استاد جواد صفی نژاد؛ پژوهشگر آب و عشایر و خاک

رسول جعفریان

اگر ما عاقل بودیم این مرد را که بیش از شصت سال کار مردم شناسی کرده در راس یک مرکز تحقیقات علوم اجتماعی می گماردیم تا هم دانشجویان ما را تربیت کند و هم خروجی آنها دهها بلکه صدها کار پژوهشی در امر مردم شناسی و تحقیق در تمدن ایرانی اسلامی ما باشد. امروز بعد از ساعاتی کار نسبتا سخت در دانشگاه، وقتی درآمدم، فکر کردم دیدنی از آقای دکتر جواد صفی نژاد داشته باشم. چند سالی است که مراوده مختصری با ایشان دارم و بویژه چندین بار در منزل دوست عزیز جناب آقای غلامرضا سحاب خدمتشان رسیده ام و هر بار هم نکات تازه و عالمانه ای از ایشان یاد گرفتم.

آقای صفی نژاد یکی از استوانه های اصلی رشته مردم شناسی در ایران است، مردی که بویژه روی عشائر کارهای قابل ستایشی انجام داده و این سالها بزرگترین هنر وی نگارش اثری چهارجلدی در باره قنات و کاریز در ایران است که ماههاست در انتظار چاپ است.

چندی قبل، پایان نامه لیسانس خودشان را که در باره شهر ری بوده و در سال ۱۳۳۵ ش نوشته اند، لطف کردند تا به موسسه ری شناسی بدهم. طی این مدت حروفچینی شده و امروز نسخه اصل را آوردم تا مقابله نهایی را انجام داده محل تصاویر و عکسها را معین کنند. این کتاب که اکنون نزدیک شصت سال از تألیف آن می گذرد، بنظرم در کنار ری باستان مرحوم کریمان، از بهترین آثاری است که در باره جغرافیای شهر ری نوشته شده است. امیدوارم هر چه زودتر منتشر شود.

ایشان از نخستین اعضای موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بوده که اوائل دهه چهل زیر نظر احسان نراقی به عنوان موسسه ای زیر مجموعه دانشکده علوم اجتماعی و تعاون پدید آمد و طی سالها آثار پژوهشی مهمی را منتشر کرد. آن زمان برای اولین بار مطالعات مردم شناسی آغاز شد و آقای صفی پور یکی از ارکان آن بود. حاصل تلاش های ایشان در باره عشائر کهکیلویه و اطلس اسکان عشائر، همان زمان در دو مجلد به صورت تکثیری چاپ شده که در حال حاضر در حال تجدید چاپ است.

یکی از عالی ترین کارهای آقای صفی نژاد کتاب «طالب آباد» است که در سال ۱۳۴۵ در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی منتشر شد. بعدها چاپ دوم آن در سال ۱۳۵۵ در آمد. اثر یاد شده یک تک نگاری درجه یک در باره یک روستای ایرانی است. طالب آباد در سر راه تهران ورامین قرار دارد. این اثر در قطع دایره‌ المعارفی در بیش از ۵۳۰ صفحه انتشار یافته است.

نان سنگگ
علقه های مردم شناسی و عشائر پژوهی آقای صفی نژاد بسیار جدی، عمیق و مبتکرانه است. کتاب نان سنگک ایشان که خاطرات شاطر داود (۱۳۰۱ ـ ۱۳۵۷) است که چهل سال نان سنگکی داشته، یکی از کارهای شگفت در نوع خود به حساب می آید. این کتاب سال ۸۵ در نشر اختران منتشر شد. جالب است که در یکی از دیدارها گفتند: زمانی به یکی از پاساژهای کتاب رفتم و سراغ نسخه ای از این کتاب را گرفته و گفتم: نان سنگک دارید؟ جوانکی که آنجا بوده تکه ای نان سنگگ از پشت مغازه آورد و عذر خواسته که بیش از این ندارد!

فکر کنید! بیش از سیصد صفحه در باره نان سنگک و مسائل حاشیه ای آن. اثری حاوی آگاهی های ارزشمندی از فرهنگ و تمدن این مرز و بوم است که کمتر کسی به آن توجه دارد.

تمدن روستایی
بهانه ای شد که به ایشان بگویم علاقه مند هستم در یکی از درسهای فرهنگ و تمدن، موضوع بحث را تمدن روستایی قرار دهم. تمدنی که کتاب ندارد و مکتوب نیست اما، یکپارچه تجربه است، تجربه ای که گاه هزاران سال به نسل های بعدی انتقال یافته است.

