مهدی جامی
دائرهالمعارفها هم محصول تحولاتی در علم و فرهنگ و نیازهای تحقیقیاند و هم نشانهای برای شناخت فرهنگ و علم در جامعه. برای مثال دائرهالمعارف نشان میدهد که کتابخانههایی جامع فراهم آمده است. زیرا بدون کتابخانه نمیشود دائرهالمعارف نوشت. دیگر اینکه نشان میدهد گروههایی از متخصصان گرد هم آمدهاند و کسانی را تربیت کردهاند تا بتوانند مقاله دائرهالمعارفی بنویسند. چرا که این مقالات را یا اهل فن مینویسند یا زیر نظر آنها تربیتشدگانشان مینویسند. نوشتن چنین مقالاتی ارجهای بسیار دارد. یکی از آنها این است که مقاله هر کلمه و هر جملهاش باید مستند باشد. در مقاله دائرهالمعارفی نمیتوان کلیگویی کرد یا احکام بیسند آورد و این درمانگر بسیاری از مشکلات در نوشتههای فارسی است.
نهضت دایره المعارف نویسی
دائرهالمعارفها نشان میدهند گروههایی پیدا شدهاند که با جدیت کتاب میخوانند. اهتمام به دایرهالمعارفنویسی نشانه فرهنگ عالی کتابدوستی و کتابشناسی و کتابداری و اعتنا به کتاب و دانش و مهارتهای وابسته به آن است. کتاب به تنهایی شاخص مهمی از یک جامعه فرهیخته است. من سالها پیش که خود در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به کار تحقیق و تألیف مشغول بودم مقالهای در باره دائرهالمعارفنویسی در ایران منتشر کردهام (کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۸). در آن زمان جنبش دایرهالمعارفنویسی تازه شروع شده بود. امروز به جرأت میتوان گفت دهها اثر دایرهالمعارفی در ایران منتشر شده است (۱۰سال پیش صحبت از ۱۱۰ دایره المعارف بود که در دست تدوین یا برنامهریزی است.)
گرچه اینجا و آنجا می توان نشانههایی یافت که برخی از این دائرهالمعارفها از روش علمی دور شده باشند و یا صرفاً به دلیل رانتهای مالی شکل گرفته باشند و به هر تقدیر کمیت در آنها بر کیفیت بچربد، اما انصاف باید داد که مهمترین دائرهالمعارفهای ایرانی اکنون خود به مرکزهای مهمی برای گردآوری دانش و ارزیابی سنت علمی و پرورش نسل تازهای از پژوهشگران تبدیل شدهاند؛ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی (زیر نظر کاظم بجنوردی) که یک دانشنامه تمدنی است و دانشنامه جهان اسلام (زیر نظر غلامعلی حداد عادل) که برخلاف ناماش یک دانشنامه عام است و همه جوانب زندگی را در بر میگیرد از بهترین نمونههای شکل گرفته در دهههای اخیر در حوزه مطالعات آکادمیکاند و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان (زیر نظر توران میرهادی) از بهترین نمونههای عمومی دانشنامههاست.
پول نفت کافی نیست
به نظر من، این واقعیت ساده که تا وقوع انقلاب، ایران هنوز یک دوره دائرهالمعارف نداشت و دو کار بزرگ اصلی یعنی دائرهالمعارف فارسی مصاحب و لغتنامه دهخدا – که نوعی دائرهالمعارف محسوب است – تنها پس از انقلاب تکمیل شد و انتشار یافت و دانشنامه ایران و اسلام هم که عمدتاً ترجمه انسیکلوپدی اسلام فرنگیان میبود تنها ۸-۹ جزوه منتشر کرده بود، بهخوبی نشان میدهد که انجام چنین کارهایی صرفاً به پشتیبانی پول نفت ممکن نیست؛ نیرویی نیاز است که اندیشه دائرهالمعارفنویسی پیدا کرده باشد و تحولی در فضای فکری و نیاز عمیق به بازشناسی و بازتعریف سنت علمی در بایست است. این در سالهای انقلاب ممکن شد. نیروی عظیمی که برای شناخت تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام برانگیخته شده بود راه خود را در دائرهالمعارفنویسی یافت. چنانکه نهضتی هم برای ترجمه کارهای سنگین علمی پیدا شد و نهادهایی مثل مرکز نشر دانشگاهی پدید آمدند تا این کارها را عهده کنند.
