دوستی از من خواسته بود تا نظراتم را دربارۀ بخشهای مختلف جلد یکم تاریخ جامع ایران بیان کنم. البته ارائۀ نظرات تخصصی در باب تمام جلدها و فصول این مجموعه ممکن نیست چرا که هر جلدی و هر فصلی اختصاص به دورهای و موضوعی خاص دارد و هر یک را (معمولاً) نویسندهای متخصص همان دوره نوشته است و تا جایی که من میدانم کسی وجود ندارد که در همۀ این زمینهها متخصص باشد. به هر جهت من دربارۀ فصولی از جلد یکم صرفاً به عنوان یک خواننده نظر میدهم و در فصلهای دیگر که کمی شناختم بیشتر هست؛ نظراتم ممکن است شامل نکاتی تخصصیتر باشد.
عنوان فصل نخست «انسان کهن در ایران» است که جلالالدین رفیعفر نوشته و با سابقۀ زندگی انسان بر روی کرۀ زمین آن را آغازیده است. این فصل دید خوب و جامعی از دادههای انسانشناسان دربارۀ کهنترین ادوار ممکن که بازماندههایی از فسیلهای انسان از آن یافت شده به دست میدهد و در نهایت دربارۀ ورود انسان به فلات ایرات و قدیمیترین باقیماندۀ فسیلهای به دست آمده از ایران اطلاعات خوبی ارائه میکند.
فصل دوم «دورههای پارینهسنگی، میانسنگی و نوسنگی در ایران» نوشتۀ جلالالدین رفیعفر، در واقع ادامۀ فصل پیشین است که منطقه به منطقه، شواهد مربوط به حضور انسان در عصرهای پیشگفته و فرهنگهای ابتدایی انسانی را شرح میدهد.
فصل سوم «آغاز شهرنشینی در ایران» را اما یوسف مجیدزادۀ باستانشناس به تحریر درآورده است. او مقدمتاً دربارۀ وضعیت جمعیت در فلات ایران در آستانۀ به وجود آمدن چند شهر پراکندهاش مینویسد و سپس از ویژگیهای یک شهر میگوید. آغاز شهرنشینی در جنوب غرب ایران بوده و نظام مبادلاتی با میانرودان در آن اثرگذار بوده است. بخش بعدی این فصل دربارۀ شرق ایران است. مجیدزاده به اصرار تمدنِ احتمالاً افسانهایِ آراتا را در جنوب شرق ایران میجوید. بخش پایانی مقاله دربارۀ شهرنشینی در مرکز فلات ایران است.
حسن طلایی فصل چهارم «سفال خاکستری در ایران» را برای این مجموعه تألیف کرده است. او روند پیدایش این سفال در ایران را از اواخر هزارۀ چهارم قم تا اوایل هزارۀ اول ق.م پی میگیرد و معتقد است به علت وجود این سفال از ادوار بسیار کهنتر در مناطق گوناگون فلات ایران نمیتوان آن را منطبق به یک رویداد خاص، یعنی ورود آریاییها به ایران دانست بلکه سفال خاکستری بیانگر تداول فرهنگ سفالگری در خود فلات ایران و بیارتباط با عوامل بیرونی است.
طلایی فصل پنجم «عصر آهن در ایران» را نیز نوشته است. او به تاریخچۀ مطالعات عصر آهن که مربوط به ۱۴۵۰ قم تا ۵۵۰ قم است پرداخته و در ادامه دادههای آن را ارزیابی کرده است و براساس آن کوشیده تا عناصر فرهنگی عصر آهن را بازشناساند.
عنوان فصل ششم «شهریاری در ایران باستان» است به قلم محمود جعفری دهقی. با توجه به آن که نویسندۀ این فصل، استاد رشتۀ فرهنگ و زبانهای باستانی است توقع نگارندۀ این سطور آن بود که او به مفهوم شهریاری در فرهنگ ایران باستان پرداخته باشد اما در کمال تعجب، او در این فصل صرفاً به مسائل باستانشناختی از قبیل تمدنهای بومی ایران باستان، تکامل کشاوری و دامپروری، استخراج فلزات و تقسیم کار و تولید کالا و مادرسالاری و مالکیت خصوصی و فروپاشی شیوۀ قبیلهای و اقتصاد و غیره پرداخته است و در مجموع، محتوای مقاله نشان از متخصص نبودنِ نویسندۀ آن دارد.