ایشان گفتند که درسی تحت عنوان “جامعه شناسی روستایی” دارند که بخش هایی از آن مربوط به جنبه های تمدنی در روستاهاست:

در هر نقطه ای تجربه های عالمانه جالبی وجود دارد که غالبا از بین رفته یا در حال از بین رفتن است و تنها بخش اندکی از آنها حفظ شده است. نمونه آن کارهای ثبت وقت و زمان است که پیش از ساعت در میان روستائیان معمول بوده است. برای مثال واحد “حمد” یکی از نمونه های جالب است. سه حمد یا پنج حمد برای وقتی است که مردی را که به او اطمینان داشته اند می گذاشتند تا سه یا پنج یا بیشتر حمد را با آرامش بخواند و این زمان برای گرفتن آب و بستن آن روی زمین یک نفر بوده است. یا مثلا اگر کسی می خواست آب قرضی بگیرد، از واحد “چپق” استفاده می شد. مثلا روستایی به دیگری می گفت: آیا می شود دو چپق آب به من قرض دهی؟ او می پذیرفت و آب باز می شد. آنها می نشستند و دو چپق می کشیدند. در این باره کارهای دیگری هم انجام شده که بسیار جالب است و نمونه آن کاری است که سالها پیش صنعتی زاده انجام داد.

بخشی از این تمدن روستایی مسائل حقوقی آن است. این مثال را البته به طور کلی می گفتند که وقتی در باره عشائر کهکیلویه کار می کردم فکر می کردم چرا اینها با هم درگیر نمی شوند. دیدم آنها که سادات زیادی در بینشان هست، سادات را بین عشایر اسکان می دادند. از آنجا که حرکت آنها را داشتند به خاطر این که حرمت اینها را زیر پا نگذارند، به عشائر دیگر یورش نمی آوردند. ایشان گفت: حالا که نقشه کامل محل سکونت عشائر را ملاحظه می کنم، همه جا رد پای این سادات را می بینم که دقیقا بین عشایر اسکان داده شده اند.

کتابچه سرشماری ناصری
بعد صحبت از کتابچه های سرشماری شد که به دستور ناصرالدین شاه و تلاش اعتماد السلطنه برای همه شهرها فراهم آمد. گفتم استاد‍! من کتابچه نیشابور را پانزده سال پیش چاپ کردم. زمانی نسخه آن را در مسجد اعظم قم یافتم و بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس چاپ کرد. ایشان فرمودند که من هم تربت حیدریه و طبس را چاپ کرده ام. این یک مجلد است و مجلدی هم سرشماری ورامین است که آن را هم چاپ کردم. نگاه کردم، بسیار مفصل بود. تمام آمار و آرقام سیاق است و گاه چنان ریز که نمی شود با چشم عادی مطالعه کرد. استاد که خود متخصص درجه یک در سیاق است و کتابی هم در آموزش آن دارد، اینها را خوانده و همه را به صورت جدول آورده است. واقعا این دو جلد کتاب بسیار عالی کار شده بود. هرچه از استواری و دقت و حوصله استاد بگویم کم گفته ام.

جالب است که در کتابچه ها که از افتخارات دوره ناصری است و هنوز بخش های زیادی از آن چاپ نشده، نه تنها سرشماری آدم ها بلکه حیوانات و مشاغل و همه چیز هست. ایشان می گفتند یکی از مشاغل جالب “قبله کش” بوده است. یعنی هر کسی می خواسته خانه بسازد او را می برده تا بر اساس قبله خانه اش را بسازد. بخش مشهد و قزوین این سرشماری هم چاپ شده است.

مجلداتی از خطی های آن بر اساس مسموعات بنده در کتابخانه میراث فرهنگی در خیابان آزادی بود که در “دولت عقل” عده ای نااهل آنها را جابجا کردند و بین شیراز و تهران رخدادهایی که نباید افتاد. تازگی دیدم که جامعه باستانشناسی هم اطلاعیه ای داده و از دستگاه قضا خواسته است که در باره ضرباتی که آقای ب. ق. بر سر میراث آورده تحقیق کنند. در هر حال اگرآن نسخه ها یافت و چاپ می شد برای تاریخ و جغرافیای ایران بسیار مهم بود.