توجه به ارزش نخبگان
یک ارزش دیگر دائرهالمعارفنویسی توجه به نخبگان علمی بود که در دوره پیش از انقلاب پرورش پیدا کرده بودند. اگر به نویسندگان مقالات اصلی و بلند این دائرهالمعارفها توجه کنید میبینید که امضای نامآوران بسیاری پای آنها ثبت شده است که لزوماً با مشی رسمی انقلاب همسو نبودند اما دل به ایران و فرهنگ و تاریخ ایران داشتند. این موضوع وقتی در فضای نخبهستیزی اوایل انقلاب گذاشته شود ارزش دوچندان پیدا می کند. به عبارت دیگر، دائرهالمعارفها نخستین مرکزهای سکولار در یک انقلاب دینی بودند. در این مرکزها تخصص حرف اول را میزد. دانشوری اهمیت داشت و دانشمندان حرمت داشتند. به کمک همین مراکز این نخبگان و دانشوران گرد آمدند و به تربیت جوانان مشتاق پرداختند. انتقال علم از نسل دانشوران پیش از انقلاب به نسل جوان پس از انقلاب از طریق همین دائرهالمعارفها ممکن شد. زیرا دیگر نهادها خاصه دانشگاه دیگر قوت و نفوذ پیشین خود را نداشتند چرا که انقلاب فرهنگی سبک چینی آنها را بسیار محدود کرده بود و تکرار آن قصه اینجا اسباب ملال است.
خزانه های فکری جمهوری
دائرهالمعارفها بودند که محققان وابسته به حکومت و ایدئولوژیمداران را وادار میکردند به اینکه وسیعتر بنگرند و منابع مختلف را ارزیابی کنند. در همان سالها کتابخانههای بزرگی در قم نیز بر پا میشد و گسترش مییافت و منابعی از فرنگستان در آنها جمع میشد که در کمتر دانشگاهی امکان داشت سفارش و نگهداری شود. همین وضع در کتابخانه دائرهالمعارفها نیز حاکم بود. آنها اجازه داشتند همه نوع مدرکی را جمع آورند از جمله مجلات و کتابهایی که در خارج از ایران به فارسی منتشر میشد و چه بسا در مخالفت آشکار با سیاستهای رسمی در جمهوری اسلامی بود. به این ترتیب، دائرهالمعارفها آزادیهایی داشتند که طبعاً باعث میشد افراد با دید بازتری پرورش پیدا کنند. دائرهالمعارفها خزانههای فکری جمهوری بودند. از این منظر، اغراق نیست اگر بگوییم دانشگاه واقعی در سالهای پس از انقلاب همین محیط های امن علمی بودند که دست سانسور به آنها نمیرسید.
همگانی شدن روشهای تحقیق
اتفاق دیگری که افتاد و ناگزیر هم بود این بود که دانش سطح عالی از حیطه نخبگان معین خارج شد؛ نیازهای وسیع دائرهالمعارفنویسی بسیار فراتر از آن بود که تنها گروهی اندک شمار از نخبگان هر رشته آن را بر عهده گیرند پس ناچار به همگانی شدن روشهای تحقیق و تألیف مقالات علمی تن دادند. نخست شاگردان خاص استادان این امتیاز را پیدا کردند که مقالهنویس دائرهالمعارف شوند و سپس این حلقه وسیعتر شد و به شاگردان شاگردان رسید و بهتدریج کار دائرهالمعارفنویسی رازهایش را یک به یک آشکار کرد و به امری روتین و آموخته تبدیل شد. این به نظر من اگر تنها دستاورد دائرهالمعارفنویسی در ایران باشد کافی است.
دانشگاه دایره المعارف
اما دائرهالمعارفها بسیار بیشتر از این حوزه علم و دانششناسی را در ایران متحول کردهاند و پروژه های کوچک و بزرگ بسیاری در کنار آنها رشد کرده و همراه با خود گروهی از دانشجویان و دانشوران را رشد داده است. یکی از دلایلی که هر گروه علمی که دور هم جمع میشد طرحی برای دائرهالمعارفنویسی پیشنهاد میکرد این بود که قالب کار نزدیکترین مدل به یک محیط علمی مطلوب بود. در زمانی که دانشگاه داشت به دبیرستان تبدیل میشد گروههای نخبه علمی به دائرهالمعارفنویسی گراییدند.