فصل هفتم با عنوان «شکلگیری و پویایی یک جامعۀ پیچیده در عصر مفرغ در سیستان: شهر سوخته» یک مطالعۀ تخصصیتر است که به قلم روحالله شیرازی نوشته شده است و به نوعی تکمیلکنندۀ دو فصل پیشین با محوریت شهر سوخته به عنوان یک مطالعۀ موردی است. گاهنگاری، توصیف یافتهها و به ویژه سفال کشف شده از این منطقه مهمترین بخشهای این فصل است.
فصل هشتم «ایران در پگاه تاریخ» نوشتۀ مهرداد ملکزاده است. این مقاله دربارۀ وضعیت تاریخی ایران در آغاز آن است و به طور مشخص دربارۀ روابط متقابل اقوام کوهنشین لبۀ غربی فلات ایران و همینطور عیلامیها با میانرودان است در حالیکه مناطق شرقی فلات به باور نویسنده در این زمان، در مرحلۀ اندیشۀ ناتاریخی (اسطورهای؟) مانده بود. شاید مهمترین فرهنگ موجود در غرب ایران در این زمان عیلام باشد که به واسطۀ نیازهای اجتماعی و روابط متقابل با میانرودان، زودتر شکلگیری سیاسی پیدا کرده بود. اما در این میان کوهنشینانی مانند گوتیها، کاسیها و لولوبیها نیز مورد توجه قرار گرفتهاند که از یک سوی با عیلامیها و از سویی دیگر با میانرودانیها درگیر کنشها و واکنشهایی بعضاً نظامی بودهاند و همۀ اینها مجموعاً ایران در پگاه تاریخ را تشکیل میدادهاند.
فصل نهم «تاریخ سیاسی ایلام» را یوسف مجیدزاده نوشته است و طی آن ادوار مختلف تاریخ “عیلام” را که مجموعاً حدود ۲۰۰۰ سال طول کشیده بود و پستی و بلندیهای بسیار داشت توصیف کرده است.
فصل دهم «تاریخ سیاسی اورارتو» نوشتۀ بهمن فیروزمندی است. اورارتو نام دولتی است که بر زمینۀ فرهنگ حوری و در تقابل با همسایۀ قدرتمند جنوبی: آشور شکل گرفته بود. این مقاله تاریخ سیاسی اورارتو را به ترتیب شاهان مهم آن ارائه کرده است.
حبیب برجیان فصل یازدهم «آریاییان عصر مفرغ» را نوشته است که دربارۀ اطلاعات باستانشناختی از استپهای جنوب روسیه از عصر مفرغ و فرهنگهای آن است که غالباً خاستگاه فرهنگهای هندو-اروپایی و بعد هندو-ایرانی دانسته میشود.
فصل دوازدهم «ورود اقوام آریایی به ایران» نوشتۀ لیلا مکوندی است. او نظریات مختلف دربارۀ خاستگاه آریاییان را ارائه میکند که مکمل اطلاعات فصل پیشین کتاب به شمار میآید. در ادامه به طور مشخص به ایرانیان پرداخته میشود (یعنی وقتی) اولین بار از مادها و پارسها در کتیبههای آشوری نام برده میشود. مجموعۀ این اسناد کوچ آریاییان را در زمینۀ شاهراه خراسان بزرگ و از شرق به غرب نشان میدهد. بخش دیگر مقاله دربارۀ جنبههای زبانشناختی زبانهای ایرانی در مجموعۀ بزرگتر زبانهای هندو-ایرانی است. جنبههای مختلف باستانشناسی حضور آریاییان در فلات ایران نیز در ادامه بررسی شده است.