با استاد در باره میراث علمی دوره قاجار صحبت شد. ایشان معتقد بود که دوره بزرگی بوده به طوری که ما هنوز اطلاعاتمان در باره آنچه در آن دوره چاپ هم شده کامل نیست. واقع، عقیده بنده هم همین است. در برخی از رشته های آثار بسیاری تولید شده که یکی از آنها حوزه جغرافیاست.

خارخانه، خار و هندوانه
بحث را در باره تمدن روستایی ادامه دادیم. ایشان از «خارخانه» های سیستان یاد کردند که نوعی کولر آبی بوده است. مردم خارها را روی هم گذاشته، فشرده کرده و در مسیر باد قرار می دادند. سپس روی خارها آب ریخته و وقتی باد می آمد (بادهای صد و بیست روزه سیستان که معروفند که چند بار مرحوم باستانی در باره آنها در اتاقش برایم توضیح داده بود) داخل آن به قدری خنک بود که گاه بیست درجه با هوای بیرون فرق داشت. در واقع وقتی آب روی خارها می پاشیدند هم جلوی خاک را می گرفت و هم هوا را خنک می کرد. ایتالیایی ها این روش را اقتباس کردند در ایتالیا برای نخستین بار کولر آبی را درست کردند. به عقیده ایشان اصل آن از همین خارخانه های سیستان بوده است.

ایشان می گفت من در کتاب جامعه شناسی روستایی از آبیاری کوزه ای هم یاد کرده ام. زمین را می کندند، کوزه ای سفالین درون زمین می گذاشتند در حالی که سر آن بیرون بود. آب در کوزه می ریختند. آنگاه تخم هندوانه را بیرون کوزه و چسبیده به آن می گذاشتند. آب که از سفال به بیرون نشت می کرد، تخم هندوانه رشد داده می شد. غالبا ده گل می داد که دو تا را نگاه می داشتند که هندوانه می شد و گاه هندوانه هایی تا بیست کیلو از آن در می آمد. این آبیاری کوزه ای بود.

وقتی هندوانه زیاد می شد آنها را در بشکه های دویست کیلویی می ریختند. بشکه ها را سوراخ کرده مردی با کفشهای چوبی داخل شده آن را له می کرد. آب خارج می شد و تخم هندوانه می ماند که این هم در وقت های تفریح روستائیان استفاده می شد. در واقع نخستین بار تخمه هایی که حالا به ژاپنی مشهور است جابانی بود که روستایی نزدیک دماوند است.

ایشان گفت زمانی تیغ هایی که گاه تا یک متر در کویر می روید می دیدیم. این فکر برای ما مطرح بود که اینها از کجا آب بدست می آورند! یک بار زیر آن را کندیم در یازده متری به آب رسیدیم. وقتی به مرحوم گنجی گفتم، ایشان گفت: یک بار ما تا ۶۵ متری آن به آب رسیدیم. یعنی ریشه به سنگ رسیده و دو شعبه شده بود اینها را ادامه دادیم که مجموعا تا ۶۵ متری رسیدیم.

جالب است که روستاییان گاه میانه این تیغ را در سر دو شاخه اصلی باز کرده تخم هندوانه را در درون آن می گذاشتند. تیغ به این مهمان آب می رساند و کم کم گل می کرد. دو تا را نگاه می داشتند و از آن هندوانه به عمل می آمد.

سنگگ و کاریز و طالب آباد
آقای صفی نژاد کتابخانه کوچک اما بسیار غنی دارد. تخصصی جغرافیا و تحقیقات عشائری و روستایی است. آثار بسیار ارزشمندی در آن دیدم که ابزار کارش بود. لطف کردند نسخه ای از نان سنگک دادند. بعد هم نسخه از طالب آباد که عرض کردم اینها را از طرف ایشان در کتابخانه تاریخ خواهم گذاشت. اخیرا همکاری نسبتا مستمری را هم برای بازچاپ برخی از آثار جغرافی قدیم انجام دادند. اکنون هم در حال نوشتن یک مقدمه طولانی بر کتابی مفصل از دوستمان آقای عبدلی آشتیانی این گچکار علاقه مند به تحقیق و پژوهش بودند که به نیکی از او یاد کردند.

