“اگر بلشویسم روسی نبود، فاشسیم هم نبود”

مجتبی گلستانی

اولین بار است که کتابی از ارنست نولته، فیلسوف و تاریخ‌نگار آلمانی به فارسی ترجمه می‌شود. تخصص نولته که در سنت فلسفه‌ی آلمانی می‌نویسد و از شاگردان برجسته‌ی مارتین هایدگر بوده است، فاشیسم‌پژوهی است. او اکنون ۹۲ سال دارد.

از نظر نولته، فاشیسم یکی از اشکال مقاومت و واکنش در برابر مدرنیته است و نتیجتاً چون آدولف هیتلر یهودیان را با مدرنیته یکسان و هم‌هویت می‌پنداشت، نسل‌کشی یهودیان را به‌مثابه مقابله با مدرنیته در سیاست‌های (ضد سامی) حزب نازی گنجانیده بود. نولته که اصولاً در سنت فلسفه‌ی تاریخ فیلسوفان آلمانی نفس می‌کشد، می‌کوشد که گونه‌ای تاریخ فکری را با توجه به «بعد فراسیاسی» تاریخ بنویسد. او معتقد است که این بعد فراسیاسی تنها از جانب کسانی کشف و فهم می‌شود که تربیت و بینشی فلسفی دارند.

چنین شیوه‌ای در تاریخ‌نگاری بر آن است که تاریخ ایده‌های بزرگ و کلان را بازخوانی کند، ایده‌هایی که همچون قدرت‌های روحانی بزرگ عمل کرده و کارکرد داشته‌اند. او در این راه به روش پدیدارشناسی روی می‌آورد. فاشیسم، از نظر نولته، یک ضد جنبش بزرگ است، ضد لیبرال، ضد کمونیست، ضد سرمایه‌داری و ضد بورژوازی. از این جهت، فاشیسم هر آن‌چه مدرن است، رد می‌کند و به پدیداری ذاتاً منفی و سلبی تبدیل می‌شود.

از نظر نولته، انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه تاثیرگذارترین رویداد قرن بیستم به شمار می‌رود که سراسر اروپا را متاثر ساخت و اگر کمونیسم در اروپا اوج نمی‌گرفت، فاشیسم ایتالیایی و نازیسم آلمانی به وجود نمی‌آمد. تنها خطر بلشویسم بود که طبقه‌ی متوسط اروپا را نگران ساخت و واداشت که در برابر این خطر واکنشی نومیدانه از خود بروز دهند.

نظریات نولته همواره با مخالفت و واکنش چپ‌ها مواجه بوده است. از جمله چپ میانه‌روی همچون یورگن هابرماس در «دعوای تاریخ‌نگاران» که در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۹۸۰ جریان داشت، مجادلات قلمی فراوانی با نولته داشته است. اگرچه می‌توان با روش‌شناسی نولته درباره‌ی تاریخ‌نگاری و فلسفه‌ی تاریخ موافق نبود و حتی برخی انتقادات هابرماس را بر کارهای وی وارد دانست، خواندن کتاب «جنبش‌های فاشیستی: بحران نظام لیبرالی و تکامل فاشیسم» که به همت مهدی تدینی به فارسی ترجمه شده است (ققنوس، ۱۳۹۳)، برای خواننده‌ی ایرانی بسیار سودمند است، خواننده‌ای که بخش مهمی از تاریخش تحت سلطه و تاثیر فاشیسم و جنگ جهانی دوم و جنگ سرد بوده است.

نولته بر ترجمه‌ی فارسی کتاب نیز مقدمه‌ای کوتاه و پر مغز نوشته است که از آگاهی و اشراف نسبتاً کامل او نسبت به اسلام‌گرایی و آن‌چه در خاورمیانه و در میان گروه‌های جهادی و تکفیری می‌گذرد، خبر می‌دهد

همرسانی کنید:

مطالب وابسته