حبیب برجیان فصل سیزدهم «عصر سکایی در دشتهای شمالی»، فصل چهاردهم «عصر سرمتی در دشتهای شمالی» و فصل پانزدهم «کیمریان» را نوشته است. این سه فصل که بهتر بود در یک فصل آورده شوند دربارۀ ایرانیزبانهای شمالی است. سرمتها که از خویشاوندان سکاها بودند در شمال دریای سیاه سکنی داشتند. کیمریان که از حدود سدۀ هشتم ق.م و احتمالاً از راه قفقاز به آناتولی وارد شده بودند، به دنبال خود سکاها را به آسیا کشانیدهاند. ورود این دو قوم معادلات سیاسی-نظامی منطقه را تغییر داد. تغییراتی که بیش از همه برای بررسی تاریخ ماد اهمیت دارد.
مرتضی حصاری فصل شانزدهم «دورۀ آغاز نگارش در ایران» را تألیف کرده است. او مراحل شکلگیری نگارش را از مرحلۀ پیشنگارش آغاز کرده و با توضیح کالاشمارها (توکِن) و گویهای شمارشی و غیره به مرحلۀ آغاز نگارش میرسد که به باور او در ایران همزمان با میانرودان بوده است. در ادامۀ این فصل دربارۀ نگارش در فرهنگ عیلامی میخوانیم.
«تاریخ سیاسی ماد» عنوان فصل هفدهم به قلم بهمن فیروزمندی است که متأسفانه از نظر محتویات بسیار قدیمی به شمار میآید و در حد تلفیقی از کتابهای دیاکونوف و علییف است. تحلیلهای جدید تاریخی، مطالعات برآمده از کاوشهای جدید باستانشناختی در سالهای اخیر روند بررسی تاریخ ماد را بسیار متحول کرده است اما این فصل گویی همچنان در اطلاعات پنجاه سال پیش متوقف مانده است.
فصل هجدهم که در واقع فصل آخر است و ادامۀ آن به جلد دوم نیز میرسد به قلم محمدتقی ایمانپور «تاریخ سیاسی هخامنشیان» است. این فصل را که حجیمترین فصل جلد یکم مجموعه است از نظر کیفیت محتوا میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بررسی روند ورود پارسیان به فارس تا سلطنت کورش و از سلطنت کورش به بعد. بخش نخست از نظر محتوایی و تحلیل نظرات محققان، درخشانترین قسمت کتاب است و خواننده را با نظرات جدید و ریز جزئیات روند ورود پارسیان به فارس آشنا میکند. اما مابقی این فصل تنها بیان صرف ماوقع است. این که چگونه کورش به قدرت رسید و در ادامه چگونه داریوش، بردیای واقعی را به قتل رساند و غیره. سرنوشت داریوش سوم و سقوط امپراطوری و کتابشناسی مقاله به جلد دوم کتاب رفته است. نویسنده پیرو نظریۀ انحطاط است و سقوط امپراطوری را ناشی از انحطاط آن میداند حال آن که چنین نظریهای اکنون به درستی دانسته است که برآمده از دید یونانیمحور به تاریخ هخامنشی است.
در مجموع، جلد نخست تاریخ جامع ایران از نظر فصلبندی، مناسب به نظر میرسد. برخی از فصول را غیرمتخصصان نوشتهاند اما باقی آنها به قلم متخصصان نوشته شده است و دید خوب و نسبتاً جامعی از تاریخ ادوار نخستین ایران به خواننده میدهند و به ویژه خواندن آن به دانشجویان توصیه میشود.
همچنین پارهای غلطهای علمی، ویرایشی و املایی در این اثر راه یافته است که به شمارش نگارندۀ این سطور تعداد آن به ۶۹ میرسد. امیدوارم بتوانم از طریق ارسال این اشتباهها و اصلاح آنها به دایرهالمعارف سهم کوچکی در بهبود این مجموعه برای چاپهای آتی داشته باشم.