نسخه اولیه کاریز یا همان قنات را دیدم که قرار است وزارت نیرو چاپ کند. گلایه داشتند که مانده است، کتابی که در این وانفسای بی آبی می تواند از لحاظ علمی روی روش های سنتی آب رسانی به ما کمک کند. نگاه کردن به کتابی چهارجلدی در قطع دایره المعارفی مملو از اطلاعات و جداول و نقشه ها حس غریبی به آدم می داد. خدا خدا می کرد تا این اثر چاپ شود. ظاهرا مشکلاتی هم برای ایشان در آنجا پدید آمده بود که گلایه شان را بیشتر کرده بود. امیدوارم وزارت نیرو هرچه زودتر این اثر را که مهم ترین یادگار این مرد خواهد بود، چاپ کند، اثری که افتخار جامعه ایرانی و تمدن آن است. اگر فرنگی این کار را می کرد روی سر حلوا حلوایش می کردیم اما حالا یک ایرانی بعد از سالها تلاش چنین اثری را فراهم آورده است. خدا کند زودتر چاپ شود.

چک استاد را کسی دیگر نقد کرد!
استاد سالهاست بازنشسته است، اما گهگاه پایان نامه ای هم راهنمایی می کند. گفتند در سالهای اخیر یک بار یک سال با کسی برای پایان نامه اش کار کردیم تا دفاع کرد، آن هم در یکی از دانشگاه های مهم پایتخت. وقتی رفتم چک را بگیرم، گفتند کسی امضا کرده و رفته است. تلاش ما هم به جایی نرسید.

یک استادی مانند صفی نژاد باید ریاست یک موسسه بزرگ تحقیقات اجتماعی و عشائری را داشته باشد، هرچه پول و نیرو می خواهد در اختیارش باشد نه آن که برای چاپ کتابش که تاریخ است و جغرافی و تمدن ایرانی و ارائه راه حل برای دردهای روز (مانند مشکل آب) و بزرگتر از همه، تولید مواد اولیه برای تمامی علوم انسانی، در گرو توجهی اندک از ناحیه این و آن باشد. کتابی با این ارزش مدتها بماند و پولی برای چاپ این کتاب نباشد یا نگذارند که چاپ شود.

اگر ما عاقل بودیم
اگر ما عاقل بودیم باید او را به ریاست یک موسسه بزرگ تحقیقات اجتماعی می گماشتیم و دهها جوان دانشجو را در اختیارش می گذاشتم تا آنها را تربیت کرده و به کار پژوهش در کار مردم شناسی در این مرز و بوم بگمارد و حاصل یافته های عالمانه آنها را در اختیار موسسات تصمیم گیر بگذارد. برای نمونه و از این قبیل مشورت ها همین بود که ایشان می گفت در حال حاضر حدود ۲۲۰ هزار عشائر هستند که بالای ۲۰ میلیون راس دام دارند در حالی که دولتی ها مرتب روی اسکان عشائر سرمایه گذاری می کنند که اگر این کار را بکنند این دامها نابود می شود. این در حالی است که تقریبا چیزی بالای ۳۰ میلیون رأس دام در تمام ایران است. این دیدگاه کارشناسی که طبعا باید روی داده های آن تامل بیشتری صورت گیرد، یک نگاه مشورتی بسیار مهم است که باید مد نظر باشد. مدتی قبل بزرگداشتی برای وی در کتابخانه ملی گذاشتند که باید تشکر کرد. اما مهم تر از آن تسریع در چاپ آثار او و از این مهم تر گماردن او در رأس یک موسسه تحقیقات اجتماعی برای تولید نیروی انسانی متخصص و کتابهای فراوانی است که همه آنها در نیمه راه کار است و ایشان باید با کمکی به وی می شود آنها را آماده کند.

گشت بیشتری در کتابخانه ایشان زدم. بخش جغرافیای شهری آن واقعا عالی بود. هر استانی بخش مربوط به خود را داشت. یک بخش جالب حفظ و نگه داری آثار جغرافی چاپ قدیم بویژه بیشتر متون درسی جغرافیایی دارالفنون بود. اشاره کردم که دو نمونه از این آثار جغرافی را با مقدمه و فهارس به صورت افست به همراه دوستمان آقای غلامرضا سحاب منتشر کرده اند.

لحظات آخری که می آمدم آٔقازاده ایشان رسیدند. یکی از دو برادری که تنها فرزندان ایشان هستند و در خدمت پدر، و روزانه به ایشان سر می زنند. خداوند خیرشان دهاد.

————

*با اندک ویرایش و افزودن میان تیترها

همرسانی کنید:

مطالب وابسته