فارسی اختراعی: به جای امیرکبیر بگوییم وزیر هژیر!

فهیمه خضرحیدری

کتابی است که فقط می‌توانم بگویم “از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود”. اینجا در سفر به آمریکا کشف‌اش کرده‌ام و باید از اولین دوستِ عازم اروپا خواهش کنم خیلی فوری برود انتشارات معین، دست آقای رامسری را صمیمانه بفشارد و یک جلد از آن برای من بخواهد.

“فرهنگ پارسی”، برپایه‌ی واژگان نژاده! و ناب. برساخته و درپیش‌نهاده و به‌کارگرفته‌ی! دکتر میرجلال‌الدین کزازی. وجه کمیک ماجرا، همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، بدون فوت وقت و از روی جلد شروع می‌شود.

نزدیک به ۹۰۰ صفحه کتاب است با پیشنهادها و واژه‌سازی‌های آقای کزازی. در مواردی فراوان، واژه‌هایی مدخل شده‌اند که از قبل در زبان فارسی معنا و حضور داشته‌اند و خب نمی‌دانم چرا استاد کزازی فکر کرده‌اند این واژه‌ها را اختراع می‌کنند. اما اشاره به این موضوع راستش در برابر بقیه‌ی ماجرا چندان لطفی هم ندارد.
فرموده‌اند به جای “مایو” بگوییم “آبجامه”. به جای آکواریوم “آبخانه”، به جای صلح “آرامی”، به جای فیلسوف “استواراندیش”، به جای تاسف‌بار “اندوه‌بنیاد” و به جای صنعتکار یا صنعت‌گر “اُهتوخُشی”!

معادل استاد برای “فلان‌فلان‌شده”، اصلا روز شما را روشن می‌کند. گفته‌اند به جای فلان‌فلان‌شده بگوییم “ایدونی”!

معادل “مبادی آداب”، بآزَرم و معادل آسیب‌دیده “بآسیب”. به جای بازوان عضلانی، “بازوان رگْناک” و به جای جانیِ بالفطره “بدکنشِ ددمنش” پیشنهاد شده و باورتان بشود یا نه به جای بشقاب،”پَدِشخور”.

معادل استاد برای تئاتر “تماشاگان” و برای تنفس”دَم‌زد” و برای فلسفه “فرزانِش” و به جانِ عزیزِ خودم قسم، برای “امیرکبیر”، “وزیر هژیر ایران” است! بی‌سخن شده‌ام. احساس خوش نژادگی مرا فراگرفته و خود را یکی از پاسبان‌های کوشای زبان پارسی می‌دانم در این لحظه. کتاب را می‌بندم. کیش و مات:-)

همرسانی کنید:

مطالب وابسته