الزامات عصر دیجیتال
قدم بعدی چیست؟ اگر این ارزیابی شتابزده تا اینجا چند نکتهای را برجسته کرده باشد حال میتوان گفت قدم بزرگ بعدی برای اصحاب دائرهالمعارف در ایران این است که خود را با مقتضیات عصر دیجیتال یکسره هماهنگ کنند. اصحاب دائرهالمعارف بنا به طبیعت این کار روحیهای محافظهکار دارند و اگر پیوسته هم کار میکنند اما آهسته کار میکنند. تنها در همین سال جدید شمسی است که مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی گنجینه دایرهالمعارفهای خود راآنلاین و رایگان کرده است. این کار با همه اهمیتاش هنوز کافی نیست زیرا همچنان باید دائرهالمعارف را روی وب ورق زد. یعنی که تا مرحله متنی شدن هر مدخل فاصله داریم. بنیاد دانشنامه جهان اسلام هم باز همین تازگی اعلام کرد که وبسایت تازهای طراحی کرده است، گرچه هنوز رونمایی نشده است چون نشانی دانشنامه همچنان به همان صفحه قدیمی میرود که از بسیاری جهات یک صفحه نامناسب است. از این بابت، دانشنامه ایرانیکا چندسالی جلوتر است. چون وبسایت ایرانیکا مدخلها را به صورت متنی در اختیار قرار میدهد. گرچه وبسایت ایرانیکا هم از نظر جستجو و کاربرپسندی ضعیف است و نظام حرفنویسی انگلیسیاش برای گروهی از مدخلهای فارسی غریب و نامتناسب با وب.
مدیریت دانش دایره المعارفی
ایرانیکا البته دانشنامه بسیار مهمی است اما من آن را قابل مقایسه با دایره دائرهالمعارفهای ایرانی نمی دانم. دلیل اش ساده است: دانشنامه ایرانیکا زباناش انگلیسی است و ادامه دانشنامهنویسی در غرب است. مؤسسه ایرانیکا در تحول دانش در ایران و به زبان فارسی و در تربیت نیروهای علمی نقشی ندارد. اما دائرهالمعارفهای فارسی صاحب نقش های اجتماعی یگانهای هستند و تأثیر قاطعی در رشد علم و تحقیق دارند. به نظر من، روش تحقیق در ایران در حوزه تمدنی ایران و اسلام به دو دوره پیش از دائرهالمعارفنویسی فارسی و پس از آن تقسیم میشود. به همین دلیل است که فکر می کنم مدیریت دانش دائرهالمعارفی اکنون پس از سه دهه تجربه باید جداگانه محل بحث و بررسی و مطالعه عمیق شود تا از ذخیره دانشی که فراهم آمده بهترین حاصلها برداشته شود (برای بحث بیشتر بنگرید به: “پیشنهادی به دایرهالمعارفنویسان ایرانی”، راهک).
تاریخ دانشنامه ای
نه تنها ما نیازمند رشتههای تازه دانشگاهی هستیم – که مدیر دانشنامه جهان اسلام پیشنهاد کرده است ولی در اساس از دهه ۶۰ مطرح بود اما پایههای علمی و درسیاش فراهم نبود – بلکه نیازمند سمینارهای علمی مداوم برای پیوند زدن دائرهالمعارفنویسی با دانششناسی شبکهای هستیم که مقدمه نگارش تاریخ علم در ایران در موضوعات مختلف است. امری که به نوبه خود دید تاریخی را در مراکز علمی و دانشگاهی ایران عمق تازهای خواهد داد. چرا که دائرهالمعارف از یک بابت چیزی نیست جز بازبینی جزء به جزء تاریخ و تاریخ خود مجموعه عظیمی از ارتباطهاست. درک و کشف و بازشناخت این ارتباطها همان تاریخ دقیق علم و تمدن است. و در وضعیتی که در قرن بیستم بیگانگیهای عمدی با تاریخ و سنت رقم خورد و برنامهریزی بسیاری برای تحریف و جعل تاریخ صورت گرفت تا سیاستهای دولتها و ایدئولوژیها را تأمین کند، کمتر چیزی به ارزش بازنگری تاریخ می توان نشان داد. از این بابت باید گفت مقدمات یک رویداد اساسی در مطالعات تاریخی فراهم شده است؛ مطالعهای که هیچ ایدئولوژی بر آن مسلط نیست.
————————–
* این یادداشت به خواستاری اصحاب رادیو زمانه نوشته شد به مناسبت انتشار جلد نوزدهم دانشنامه جهان اسلام و در اینجا منتشر شده است. قرار بود دوستان دیگری هم بنویسند که از قرار به موقع نرسیده است و گرنه می توانست مجموعه خوبی باشد. یادداشت محمدرضا نیکفر را هم در اینجا بخوانید که از دیدی کاملا منفی به قضیه می نگرد و به نظر من از انصاف دور شده است.