهان، عموما دهه سی و چهل و اندکی هم پنجاه. راوی از نوجوانیاش در آبادان و سپس کوچ، یا در واقع بازگشت اجباریشان به اصفهان مینویسد. بخش اول که در آبادان است، مثل بخش دوم که در اصفهان است روایتگر فقر، روابط انسانی، وضعیت جامعه از چشم راوی، گذشته خانواده و خیلی چیزهای دیگر است که مثل محلهشان که اغلب از مهاجرانی لابلای بلوکهای سیمانی پر شده، خاکستریست. اما بخش دوم به شدت رنگ و بو دارد چون در سنتیترین و قدیمیترین محلات اصفهان میگذرد. از اینجاست که علوم غریبه گام به گام جلو میآیند و تمام زندگی راوی، و ذهن خواننده را میبلعند. اما مثل هر رمان عظیم دیگری، دهها داستان فرعی در این داستان وجود دارد که هر کدام به تنهایی هم جذابند. مثل وقتی که راوی خاطرات مادردرد کشیدهاش را مینویسد.
داستان کتاب را نمیخواهم بنویسم چون نوعی لو دادن در آن هست. و ضمنا داستان اصلی خیلی دیر شروع میشود، اگر اصولا به چیزی به عنوان داستان اصلی در رمانهای بزرگ بتوان اشاره کرد (مثلا داستان جنایت و مکافات چیست؟ یک دانشجویی که با تبر میرود پیرزن خبیثی را میکشد و بعد عذاب وجدان میگیرد و خودش را معرفی میکند؟ همین؟!)
در مجموع توصیه من این است که این رمان را بخرید و بخوانید. این کتاب بار دوم است که در نشر باران سوئد چاپ شده و حیف است که بخاطر ضعف شبکه پخش کتاب در خارج (اگر همچو چیزی داشته باشیم اصلا) اینقدر کم دیده و خوانده شود.